نويسنده: مريم ترابي
سبك زندگي در هرجامعهاي بستگي به اعتقادات، سنتها و باورهاي افراد آن جامعه دارد پس با ديگر جوامع فرق ميكند. هرچه بيشتر پيش ميرويم اين سبكها دچار تحول و رفتار و عادات مردم نيز دچار تغييراتي شده است. تغيير سبك زندگي از سادهزيستي به سمت سبك زندگي غربي كه امروزه در جامعه شاهد آن هستيم امنيت روحي و رواني جامعه را به مخاطره انداخته است. افراد تمام وقت و زندگي خود را براي به دست آوردن ثروت و زندگي مدرن به گرو گذاشتهاند. در حالي كه هيچ وقت راضي نيستند. ولع داشتن زندگي پرزرق و برق، افراد جامعه را از سادهزيستي و آرامشي كه در اين نوع زندگي وجود دارد دور كرده است. در همين راستا با دكتر حسن بنيانيان رئيس كميسيون فرهنگي و اجتماعي شوراي عالي انقلاب فرهنگي به گفتوگو نشستهايم و نظرات وي را درباره سادهزيستي و ترويج آن در جامعه كنوني جويا شديم. گفتههاي اين صاحبنظر را ميخوانيد.
توجه به نيازهاي مادي و معنوي به يك اندازه
در سادهزيستي، زندگي عقلاني به همراه پاسخگويي به مجموعه نيازهاي انسان بايد ملاك قرار گيرد. ما انسانها يكسري نيازهاي جسمي در وجودمان نهادينه شده است كه با حيوانات مشترك است و يكسري نيازهايي داريم كه ما را از حيوانات متمايز ميكند كه همان نيازهاي فطري است. انسان عاقل سعي ميكند با توجه به منابعي كه به دست ميآورد شرايط پاسخگويي به همه نيازها را فراهم كند تا زندگي متعادلي داشته باشد.
افرادي كه به دنبال تأمين افراطي نيازهاي حيواني هستند تصميماتي براي زندگي خود ميگيرند كه عقلاني نيست. معمولاً افرادي كه در اين دسته قرار ميگيرند با به رخ كشيدن ثروت و مال و منالشان به آرامش ميرسند. به عبارت ديگر انسانهايي كه در پي رفع نيازهاي جسمي و حيواني هستند بيشتر كارهايي كه انجام ميدهند براي خودنمايي و چشم و هم چشمي است. اما در مقابل، انسانهايي هستند كه به نيازهاي مادي و معنوي خود توامان توجه ميكنند كه در زندگي اين افراد بيشتر ميتوان ساده زيستي را مشاهد كرد.
آرامش روح و روان با ساده زيستي
سادهزيستي تعاريف متعددي دارد و در شرايط مختلف نيز متفاوت است. بايد توجه كنيم سادهزيستي به اين معنا نيست كه ما موجبات ناراحتي و دلخوري خانواده خود را فراهم و سعي كنيم افكار و انديشههاي خودمان را به نام سادهزيستي به ديگران و اطرافيان خود ديكته كنيم كه اين ميتواند خودفريبي باشد. انسان مومن بايد سعي كند با رفتار و تعاملات ديني روابط خود را بهبود ببخشد و همين گونه سادهزيستي را رواج دهد. بايد سعي كنيم در روابط و تعاملات اجتماعي هم ساده زيستي را نشان دهيم و آن را تنها در تجملات و ماديات خلاصه نكنيم. خيلي از روابط ما مثل همين تعارفاتي كه صادقانه نيست باعث ميشود روابط ما بيتكلف و ساده نباشد.
اگر سادهزيستي ملاك افراد قرار گيرد، مسلماً يكي از منافع آن براي خانواده آرامش و سلامت روح و روان است. البته بايد به اين نكته اشاره كنم ساده زيستي بايد به گونهاي باشد كه بر اساس انتخاب عقلاني فرد صورت گيرد نه اينكه شرايطي مانند فقر اقتصادي باعث شده باشد كه فرد ساده زيستي را انتخاب كند. افراد بايد ساده زيستي را فطري و با عقل انتخاب كنند تا آثار آن نيز لذتبخش باشد. در چنين شرايطي اين افراد بسياري از تنشها و هنجارهايي كه افراد تجملاتي دارند را در زندگي ندارند و با آرامش خاطر، گذران زندگي ميكنند. تمام رفتارهاي اجتماعي آنها ساده و بيآلايش ميشود و اين سادهزيستي در رفتارهاي اجتماعي آنان نيز تجلي پيدا ميكند. از ديگر مزايا و منافع ساده زيستي كاهش هزينههاي زندگي است. اين گونه افراد ميتوانند مديريت وقت و زمان را به خوبي انجام دهند و تمامي عمر و زندگي خودشان را براي كسب پول و ثروت هدر ندهند و زماني هم براي درك زندگي واقعي اختصاص دهند و از خوشيها و زيباييهاي زندگي هم بهره ببرند.
بايد به اين نكته توجه كنيم كه بعد از 60 سال اگر از خودمان سؤال كرديم در برابر اين 60 سال كه گذشت چه چيزي را به دست آورديم، آن چيزي در ذهن ماندگار است و آن لحظه به خاطر ميآيد كه مسلماً مادي نيست بلكه معنويات است. مثلاً اگر فردي براي تمام فرزندان خود بهترين امكانات را فراهم كرده باشد و در كنار آنها هم كار خيرخواهانهاي مثل مدرسهسازي انجام داده باشد، در آن لحظه آنچه به خاطر ميآورد همان كار نيك و خيرخواهانهاي است كه انجام داده است. به اين نكته نيز بايد اشاره كنم كه انسانها از افراد سادهزيست هم بيشتر خوششان ميآيد و به آنها حس بهتري دارند. به عبارتي از تعامل با اين افراد بيشتر لذت ميبرند.
مدگرايي در مقابل ساده زيستي
زماني كه پيروي بيچون چرا از مد رواج پيدا ميكند سادهزيستي هم به فراموشي سپرده ميشود، زيرا همه به دنبال اين هستند كه چه چيزي مد شده و آخرين مد چيست تا زندگي خود را بر اساس آن دچار تغييرات كنند. اين از اثرات تكنولوژي است كه باعث شده انسان نيازهاي معنوي و فطري خود را نابود كند و به انباشت وسايل و نيازهاي مادي روي بياورد. بنابراين ما اگر به دنبال اين هستيم كه آثار و مضرات مصرفگرايي افراطي وارد جامعه ايراني نشود بايد فرمول خاص كشور خودمان را تعريف كنيم كه نخبگان هم از آن پيروي كنند و پيشقدم شوند. متأسفانه هنوز آن همت در كشور ديده نميشود. در همين تلويزيون خودمان شاهد هستيم كه هر شب كالاي خارجي تبليغ و به صورتهاي مختلف براي مخاطب تقاضا ايجاد ميكند و به اين توجه نميكند كه اين شيوه، زندگي را از تعادل خارج ميسازد و بسياري از تنشهاي خانوادهها ريشه در همين موضوع دارد.
اقتصاد مقاومتي و اصلاح سبك زندگي
در حال حاضر در تعابير و تعاريفي كه از اقتصاد مقاومتي ميشود به تغيير سبك زندگي توجه ندارند. الان بيشتر بحث توليد اشتغال و جلوگيري از واردات بيرويه كالاهاي خارجي و حمايت از توليدات داخلي و ملي مطرح است، در حالي كه بايد در كنار بحث اقتصاد مقاومتي به اصلاح سبك زندگي هم توجه داشت و دقت كنيم كه اينها را بايد در يك مجموعه مورد بررسي و توجه قرار دهيم. ما بايد ابتدا يك تغذيه سالم مبتني بر آموزههاي ديني براي خودمان تعريف كنيم و بعد بر اساس آن كارخانه توليد مواد غذايي تاسيس كنيم.
بايد ابتدا يك تعريف سبك زندگي ايراني داشته باشيم كه مختص كشور خودمان و بر اساس آموزههاي دينيمان باشد و بعد با توجه به آن به دنبال توليد داخلي برويم. اگر اينها در كنار هم باشند مسلماً اتفاق خوبي خواهد افتاد و ديگر شاهد آن نخواهيم بود كه با واردات كالاهاي خارجي سبك زندگي غربي هم وارد كشور شود.