کد خبر: 847596
تاریخ انتشار: ۰۲ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۲۱:۰۰
سيري در تاريخ مبارزات نهضت اسلامي به بهانه تجليل از حاج محمدمهر آیین
در واپسين روزهاي سالي كه بر ما گذشت، همايشي براي نكوداشت منزلت حاج‌محمد مهرآيين مبارز ديرين تاريخ انقلاب اسلامي برگزار شد كه...
نويسنده:  سمانه صادقي
 
 
در واپسين روزهاي سالي كه بر ما گذشت، همايشي براي نكوداشت منزلت حاج‌محمد مهرآيين مبارز ديرين تاريخ انقلاب اسلامي برگزار شد كه در رسانه‌ها و نيز محافل
 
تاريخي- فرهنگي بازتابي نمايان داشت. اينك در تكريم اين جهادگر خستگي‌ناپذير، خاطرات دو تن از ياران و مصاحبان حاج‌محمد مهرآيين- كه به واقع خوانشي از تاريخچه انقلاب و نظام اسلامي است- را به خوانندگان فرهيخته صفحه تاريخ تقديم مي‌داريم. اميد آنكه مقبول افتد.
 
 
يك الگوي تمام عيار و مسلمان پيرو علي(ع)
 * حسن غفوري‌فرد
 
 
خوشبختانه برادر گرامي حاج‌محمد مهرآيين براي همه ورزشكاران به خصوص ورزشكاران رشته‌هاي رزمي چهره‌اي كاملاً شناخته شده و دوست‌داشتني است.
 
 
راقم اين اسطور زماني كه در خارج از كشور (امريكا) تحصيل مي‌كردم، اخبار فعاليت‌هاي انقلابي ايشان را بسيار دريافت مي‌داشتم و هميشه بخشي از صحبت‌هاي ما در جلسات انجمن اسلامي دانشجويان در امريكا و كانادا به بيان مبارزات داخل كشور و فعاليت‌هاي گروه‌هاي انقلابي و به خصوص گروه‌هايي كه مشي مسلحانه را انتخاب كرده بودند، اختصاص داشت. اين نكته قابل ذكر است كه تا قبل از سال 1354 ماهيت سازمان مجاهدين‌خلق هنوز كاملاً افشا نشده بود.
 
 
بنيانگذاران اين سازمان مثل سعيد محسن، محمد حنيف‌نژاد، احمد رضايي و ديگران كه اغلب از داخل تشكيلات نهضت آزادي خارج شده بودند، هميشه تأكيد بر اسلامي بودن سازمان داشتند و به عنوان نمونه علي ميهن‌دوست در دادگاه رژيم پهلوي اعلام مي‌كرد كه ما مسلمانان هستيم و پيرو امام حسين(ع) و پرچم او را بلند كرده‌ايم  لذا تشكل‌ها و شخصيت‌هاي اسلامي از اين سازمان دفاع مي‌كردند و محمد مهرآيين هم به عنوان يك مسلمان صددرصد انقلابي و متدين وظيفه‌ خويش مي‌دانست كه به اين سازمان كمك كند. او در رشته‌هاي رزمي كه آن زمان تنها و تنها در نيروهاي نظامي و انتظامي آموزش داده مي‌شد، مهارت بسياري كسب كرده بود. او در آموزش دفاع شخصي به نيروهاي سازمان مجاهدين خلق نقش بسيار پررنگي ايفا مي‌كرد. اما بعدها كه انحراف اين سازمان مشخص شد، راه خويش را از آنان جدا كرد و با گروه‌هاي مؤتلفه اسلامي و بزرگاني چون شهيد مطهري، آيت‌الله طالقاني، آيت‌الله هاشمي، مرحوم عسگراولادي و ديگران و بعد از انقلاب هم با شهيد رجايي، شهيد مهدي عراقي، شهيد لاجوردي و سردار محسن رفيق‌دوست همكاري مي‌كرد.
 
 
 
 قهرمان ورزش، اخلاق و مبارزه با استبداد بود
 
 
 
آشنايي اين حقير بعد از بازگشت از خارج در سال 1355 ميسر شد. اما دوران خوبي كه با ايشان از نزديك كار مي‌كردم، زمان تصدي من در سازمان تربيت‌بدني طي سال‌هاي72- 68 بود كه با اصرار فراوان من ايشان موافقت كرد كه رياست فدراسيون جودو را مجدداً بپذيرد. در آن زمان رؤساي فدراسيون‌ها توسط معاون رئيس‌جمهور و رئيس سازمان تربيت‌بدني منصوب مي‌شدند و هنوز مسئله انتخاب توسط مجمع فدراسيون‌ها مطرح نبود.
 
 
نقش ايشان در آن زمان، به خصوص بعد از پايان دفاع مقدس و شرايط سخت اقتصادي فدراسيون‌ها بسيار در رشد اين رشته زيباي رزمي پررنگ و افتخارآميز بود. ايشان علاوه بر آنكه رئيس فدراسيون جودو بودند همكار و مشاور بسيار صديقي براي اينجانب به شمار مي‌آمدند. با توجه به شناخت خوبي كه هم از محيط ورزش داشتند و هم با چهره‌هاي انقلابي و تأثيرگذار نظام از نزديك آشنا بودند، توانستند خدمات ارزنده‌اي در اين رشته داشته باشند. البته متأسفانه بعد از سال73 شايد تماس ما با ايشان كاهش يافت و بيشتر از طريق برادر خوب و جانباز افتخار‌آفرين كشور جناب آقاي محمود خسروي‌وفا از ايشان سراغ مي‌گرفتم. ضمن تشكر از كساني كه براي تجليل پيشگام شده‌اند، درخواست راقم اين سطور اين است كه بيشتر و بيشتر در معرفي كساني كه هم در انقلاب و هم در بعد از انقلاب نقش بسيار پررنگي در حوادث كشور داشته و خدمات فراواني نموده‌اند، اقدامات بيشتري صورت گيرد. اين اقدام بسيار بجايي بود ولي ‌بايد حداقل 20 سال زودتر انجام مي‌شد و مردم از تجربيات بسيار ارزشمند اين عزيزان بيشتر استفاده مي‌كردند.
 
 
محمد مهرآيين انساني برخاسته از دل اقشار متدين اما محروم اين جامعه است كه عليرغم آشنايي با بزرگاني چون شهيد مصطفي چمران همكلاس دوران دبيرستان او حتي نمي‌تواند به‌رغم ميل باطني ادامه تحصيل بدهد و حداقل دوران دبيرستان را به پايان برساند. از نوجواني مجبور به انجام كارهاي سخت مي‌شود اما اين سختي او را انساني آبديده و با اراده مي‌سازد كه انديشه ضربه زدن به رأس حرم قدرت آن روز يعني ديكتاتور حاكم بر ايران را در سر مي‌پروراند و موفق به ربودن خواهرزاده شاه مي‌شود، اما چون قرار نبود به او آسيب بزند، شهرام پسر اشرف پهلوي با همدستي ساواكي‌ها موفق به فرار مي‌شود. انساني كه حدود شش سال در زندان‌هاي سخت رژيم بوده است اما حتي براي يك لحظه هم از خود ضعفي نشان نداده است.
 
 
بعد از انقلاب هم از سفره انقلاب نصيب ايشان دو شهيد سرافراز شده است كه الان با افتخار از آنان نام مي‌برد. در آستانه 80 سالگي است اما چون كوهي استوار ايستاده است و هم شغل ساده خود را دارد و هم به فدراسيون جانبازان و معلولين كمك مي‌كند. او مي‌تواند يك الگوي تمام‌عيار از يك انسان فداكار، يك ورزشكار با اخلاق، يك مربي و معلم ورزشي، يك انقلابي تمام عيار و در يك جمله يك مسلمان پيرو علي(ع) باشد. همانطور كه مقتداي او حضرت امام خميني(ره) فرمودند: « شما ورزشكاران بايد به حضرت علي(ع) اقتدا كنيد» با تمام وجود پا در راه علي(ع) نهاده و در خدمت انقلاب، امام، رهبري و ورزشكاران است. خدا يار و نگهدار ايشان باد.
 
 
يك اسطوره ورزشي - ارزشي
 *محمود خسروي‌وفا
 
 
قبل از انقلاب يكسري قهرمان‌هايي وجود داشتند كه در آن دوران به نام مبارزين معروف بودند. اين مبارزين تقسيم‌بندي داشتند و در گروه‌هاي مذهبي و غيرمذهبي و با نگرش‌هاي مختلفي ايفاي نقش مي‌كردند. ما در اين قسمت، موضوع بحث‌مان مبارزاتي هست كه در قالب مبارزه‌هاي اسلامي صورت مي‌گرفت. لذا كساني كه قبل از انقلاب يك مقدار به جريانات انقلاب حساس بودند يا پيگيري مي‌كردند، علاقه خاصي نسبت به انسان‌هايي داشتند كه به عبارتي انقلابي مسلمان بودند و مبارز. اين علا قه در گذشته(قبل از انقلاب) توأم با ترس بود و پس از آن و به مرور زمان با افتخار همراه شد، ترس از حيث نيروهاي امنيتي، به اين صورت كه خود اين افراد كه ارزش محسوب مي‌شدند افرادي را در كنار خود مي‌ديدند كه تهديد به حساب مي‌آمدند. يعني اين افراد مي‌توانستند تأثيرگذار باشند در زمينه تغييرات نگرش افراد نسبت به حكومت و دين. پس از پيروزي انقلاب مردم عموماً جذب شدند به بچه‌هاي مبارز قبل از انقلاب كه به دلايل مختلف در زندان بودند. ساده‌ترين اين دلايل، مخالفت با حكومت بود.
 
 
من پس از پيروزي انقلاب خيلي زود با آقاي مهرآيين آشنا شدم. ما در قالب يك قهرمان انقلابي به ايشان نگاه مي‌كرديم. اين قهرماني پر‌رنگ‌تر شد كه رنگ و بوي ورزشي هم داشت  يعني هم از نگاه ورزشي ايشان قهرمان بودند و هم از حيث شخصيتي. در ابعاد ورزشي هم به سبب آن كه از قهرمان ورزش‌هاي رزمي بود از جايگاه خاصي برخوردار بود. امروز رشته‌هاي رزمي در كشور به صورت عام مورد استقبال قرار گرفته است. در آن دوران باشگاه‌هاي رزمي هم خيلي محدود بود و برخي رشته‌ها مثل جودو ممنوع بود و فعاليت و اداره آن را شهرباني در دست داشت. جامعه از اين رو، آقاي مهرآيين را هم به عنوان يك چهره ورزشي و هم يك چهره ارزشي مي‌شناخت. اين دو خصوصيت زماني كه با هم تلفيق مي‌شوند از ايشان يك اسطوره مي‌سازند. زماني كه به ايشان نزديك‌تر شديم، فهميديم كه اين اسطوره بودن تنها به سبب شخصيت سياسي و ورزشي ايشان نيست، بلكه در اخلاقش هم هست. اخلاقش هم در يك كلام، تواضع است؛ تواضعي كه مي‌تواند الگو باشد. عموماً هر كسي كه براي اولين بار با آقاي مهرآيين ملاقات مي‌كرد، نخستين نكته‌اي را كه كاملاً از رفتار ايشان مي‌توانست بفهمد تواضع بود، قبل از اينكه بفهمد ايشان مبارز  يا ورزشكار است و پس از آن به محض آنكه متوجه جايگاه شخصيتي و ورزشي ايشان مي‌شدند، ناخودآگاه ارادتشان به آقاي مهرآيين چند برابر مي‌شد.
 
 
در دوران قبل از انقلاب، توانايي‌هاي جسمي و هوشي ايشان نقش مؤثري در تحمل سختي‌ها و مشقت‌هاي مبارزات آن دوران داشت. محمد مهرآيين قبل از انقلاب به نام «محمد موتوري و محمد جودو» معروف بوده است. برخي از مبارزين به سبب مهارت خاصي كه در موتور‌سواري داشت با نام محمد موتوري او را مي‌شناختند و برخي به سبب حضورش در جودو و آموزش‌هايي كه به مبارزين مي‌داد او را محمد جودو مي‌ناميدند. زماني كه پيش يكي از شخصيت‌هاي تراز اول كشور رفتم و راجع به محمد مهرآيين صحبت كرديم، ايشان گفتند فاميلي اين شخص قبل از انقلاب، داودآبادي بود. اكثر شخصيت‌هاي تراز اول در زندان ايشان را به سبب روحيه بالايي كه داشت و رفتارش با زندانيان در راستاي ايجاد روحيه‌اي شاداب و با نشاط در جهت كم كردن بار رواني و سختي‌هاي حضور در زندان مي‌شناختند. آقاي مهرآيين هميشه با رفتارهاي خودش از ديرباز تاكنون باعث ايجاد شادابي و نشاط در بين مبارزين و اطرافيان خود مي‌شده است. شاخصه‌هاي اصلي ايشان را مي‌توان اينگونه عنوان كرد: تواضع، علاقه به جمهوري اسلامي و علاقه به ولايت فقيه و حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبري. آقاي مهرآيين قبل از انقلاب براي ملاقات حضرت امام(ره) راهي سفر مي‌شوند و ابتدا به انگليس و از آنجا به فرانسه براي ديدار امام خميني مي‌روند. قضيه اعتقادي ايشان بسيار مستحكم بوده و ايشان با توجه به اينكه در آن زمان هنوز پيروزي انقلاب قطعي نبود، براي ملاقات رهبر خود كه در تبعيد به سر مي‌برد، راهي سفر شد.
 
 
ايشان بخشندگي‌اش فوق‌العاده بود. براي من كه از نزديك با ايشان در ارتباط بودم، بخشندگي و سخاوتش يك درس بود. دستگيري‌اش از فقرا و نيازمندان و اشخاصي كه به هر دليلي نياز به كمك پيدا مي‌كردند، به گونه‌اي بود كه براي خود وظيفه مي‌دانست كه به آنها كمك كند. حتي من بارها از اين كار منع‌شان كردم، براي اينكه سلامتي ايشان به خطر مي‌افتاد. تحت هر شرايطي هر كسي به ايشان مراجعه مي‌كند خود را نسبت به ايشان مسئول مي‌داند و قطعاً تا جايي كه امكان دارد به مراجعين خود كمك مي‌كند. حالا ما ابتدا با تواضع ايشان روبه‌رو شديم، سپس با مسائل اعتقادي و پس از آن با مسائل اجتماعي. نسبت به كار، ازدواج و تحصيل جوانان هميشه يك دغدغه‌اي دارد.
 
 
 
در آن زمان كه من با ايشان آشنا شدم مسئوليت حفاظت از شهيد رجايي را برعهده داشتند، لذا من ناخودآگاه جذب شخصيت آقاي مهرآيين شدم. آقاي مهرآيين را از نظر شخصيت خودم كشف كردم. من در واقع ايشان را به عنوان الگوي گمشده خودم پيدا كردم. وقتي ديدم كه نقطه نظرات من با ايشان همسو بوده و حتي ايشان نسبت به من جلودار هم هستند. مثلاً حس من نسبت به مقام معظم رهبري در يك كلام مريد و مراد تعبير مي‌شود، ولي در اينجا هم آقاي مهرآيين از من پيشقدم‌تر بوده و هست و عاشق و دلباخته مقام معظم رهبري است.
 
 
 
 قهرمان ورزش، اخلاق و مبارزه با استبداد بود
 
 
آقاي مهرآيين به سبب اخلاق و رفتاري كه با مردم دارند دوست و آشنا زياد دارند ولي من اين توفيق را دارم كه بيشتر از هر دوست ديگري و تقريباً حدود سه دهه با ايشان در ورزش جانبازان و معلولين همراه و همكار بوده‌ام. سال‌ها در يك اتاق كمتر از شش متر با دو ميز چسبيده به هم در زير يك سقف با هم كار كرديم، پس از شهادت آقاي رجايي، ايشان در وزارت سپاه مسئوليت داشتند و آنجا نيز در مسائلي چون حفاظت شخصيت‌ها و موضوعات ورزشي اقدامات شايسته‌اي را انجام دادند. پس از آنكه كار ايشان در سپاه به دليل مصدوميت‌ها و صدمات ناشي از دوران زندان قبل از انقلاب من جمله آسيب‌هاي سنگين از ناحيه كمر پايان يافت، مجبور شدند تا از كارهاي سنگين فاصله بگيرند و مجدداً روي آوردند به ورزش. ايشان مدت‌ها رياست فدراسيون‌هاي جودو، كاراته و تكواندو كه در آن زمان يك فدراسيون بودند را برعهده داشت و يكي از خدمات شايسته‌اي كه در ورزش كشور انجام داد، جداسازي اين رشته‌ها و مستقل كردن فدراسيون‌هاي آنان بود. به سبب موفقيت‌ها و خدمات ارزشمندي كه در ورزش كشور انجام داده بود از ايشان درخواست كردند تا رياست سازمان تربيت‌بدني وقت را به عهده بگيرد كه آقاي مهرآيين قبول نكرد. ولي در ورزش جانبازان و معلولين به سبب آنكه قرابت خاصي با اهالي خانواده اين ورزش داشت مشغول كار و ماندگار شد و در اين ورزش هم اقدامات شايسته‌اي انجام داد به طوري كه سهم اصلي پيشرفت ورزش جانبازان و معلولين را در قالب اقدامات آقاي مهرآيين و حمايت‌هاي بي‌دريغ بنياد جانبازان در زمان آقاي رفيق دوست مي‌دانم. همين موضوعات مختلف سبب شده تا به امروز به عنوان يك الگو در زندگي من حضور داشته باشد و رفت و آمد‌هاي نزديك، روابط ما را پررنگ‌تر كرد و بيانگر اين بود كه گذشت زمان و قدم گذاشتن در كهنسالي نيز تغييري در روابط اين شخصيت ارزشمند ايجاد نمي‌كند.
 
 
اميدواريم كه عاقبت آقاي مهرآيين ختم به خير شود به دليل اينكه آقاي مهرآيين هم قبل از انقلاب از شهادت استقبال مي‌كرد و هم بعد از انقلاب كه حتي يك بار هم منجر به ترور ايشان شد ولي خوشبختانه ايشان توانست ضارب را با همان حال زخمي و تير خورده، دستگير و تحويل مقامات قضايي دهد. از طرفي نيز دو دسته گل خود را در دفاع از ميهن عزيزمان تقديم كرد. اين‌ها همه آن خصلت‌هايي است كه نسل امروز مي‌توانند به عنوان يك الگو از آن برداشت كنند و در زندگي خود به كار گيرند. آنچه مسلم است اعتماد فوق‌العاده ايشان به نسل جوان است، لذا عموماً با همين سن و سالي كه در دوره كهنسالي به سر مي‌برند باز هم جوانان از مصاحبت و همنشيني با ايشان استقبال مي‌كنند و از خاطرات و اعتماد به نفس ايشان درس بگيرند.
 
 
 
اين افتخار نصيب من شده كه بيش از سه دهه با ايشان آشنا باشم و همكاري نزديكي را در زير يك سقف داشته باشيم و در مسافرت‌ها و تصميم‌گيري‌ها و نظارت‌هاي ايشان در بخش اجرايي كارها استفاده كنم. حضور ايشان در كار ما بركت داشته است. البته اينها دو بزرگوار بودند كه چندي پيش يكي از آنان به رحمت خدا رفت. آقاي حاج‌مصطفي داودي كه از دوستان نزديك آقاي مهرآيين بودند و ايشان هم پدر شهيد و از مبارزين قبل از انقلاب بودند و آقاي مهرآيين هم ارادت ويژه‌اي به آن بزرگوار داشتند و هميشه ما ياد و خاطره آقاي داودي ـ رئيس اسبق سازمان تربيت بدني ـ را كه مديران خوبي را براي ورزش جذب كرد و با اعتماد به نفسي كه به آنها داد، امثال من و آقاي سيدنصرالله سجادي و... تربيت شدند، گرامی می‌داریم.
آقاي داودي هم مدت‌ها كنار آقاي مهرآيين در همين فدراسيون و در يك اتاق با هم كار كردند.
 
 
سؤالي كه يك خبرنگار از ايشان در خصوص دلتنگي در رابطه با زمان زندان و شكنجه‌هاي سخت آن دوران پرسيد، اینگونه پاسخ دادند: «‌دلم تنگ شده براي نمازهاي آن موقع در سلول كه هرگز تكرار نشد و نخواهد شد» يعني اينجا هم ايشان دلخوش به معنويات تكرار نشدني آن دوره است. اينكه خواستم خدا عاقبت آقاي مهرآيين را ختم به خير كند بر مي‌گردد به آنكه قبل از انقلاب، شهادت تهديدشان مي‌كرد و بعد از انقلاب هم بارها در معرض شهادت قرار گرفتند و دو فرزند خود را تقديم كشورش كردند و پس از آن نيز هميشه در معرض ترور منافقين و حتي در ليست سياه ترور آنها بوده كه به لطف خداوند موفق نشدند. اميدواريم آقاي مهر‌آيين پس از صد سال به درجه والاي شهادت برسد. ايشان هميشه با روحيه آماده براي شهادت زندگي كرده‌اند. اميدواريم چنين شخصيتي عاقبتي داشته باشد كه سال‌ها انتظارش را مي‌كشد و مستدام باشد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر