در اسلام مردم يك ركن مشروعيتند، نه همه پايه مشروعيت. نظام سياسي در اسلام علاوه بر رأي و خواست مردم، بر پايه اساسىِ ديگري هم كه تقوا و عدالت ناميده ميشود، استوار است. اگر كسي براي حكومت انتخاب ميشود، از تقوا و عدالت برخوردار نبود، همه مردم هم كه بر او اتفاق كنند، از نظر اسلام اين حكومت، حكومت نامشروعي است؛ اكثريت كه هيچ. وقتي امام حسين عليهالسّلام را در نامهاي كه جزوِ سندهاي ماندگار تاريخ اسلام است به كوفه دعوت كردند، اينطور مينويسند: «و لعمري ما الامام الا الحاكم بالقسط»؛ حاكم در جامعه اسلامي و حكومت در جامعه اسلامي نيست، مگر آنكه عاملِ به قسط باشد؛ حكم به قسط و عدالت كند.
اگر حكم به عدالت نكرد، هر كس كه او را نصب كرده و هر كس كه او را انتخاب كرده، نامشروع است. اين موضوع در همه ردههاي حكومت صدق ميكند و فقط مخصوص رهبري در نظام جمهوري اسلامي نيست. البته تكليف رهبري سنگينتر است و عدالت و تقوايي كه در رهبري لازم است، بهطور مثال، در نماينده مجلس لازم نيست؛ اما اين، بدين معنا نيست كه نماينده مجلس بدون داشتن تقوا و عدالت ميتواند به مجلس برود؛ نخير، او هم تقوا و عدالت لازم دارد؛ چرا؟ چون او هم حاكم است و جزوِ دستگاه قدرت است، همانطور كه دولت و قوهقضائيه هم حاكم هستند، چون اينها بر جان و مالِ جامعه تحت قدرت خودشان حكومت ميكنند.