حال شاگرد اول ورزش ايران در المپيك ريو كه با دو طلا جور كاروان و ورزش ايران را كشيد و پرچم آن را بار ديگر بر فراز دنيا به اهتزاز در آورد خوب نيست. خوب نيست كه نه، وخيم است. اين را ميتوان از اردوي خالي از مليپوش تيم ملي ديد. اردويي كه در آن خبري از قهرمانان و مدالآوران نيست. نه چون يكي با مصدوميت دست و پنجه نرم ميكند و آن يكي به لطف راه اشتباهي كه فدراسيون در پيش گرفته تك پر شده و ساز خود را ميزند و راه خود را ميرود كه چون همه از شرايط ناراضي هستند؛ از بيتوجهيها و بيپوليها، از اينكه بايد فكر نان باشند كه خربزه آب است و كسي توجهي به سفره بينان آنها نميكند. خواستههاي زيادي هم نيست. شايد همان وعدههاي داده شده كه اجرا شود، اوضاع كلي تغيير كند. سهراب مرادي بتواند از دغدغههاي خانه و كاشانهاش بكاهد و برگردد براي خم كردن دوباره سر فولاد و بهداد اميدوارانهتر براي رهايي از كمند مصدوميت روزهايش را سپري كند. اما خبري از عملي شدن وعدهها نيست. بيخبري از هر چيزي كشندهتر است. وقتي ندانيد فردا چه خواهد شد. اين را سهراب بهتر از هر كسي ميداند وقتي دلش با تيم ملي است و فكرش در تمرينات اما مسئوليتش تنها بالا بردن وزنه بالاي سر نيست. مسئوليتهاي ديگري هم دارد كه بعد از طلاي ريو بايد به فكر آنها باشد تا حداقل بتواند كفه ترازو را ميزان كند و نگذارد يكي آنقدر سنگين شود كه به زمين بچسبد و ديگري از سبكي سر به آسمان بگذارد. بايد تعادل برقرار باشد. همان تعادلي كه نبودش در دادن وعدهها و عملي كردن آن شرايط را امروز بغرنج كرده است.
سال 95 به سختي تمام شد؛ با بيپولي، با اميد به عملي شدن وعدهها، با چشم به راه بودن رسيدن بودجه و توجه و حمايت اما خبري نشد. خروس هم اما آواي خوشي برايشان نداشت. حالا شايد حتي بتوان گفت سالي كه نكوست از بهارش پيداست. بهاري كه ماه اول آن پروندهاش بسته شد اما خبري نشد كه بتواند اندكي از دلخوريها بكاهد و تكليفي روشن كند از مشكلاتي كه روي هم تلنبار شدهاند، روي دوش ورزشكاران.
حرفهايشان حق است. گله دارند اما بحق. اين را حتي رئيس فدراسيون هم خوب ميداند و به آن اعتراف ميكند. مرادي صراحتاً ميگويد حق ميدهد به سهراب و ديگران. كم تلاش نكردند براي گرفتن طلاي ريو آن هم از چنگ حريفاني كه تداركات زيادي برايشان ديده شده بود. تفاوتها در برزيل هم فاحش بود، اما غيرت باز هم حرف اول را زد و وزنهبرداري باز هم شاگرد اول كاروان بود. آنهم زماني كه شاگرد ممتازهاي قبلي يكي پس از ديگري رفوزه شده بودند. اما حالا كه وقت تقدير و تشكر رسيده، وقت رسيدگي و خسته نباشيد گفتن، خبري نيست. از هيچ كس خبري نيست. باز هم وزنهبرداران ماندند و يك ساك و يك دو راهي كه يك سوي آن تيم ملي است و ديگري راه خانه و خانواده. ماهها به اين سو بودند و حالا بايد به سوي ديگر بروند اما با دست خالي. بيآنكه قشنگترين و خيرهكنندهترين رنگ مدالشان توانسته باشد تغييري در شرايط ايجاد كرده باشد.
آمدند. باز هم آمدند اما مسئوليتهاي ديگر روي شانههايشان سنگيني ميكند. مسئوليتي كه شايد اگر فولاد سرد بود باز هم خم ميكردندش اما اين يكي فولاد نيست. اين ديگر شباهتي به وزنههاي متصل شده به ميله نيست كه روي تخته با يك «يا علي» بالايش ببرند. اين خود زندگي است. حريفانش سرسختتر از حريفاني هستند كه پشت تخته با كيلوهاي اضافه قصد خودنمايي دارند. داستان زندگي اندكي متفاوتتر است. سفره نان ميخواهد و با وعده بالا بردن وزنه و گرفتن طلا پرنميشود. خبري از پول و بودجه نيست. هميشه نبوده. اين داستان تكراريتر از آن است كه كسي اول و آخرش را نداند. اما بهانه خوبي نيست براي شانه خالي كردن فدراسيون از زير بار مسئوليت. وزارت بايد پاسخگو باشد. به تيم ملي كه مليپوشي در آن نيست، اما فدراسيون هم بايد همان اندازه پاسخگو باشد. با دست روي دست گذاشتن و انداختن توپ به زمين ديگري نه ميتوان فكري براي شاگرد اول ورزش كشور كرد و نه گره از از مشكلات باز. گناه فدراسيون بيشتر از وزارت نباشد كمتر هم نيست. اين همان فدراسيوني است كه پيشتر با نگاهي دور از تدبير و با تصميمي اشتباه، پيكره تيم ملي را دو تكه كرد. همان فدراسيوني كه خودشان تيم ملي و سرمربياش را خدشهدار كردند وقتي نتوانست از عهده كوچكترين مشكل برآيد و فاصلهها را برچيند. فدراسيوني كه مديريت ضعيفش كم از ضعف وزارت ندارد. مشكل شايد كه در ظاهر عدم توجه باشد و بيپولي و نارضايتي ورزشكاران و مدالآوران از وعدههاي داده شدهاي كه هرگز جامه عمل به آن نپوشاندند، اما مشكل در اصل مديريت غلط و نادرست است. مشكل عدم مديريتي است كه كار را به جاهاي باريك ميكشاند. آنقدر كه شايد دور نباشد روزي كه اين باريكي به پارگي تبديل شود و ديگر هيچ چارهاي نتواند كارگر باشد. مديريتي كه نيست تا وزنه سنگين ورزش را حفظ كند تا از دست نرود، اميدهايي كه هنوز براي تكرار موفقيتها وجود دارد. مشكل خيلي دور نيست. همين جاست. در اتاق مديريت مرادي، رئيس فدراسيون. همانجايي كه تصميمات نادرست گرفته ميشود و كمي آن طرفتر در وزارت كه بعد از عكسهاي يادگاري موفقيت در ريو، قصه پرغصه وزنهبرداران را به دست فراموشي سپردند تا شاهد ناخوشيهايي باشيم كه ناخوشتر هم خواهند شد اگر... همچنان توجهي نشود!