کد خبر: 850731
تاریخ انتشار: ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۲۰:۴۷
بررسي تفاوت مفهوم اعتدال در مكاتب اخلاقي و علوم سياسي
زماني كه از «اعتدال» سخن به ميان مي‌آيد، معمولاً در افكار عمومي به عنوان يك ارزش اخلاقي مورد اتفاق، درباره آن وفاق وجود دارد.
نویسنده: محمد حسين‌نيا *

زماني كه از «اعتدال» سخن به ميان مي‌آيد، معمولاً در افكار عمومي به عنوان يك ارزش اخلاقي مورد اتفاق، درباره آن وفاق وجود دارد. اما آيا اعتدالي كه به عنوان فضيلت اخلاقي مطرح است، با آن چه در مفاهيم و تئوري‌هاي علوم سياسي مطرح است، يكسان است. در اين يادداشت، موضوع اعتدال و برداشت دولت مستقر از اين مفهوم مورد بحث قرار گرفته است.

ارزش اعتدال
مفهوم «اعتدال» جزو ارزش‌هايي است كه همزمان با پيدايش دولت- شهرها در ادبيات و فلسفه يونان شكل گرفت. اعتدال تا جايي به عنوان صفت ممدوح در يونان رواج يافت كه بر سنگ مزار مردگان عمدتاً دو صفت سافروزينه (اعتدال) و آرته (حسن) به عنوان صفات نيكو نوشته مي‌شد. پيدايش اين صفت بر شكل‌گيري يك آرمان مشترك مدني گواهي مي‌دهد كه در آن يك انسان آرماني، پهلواني است جنگجو كه ضمن هوشياري و جنگاوري، شهروندي صلح‌طلب و ميانه‌رو به حساب مي‌آيد.
 
از نظر افلاطون، عدالت فرد از ميانه‌روي و اعتدال برمي‌خيزد، عدالت از نسبت و تعادل بين سه قوه «اشتها، روحيه و عقل» شكل مي‌گيرد و اعتدال زمينه سازگاري بين «روح (فرد) و حكومت» را ممكن مي‌كند. ارسطو نيز اعتدال را محور فضايل اخلاقي و يك توصيه عملي براي رسيدن به كمال مي‌داند. اساس تقسيم‌بندي فضايل در نگاه ارسطويي بر مبناي اعتدال است، به اين شكل كه صفات آدمي داراي يك حد افراط و يك حد تفريط تشخيص داده مي‌شود كه هر دو از رذايل محسوب مي‌شوند و نيز بين اين دو رذيله، حد وسطي است و آن اعتدال است. به عنوان مثال صفت «جبن» يك سر طيفي است كه در طرف ديگر آن «تهور» قرار دارد. اين دو صفت حد تفريط و افراط صفتي به نام «شجاعت» هستند. به عبارتي «شجاعت» به دليل حد ميانه به عنوان فضيلت اخلاقي به حساب مي‌آيد و زياده‌روي در آن يا حد كم آن، به عنوان رذايل اخلاقي برشمرده مي‌شوند.
در بين فلاسفه اسلامي نيز موضوع اعتدال، مفصلاً مورد بحث بوده است. حكيم فارابي يكي از چند فيلسوف بزرگ ايران در «مدينه فاضله» خود، آرمانشهري را ترسيم مي‌كند كه در آن فضائل «نظري»، «فكري»، «خلقي» و «عملي» در هم با تناسب دقيقي تنيده شده‌اند و اين همراه بودن متناسب اين صفات، سبب مي‌شود كه يك فرد هيچ‌گاه از مدار اعتدال خارج نشود. البته فارابي تصريح مي‌كند يافتن كسي كه اين گونه باشد (معتدل) كار بسيار دشواري است.
 
اعتدال از منظر تعاليم اسلامي نيز به عنوان يك صفت اخلاقي با‌ارزش چه در اخلاق فردي و چه در جنبه‌هاي حكومتداري مورد تأكيد قرار گرفته است. يك عبارت قرآني براي توصيف واژه ميانه‌روي، «قصد» است و از همين رو علم موازنه هزينه‌ها و درآمدها، اصطلاحاً با عبارت «اقتصاد» شناخته مي‌شود. معتدل بودن به عنوان فضيلت امت پيامبر در قرآن مطرح مي‌شود و خداوند در سوره بقره (آيه 143) مي‌فرمايد: «... بدين گونه شما را امتي ميانه‌رو قرار داديم تا بر مردم شاهداني باشيد و پيامبر نيز شاهد شما باشد.»
 
حضرت اميرالمؤمنين(ع) نيز در سبك حكومتداري، اعتدال را يكي از ويژگي‌ها و لوازم براي پيمودن مسير درست برمي‌شمرند و مي‌فرمايند: «انحراف به مسير چپ و به مسير راست مايه گمراهي و ضلالت است. بلكه راه مستقيم و ميانه جاده حق است». نيز در جاي ديگري دو صفت تندروي و كندروي را كه دو سر طيفي هستند كه اعتدال در وسط آن قرار دارد، مورد مذمت قرار مي‌دهند: «نادان را نمي‌بيني، الا در حال كندروي و تندروي».
برداشت اخلاقي و فلسفي از اين واژه همانگونه كه بيان شد، عبارت اعتدال را در نقطه مركز بين دو رذيله كه يكي افراط و ديگري تفريط است، قرار مي‌دهد.
  
از اعتدال فلسفي تا اعتدال سياسي
در عصر حاضر از منظر علوم سياسي، تعاريف متعددي از اعتدال صورت گرفته است، فلسفه‌پژوهان در بررسي‌هاي خود به جنبه‌هاي مختلف اين واژه پرداخته‌اند. در واقع اعتدال‌گرايي در عصر حاضر از يك صفت اخلاقي تبديل به يك گرايش سياسي شده است و از همين رو در علوم سياسي تعريف منحصر خود را پيدا كرده است. شايد از اين نظر، تطبيق واژه اعتدال در مكاتب ديني و فلسفي با آنچه به عنوان يك مشرب سياسي شناخته مي‌شود، الزاماً تناسبي نداشته باشد. به عنوان مثال در يكي از تعاريف نسبت به واژه اعتدال كه در آن پروفسور اسكروتون، فيلسوف سياسي سرشناس، به طور جامع‌تر و البته با نگاه فلسفه علوم سياسي، اين عبارت را توضيح داده، چنين آمده است: «واژه اعتدال با دو معني مرتبط با هم به كار گرفته مي‌شود. اول در وصف نظرات سياسي و دوم در وصف شكل حكومت. زماني يك نظر سياسي را مي‌توان اعتدالي دانست كه هيچ‌كس، به واسطه آن نظر مورد توهين واقع نشود، جز كساني كه در رفتار خود نشان مي‌دهند اهل اعتدال نيستند!»
 
از منظر اسكروتون محتواي «نظرات اعتدالي» دست‌كم بايد پنج شرط را احراز نمايد. سه شرط آن ناظر بر شكل و صورت است و دو شرط ديگر مربوط به محتوا.
شرط نخست؛ علاقه به آشتي و وفاق عمومي به جاي برخورد و مواجهه.
شرط دوم؛ ترجيح براي اصلاحات به جاي انقلاب. به عبارتي فرد معتدل از منظر علوم سياسي غربي نمي‌تواند همزمان «انقلابي» باشد چراكه اساساً روحيه انقلاب با روح اعتدال سازگار نيست.
شرط سوم؛ اعتقاد به تدريجي بودن تحولات سياسي و ايجاد بهبود در ساختار قدرت به گونه‌اي كه مشتمل بر ايجاد تغييرات بنيادين در نهادها نباشد.
شرط چهارم؛ تلاش براي ايجاد يك اجماع ميان افرادي كه از نظرات مختلف برخوردار هستند اما رويكردي متوازن و راه حل‌هاي نرم و كم‌مخاطره را به عنوان راه حل ارائه مي‌كنند.
شرط پنجم؛ تساهل و تسامح در برابر صاحبان ديدگاه‌هايي كه نظراتشان با آن چه در بالا به عنوان «وفاق عمومي» گفته شد، سازگار نيست.
يك حكومت اعتدالي حسب مشخصات ذكر شده، وجود مخالف را جايز مي‌شمارد و در دامنه قانون با تسامح اجازه فعاليت به منتقدين و مخالفين مي‌دهد. اساساً چنين نگرشي نمي‌كوشد تا جريان‌هاي اجتماعي موجود در جامعه را هرچند به زعم خود، ضداعتدال باشند، از صحنه و معادلات حذف كند بلكه مي‌كوشد با ايجاد تعادل و آشتي ميان نيروهاي رقيب، زمينه شكل‌گيري جامعه مدني را فراهم آورد.
 
با توجه به مواردي كه به عنوان ويژگي‌هاي «اعتدال» از منظر نظريات علوم سياسي جديد، بيان شد؛ به واژه‌اي برخورد مي‌كنيم كه در نسبت بسيار تنگاتنگ با واژه اعتدال قرار دارد. «محافظه‌كاري» ويژگي نظرات و سبك حكومتي «اعتداليون» است و تقريباً هم‌عرض با اين واژه قرار گرفته است. محافظه‌كاري با مشخصاتي چون تمايل به حفظ وضعيت موجود و رويه‌هاي جاري، عدم رغبت براي ايجاد تحولات اساسي، گرايش به استفاده از روش‌هاي «پراگماتيك» و مبتني بر مصلحت‌گرايي، به جاي توسل به ديدگاه‌هاي نظري و تلاش براي تبديل آن‌ها به مدل‌هاي عملي، شناخته مي‌شود. محافظه‌كاران چه معتقد به باورهاي ديني باشند و چه سكولار، نظم موجود را به ديدگاه‌هاي ناظر به شكل‌دهي مدينه فاضله (اتوپيايي) ترجيح مي‌دهند.
  
اعتدال در اخلاق، اعتدال در سياست
تفاوت جدي در مفهوم فلسفي و مكتبي اعتدال، با برداشت از اين واژه در علوم سياسي؛ آن است كه اعتدال در فلسفه ارسطويي و نيز فلسفه اسلامي، خود ميان دو صفت تندي و كندي قرار مي‌گيرد اما در مفهوم سياسي خود نوعي توقف و كندي در تعريفش وجود دارد و به عبارتي در يك سر طيفي قرار مي‌گيرد كه سوي ديگرش «تندروي» خوانده مي‌شود.
نظريات علوم سياسي البته براي رفتارهاي مقابل اعتدال (در سطح فرد و حكومت) شق‌هاي گوناگون قائل هستند و عموماً افراد مقابل اعتدال‌گرايان را به يكي از چند گروه «آنارشيست‌ها»، «انقلابيون و راديكال‌ها» و «جزم‌گرايان» تقسيم‌بندي مي‌كنند. در اين دسته‌بندي، آنارشيست‌ها گروهي هستند كه اساس وجود دولت و دخالت آن در تنظيم روابط بين اعضاي جامعه را برنمي‌تابند. در حالي كه انقلابيون و راديكال‌ها اتفاقاً به وجود دولتي مقتدر اعتقاد دارند كه بدون مسامحه و كندي امور را به پيش ببرد. جزم‌گرايان نيز بيشتر با جمود فكري و اصرار بر عقايد خود و عدم تمايل به ديالوگ و استدلال در رابطه با اين عقايد و تلاش براي تحميل آن به ديگران شناخته مي‌شوند.
  
نقد گفتماني به «اعتدال‌گرايي» دولت
با جمع بررسي‌ها پيرامون مفاهيم فلسفي و سياسي اعتدال كه در اينجا به اجمال ذكر آن رفت؛ و نيز احصاي رويكرد دولت فعلي بر تأكيدش نسبت به مقوله اعتدال مي‌توان نتيجه گرفت دولت اعتدال، آن چه از اول به عنوان رويكرد اعتدالي در سخن و گفتارش بيان نمود، غير از آن برداشتي است كه در علم اخلاق از اعتبار واژه اعتدال به دست مي‌آيد. رهبر معظم انقلاب اسلامي نيز در اولين ديدار با دولت «اعتدالي» بر اين نكته تأكيد داشتند كه بايد منظور از اعتدال مشخص شود و اگر آن مفهومي اراده مي‌شود كه مطابق با تعريف اسلام و تفسير واژه «مقتصد» بودن است، طبيعتاً امر ممدوحي است. اما آنچه قول و فعل دولت بر آن صحه گذاشت، اين بود كه واژه اعتدال نه به عنوان يك امر ديني، مكتبي و اخلاقي بلكه به عنوان يك گرايش سياسي برگزيده شده بود. تأمل بر سخنان دولتمردان در سال‌هاي اخير نشان‌دهنده آن است كه اعتدال دقيقاً داراي همان مشخصاتي است كه ويژگي‌هاي آن در بالا به عنوان يك گرايش در حكومتداري توصيف شد. واژه «آشتي ملي» دقيقاً برگرفته از ويژگي كليدي گفتمان اعتدال است. عبارت «تساهل و تسامح» نسبت به ساير گروه‌ها و عقايد نيز ويژگي اعتدال را بيان مي‌كند. دولت مستقر همچنين در بعد عمل‌گرايي اولاً صاحب ايدئولوژي نيست و به مثابه اعتدال‌گرايان محافظه‌كار، مبتني بر پراگماتيسم و با استفاده از عناصر مديريتي فن‌سالار به مديريت جامعه مبادرت ورزيده است؛ ثانياً ايجاد سكون و حفظ شرايط را همراه با تلاش براي اصلاحات تدريجي، بر روحيه انقلابي و تحول‌خواهي مقدم برمي‌شمرد. شايد بسياري اين مسئله را خصوصاً در مقايسه به جنب و جوش و تحول‌خواهي دولت سابق، به حساب كم‌كاري يا فرتوتي بگذارند، اما اين مسئله بيشتر به نوع نگرش دولت نسبت به ايجاد اصلاحات بازمي‌گردد و اساساً با ايجاد تحول‌هاي ساختاري و برهم زننده نظم موجود مخالفت ايدئولوژيكي دارد.
 
اگر مراد دولت از تعبير اعتدال، وجه اخلاقي و فلسفي آن بود، طبيعتاً بايد اين صفت ميانه دو چيز قرار مي‌گرفت. به عبارتي همانگونه كه دولت نسبت به نگرش انقلابي و به تعبير خود، تندروها موضع مي‌گيرد، بايستي به همان شدت مقابل ايستادگي و ركود و سكون نيز موضع بگيرد و مخالف حفظ وضعيت موجود باشد، لكن مواضع و عمل دولت نشان مي‌دهد مراد از مفهوم «اعتدال» كه چهار سال مكرراً فرياد زده شد (كه البته بخشي از آن ناشي از فقدان گفتمان محوري دولت بود) از حيث نظري بسيار نزديك به مفهوم محافظه‌كاري و از حيث كاركردي، صرفاً با هدف مقابله با تعريف «انقلابي» بوده است.
اما به عنوان نكته پاياني بايد گفت، گرچه دولت مستقر حسب تعاريف علوم سياسي، مشي اعتدال را نصب‌العين خود قرار داده اما به مشخصه‌هاي ذيل همين مفاهيم نيز پايبند نماند. همانگونه كه گفته شد، در رويكرد اعتدال‌گرايي، تحمل مخالفان و تساهل با نظرات غيرهمسو، جزو ويژگي‌هاي محوري چنين رويكردي است، اما آنچه در گفتار و كردار مشاهده شد، نمايانگر اين بود كه الگوي ناقصي از همين مشرب سياسي نيز عملاً تحقق يافت، به نحوي كه شايد بهترين واژه براي توصيف آن «نقض غرض» باشد.
 
*كارشناس علوم سياسي
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر