نویسنده: جواد محرمي
رضا رسولي، دانشجوي دکتراي حقوق عمومي و همچنين مدرس دانشگاه است. تا به حال از او 12 عنوان کتاب از جمله هنر براي حقيقت، سفربه سلامت، زندگينامه شهيد صيادشيرازي و زندگينامه شهيد قاضيطباطبايي منتشر شده است. آخرين اثر اين نويسنده رماني به نام «سه راه گردون» است که با رويکردي اجتماعي به رشته تحرير درآمده است. گفتوگوي «جوان» با اين نويسنده و فعال فرهنگي پيشروي شماست.
دغدغه عدالت اجتماعي باعث شد به سمت نوشتن اين رمان بروم. معتقدم عدالت اجتماعي با مسائلي چون اقتصاد مقاومتي و سبک زندگي رابطه مستقيم دارد. در واقع کاستيهايي که در نظامهاي اداري، اقتصادي و اجتماعي ايران وجود دارد، ريشه فرهنگي دارد و معتقدم هنر و ادبيات ميتوانند براي رفع آفتهاي جامعه مؤثر واقع شوند. از نظر من عدالت بايد اوج آرمان نظام ديني و آييني و اعتقادي ما باشد.
کاراکترها بعضاً يا در تقابل با عدالت يا در خدمت عدالت هستند و بر پايه کنشها و واکنشهاي داستاني بر اين محور مواجهند. تلاش من اين بود که همه شخصيتها به چشم بيايند و مخاطب با آنها ارتباط برقرار کند. حتي کاراکتري مانند شيدايي. نکتهاي که به آن دقت کردم اين بود که شخصيت اصلي را بلامنازع نسازم. در واقع قصدم اين نبود که قهرمان خلق کنم. دوست داشتم شخصيت محوري داستان آدمي معمولي باشد.
معتقدم ادبيات اجتماعي به دليل ابتنايي که بر واقعگرايي دارد، نميتواند بر قهرمانسازي تکيه کند، چون اصولاً شخصيتهاي اجتماعي ترکيبي از ضعف، قدرت، خوبي و بدي هستند. در سه راه گردون شخصيت کيان يک فعال رسانهاي است که به گونهاي پردازش شده که همه تواناييها دغدغههاي جامعه را لمس کند. او نميتواند داراي نقاط ضعف نباشد.
بله همينطور است. اين مبارزه در کتاب به دليل چالشهايي که مقابل کاراکترها برقرار ميشود، همواره وجود دارد. موافقم که جامعه امروز ما به قهرمان و اسطوره نياز دارد که به عنوان سمبل و الگو براي نسل جوان مطرح شود، ولي به اين هم معتقدم که اعتماد به نفس بيمورد و بيجا ميتواند آسيبرسان باشد.
بله همينطور است. خلق شخصيتها با غصهها و دغدغههاي فردي توأم است و چون مبتني بر اتفاقات و ماجراهاي روز است حس نزديکي به شخصيتها وجود دارد.
«سه راه گردون» يک تريلوژي يا سهگانه است. يعني جلد يک آن در جلد دوم و سوم ادامه پيدا ميکند. بنابراين مخاطب بايد منتظر باشد تا در جلد سوم سرنوشت نهايي شخصيت اصلي روشن شود.
در داستان ما پيچيدگيهاي داستاني، گرهافکني و گرهگشاييهايي وجود دارد که مخاطب را تا حدي غافلگير و بهتزده ميکند؛ غافلگيريهايي که شايد به مخيله خواننده هم خطور نکند و اين جنبهاي است که نقطه ثقل جذابيت داستاني سهراه گردون را تشکيل ميدهد.
در بستري که ما شالوده داستان را بر آن ريختهايم تقابل حق و باطل مورد نظر بوده است. آدمها با عمل و رفتار و از کانال اتفاقاتي که برايشان رقم ميخورد، جنبههاي ناپيداي درونشان عيانتر ميشود و يک گام به پيش ميروند. آدمهاي داستان بر اين اساس بيشتر خاکستري هستند.
من اين اثر را به نيت تقابل با نگاه رايج روشنفکري ننوشتم. البته به اين قائل هستم که جريان روشنفکري در جامعه ما سالهاي متمادي جز موارد خاص در رفتار، موضعگيريها و اعمال خود با نيازها و واقعيتهاي جامعه همراه نبوده و ساز خودش را زده است. گرايشات روشنفکران ما غير از انطباق نداشتن با دغدغههاي جامعه الزاماً به درد محافل، احزاب و جريانهاي خاص سياسي اجتماعي ميخورد که با توسل به آنها هويتي براي خود بسازند. براي همين ميبينيد روشنفکران همواره در مواجهه با طرح موضوعاتي چون سبک زندگي يا اقتصاد مقاومتي و حتي عدالت منفعلانه عمل ميکنند و بيش از اينکه راهکار ارائه بدهند و افق مشخص کنند، درگير نق زدن و در خلسه فرو رفتن هستند.
اول اينکه شخصاً معتقد نيستم جامعه ما سياه است. يعني اينطوري نميبينم. بيشتر سياه و سفيد ميبينم. خيلي آرماني هم نميبينم. آدمها را روي زمين ميبينم. براي همين نخواستم جامعه را تيره و تار نشان بدهم، ضمن اينکه ضعفها را هم انکار نکردم. نکته ديگر اينکه در کنار اشاره به نقاط ضعف و کاستيها اميد را هم زنده نگه داشتهام. اين اميدواري به نظرم بيشتر در جلد دوم و سوم خود را نشان خواهد داد. اعتقادات ما اساساً اجازه نميدهد که درهاي اميد را روي جامعه بسته ببينيم. عدالتجويي با همه مصائب و زحماتي که دارد حتماً به عاقبتي روشن منتهي خواهد شد.
بله همينطور است. همه شوق و نگاه من در خلق اين رمان راهبرد اصلي نظام اسلامي يعني عدالت است. گام برداشتن در اين مسير را مقدمه عدالت فراگير جهاني ميدانم که طليعه دلانگيز آن در حکومت مهدوي(عج) تجلي پيدا خواهد کرد. از اين منظر معتقدم سه راه گردون در راستاي گفتمان اصيل انقلاب اسلامي و تقويت راهبرد فرهنگي نظام اسلامي به رشته تحرير درآمده است.
معتقدم آميختگي سبک زندگي با مشکلات و معضلات غيرقابل انکار است. خيلي سعي کردم با در کنار هم قرار دادن سلسله روايتهاي داستاني و تصميمگيري آدمها از دل داستانها به اين مسئله بپردازم.
نسبت اين کتاب با اقتصاد مقاومتي بدينگونه است که زمينهسازي براي تحقق اقتصاد مقاومتي در آن مورد توجه قرار گرفته است. به اين معني که با روايت داستاني عدالتخواهانه و مبارزه با معضلات اقتصادي مثل پديده آقازادهها و رانتخواري، تلاش ميکند در مسير محقق شدن اقتصاد مقاومتي پيش برود. با اينکه اين کتاب در سال 95 منتشر شده، اما تناسب جدي و نزديکي با نامگذاري امسال دارد.