نويسنده: فرزانه نوريان*
«قوي باش، اين كار رو نكن، اين كار آدمهاي ضعيفه». اين جمله را بسيار شنيدهايم و به ما در شرايط و موقعيتهاي مختلف ميگويند، اما واقعا انسان ضعيف يا قوي چگونه آدمي است؟ چه معيارهايي براي تشخيص انسان قوي يا ضعيف بودن وجود دارد؟ مقياس واقعي چيست؟ ميگويند انسانهاي قوي گذشت ميكنند، ساده ميگيرند، كوتاه ميآيند و. . . . اما نكته قابل توجه اين است كه گذشت به خودي خود زيباست، اما اغلب افراد آن را با قرباني شدن اشتباه ميگيرند، بيحد و حصر از خود گذشتن، مهرباني كردن بدون شناخت و در نظر نگرفتن فاكتور نيازها به ما كمك شاياني نميكند، چراكه فردي كه خود را ناديده ميگيرد، اين گذشت نيست و اين باعث ميشود كه خود را قرباني كند. بسيار ميشنويم كه افراد گله ميكنند از اينكه با وجود گذشتهاي بسيار اما هميشه مورد احترامي كه بايد واقع نشدهاند و هميشه از اين مسئله رنج ميبرند. اين صفت و نشانه انسان قوي نيست، هرچند داشتن گذشت مشخصه انسانهاي قوي است اما چگونگي استفاده از اين گذشت ميتواند اثر مثبت و درست خود را داشته باشد.
يك انسان قوي اول بايد نيازها و خواستههاي خودش را بشناسد و با در نظر گرفتن آن پيش برود. گذشت كردن او نبايد به معناي ناديده انگاشتن خودش باشد. كسي كه خودش را ناديده ميگيرد در واقع خودرا قرباني ميكند كه اين رفتار علل و دلايل زيادي ميتواند داشته باشد. يك انسان قوي با درك موجوديت خويش به درك متقابل ديگران نيز ميرسد و باعث ميشود افراد از كنار او بودن احساس خوشايندي را تجربه كنند. مفهوم گذشت در وجود انسانهاي قوي مفهومي بس پيچيده ولي در عين حال قابل درك است. كسي كه خودش را دوست ندارد نميتواند شخص ديگري را دوست بدارد. انساني قوي است كه موجوديت خود را نيز به درك بنشيند و با قرباني نكردن خويش، گذشت كند و اين نكته حائز اهميت است.
انسان ضعيف خودش را نميبيند و كسي كه خودش را حذف كند، چگونه ميخواهد توسط ديگران پذيرفته شود بنابراين يكي از معيارهاي افراد قوي ارزشگذاري مناسب و درست روي خود است، چراكه انساني كه به خود احترام بگذارد ميتواند براي ديگران هم احترام قائل باشد. در كل انسانها لزوماً انسانهايي مبرا از اشتباه نيستند. مدتي پيش يكي از مراجعانم به شدت غمگين بود، به گونهاي كه حالتهايي از افسردگي را احساس ميكرد و با شدتي از غم و يأس عنوان ميكرد كه من انسان ضعيفي هستم، چون اشتباه سنگيني را مرتكب شدهام و من اگر انساني قوي بودم اينگونه دچار خطا و اشتباه نميشدم. .. به او گفتم فقط انسانهاي ضعيف اشتباه نميكنند، اينكه تو اشتباهت را بپذيري و سعي در جبران آن نمايي يك انسان قوي هستي، اشتباه كردن چيز عجيبي نيست اما در اشتباه ماندن حماقت است. كسي كه در اشتباهش ميماند و توان پذيرفتن و كنار گذاشتن اشتباهش را ندارد انساني ضعيف است ولي آن كس كه جسارت پذيرش و تغيير خود را دارد فردي قوي است.
مسائل به نوعي براي هر كسي در زندگياش رخ ميدهد ولي واكنش افراد در مقابل آن مسائل بسيار تعيين كننده است و آنجاست كه افراد لقب قوي يا ضعيف ميگيرند، اما بايد خاطرنشان كرد قانون كلي و مشخصي وجود ندارد كه بتوان به همه افراد تعميم داد، چراكه هر فرد بسته به نوع شخصيت، ديدگاه و تجربهاش واكنشهاي متفاوتي را به يك مسئله دارد، مسئلهاي كه شايد حل آن و كنار آمدن با آن براي فردي ساده باشد براي شخص ديگري سخت به نظر برسد اما آنچه ميتوان عموميت داد اين است كه ما ياد بگيريم براي هر مسئلهاي بايد به دنبال حل مسئله باشيم، در مسئله ماندن جز غم و اندوه چيزي براي ما نخواهد داشت.
يكي از خصوصيتهاي انسانهاي قوي كه آنها را از انسانهاي ضعيف متمايز ميكند نوع مهارت آنان در برخورد با مسائلي است كه با آن در زندگي خود روبهرو ميشوند. انسان قوي خواسته كه قوي شود، به دنبال كسب مهارتهايي براي قوي شدن رفته و با شناخت نقاط ضعف و قوت خود به آگاهي مناسبي از خود رسيده است و با تقويت نقاط قوت خويش و كسب مهارتهايي براي بهتر شدن توانسته است خود را به فردي قويتر تبديل كند.
بسيار اين جمله را شنيدهايم كه براي اينكه سنگي تنديس زيبايي شود، مورد تراش قرار ميگيرد و تراش خورده و در نهايت به تنديسي زيبا بدل ميشود، پس ما با تجربه مسائل مختلف و حل درست و مناسب آنهاست كه ميتوانيم به تنديسي زيبا كه در نوع خود بينظير است بدل شويم. قطعاً هيچ چيز ساده به دست نميآيد، ما براي بهتر شدن بايد تلاش كنيم. برخي از افراد سعي در راضي نگه داشتن همه افراد دارند اما اين افراد سخت در اشتباهند، زيرا با اين كار خود اشتباه بزرگي ميكنند. انرژي رواني زيادي را صرف راضي نگه داشتن افراد ميكنند غافل از آنكه مسيرشان مسير اشتباهي است و باعث ميشوند كه خود آسيب ببينند و اين آسيب گاه ميتواند برايشان جبران ناپذير باشد، زيرا راضي نگه داشتن همه نه كاري درست و نه امكانپذير است و نشاني از قوت فرد نيست.
ما بسيار ميبينيم كه در باور اين افراد اينگونه شكل گرفته است كه همه تلاش و سعي خود را بكند كه ديگران را از خود راضي نگه دارد و همه انرژي رواني خود را صرف اين مسئله كرده است و به خودش توجهي نداشته تا بتواند ديگران را راضي نگه دارد و اين دسته افراد دچار مسائل عاطفي و رواني مخربي ميشوند چون فقط دهنده هستند تا گيرنده و اين خود باعث افت آنان ميشود و به خود ميآيند و ميبينند كه با بيتوجهي كه به خود كردهاند، نتوانستهاند نيازها و مسائل خود را ببينند، خيلي جاها صحبتهايي كه بايد عنوان ميكردند را نكردهاند و به خود فشار رواني وارد كردهاند تا بتوانند نظرات ديگران را تأمين كنند و باعث ايجاد اختلال در عملكرد خود شدهاند و بيش از پيش به لحاظ رواني ضعيف شدهاند.
در جمع بندي نهايي بايد افزود كه انسانهاي ضعيف، انسان هايي هستند كه در درجه اهميت خود را قرار نميدهند، اينكه ما ترسي داشته باشيم نشانه ضعيف بودن ما نيست اما اگر نخواهيم ضعفمان را بشكنيم و با ترسمان زندگي كنيم ضعيف هستيم. جسارت تغييرات مثبت را داشتن يك نشانه از افراد قوي است. ما بايد براي خودمان، ثانيههايمان و زندگيمان ارزش قائل باشيم و اين مقوله را مهم بينگاريم زيرا آنچه به ما و بهتر زندگي كردنمان مربوط شود بسيار مهم است. بنابراين گامهاي مثبت ما براي بهتر زندگي كردن نشانهاي از قوت ماست و نشانهاي از قوي بودن ما.
انسانهاي قوي، انسانهايي هستند كه هم اشتباهات خود را و هم اشتباهات ديگران را ميپذيرند و براي بهبود آن تلاش ميكنند. قوي بودن در جسارت داشتن است، جسارت در بيان آنچه ناشي از ترسها و ترديدهاي ماست، آنچه بايد اتفاق بيفتد به واكنش ما بسيار وابسته است پس با دركي از خود به خودمان فرصت تغيير بدهيم، تغييري براي بهتر بودن، تغييري براي قوي بودن و قوي شدن. . . انسانهاي ضعيف خود را فراموش نميكنند، خود را به ياد ميآورند و اجازه نميدهند خستگيهاي رواني آنها را از پاي در آورد، خود را به آرامش ميخوانند حتي با چيزهاي كوچك. شادي خود را از دست نميدهند چون ميدانند ارزشمندند و ميدانند كه خودشان هستند كه بايد توجه لازم را به خود داشته باشند و نبايد از اين مسئله سرسري بگذرند.
*روانشناس باليني