خواهر شوهر بمبها: جز جیگر بزنی! به جای این کارها بشین تو خونه به بچههات برس! حیف آقا داداشم
خبر آمد که امریکا چندین تُن انواع مواد منفجره را به هم وصل کرده و اسمش را گذاشته «مادر همه بمبها». البته چندین سال پیش این بمب مرگبار را اختراع کرده بودند ولی حالا افتخار اولین استفادهاش نصیب خاک افغانستان شد. همان موقعها که «مادر همه بمبها» به جهان معرفی شد، اولین خواستگارش را پیدا کرد. روسها یک چیز گندهتر درست کردند به نام «پدر همه بمبها» و ما را که خیال میکردیم چشم و همچشمی فقط در مسائل خانوادگی خودمان وجود دارد، شگفتزده کردند. آنجا بود که فهمیدیم از این به بعد به تعدادی کارشناس مسائل چشم و همچشمی یا به تعبیر بهتر «کارشناس مسائل خالهزنکی بینالملل» نیاز داریم تا این جور تحولات را برایمان تحلیل کنند.
زن داداش بمبها: اختلاف سر عمل دماغ بود
از برخی منابع خبر رسیده که مادر بمبها در اثر بگو مگو با پدر بمبها بر سر پارهای از مسائل، با حالت قهر از خانه بیرون میزند. از طرف دیگر خواهرشوهر بمبها که دل خوشی از این عروس افادهای نداشته با وی تماس میگیرد و در این تماس باز هم با هم حرفشان میشود.
زن داداش بمبها در این رابطه به خبرگزاری «غیبتنیوز» گفت: دعوای پدر و مادر بمبها از وقتی شروع شد که یکی از آشناهای دورمان عمل زیبایی دماغ کرد. بعد از آن مادر بمبها پایش را در یک کفش کرد که باید من هم دماغم را عمل کنم. اما پدر بمبها میگفت پولم کجا بود؟ مگر نمیبینی که در این دوره و زمانه دیگر بمبهای گنده مثل من به کار نمیآید؟ مادر بمبها هم میگفت حیف من که به خواستگار قبلیام که یک موشک کروز بود جواب رد دادم و زن تو شدم! موشکهای کروز الان خیلی روی بورس هستند و امریکا 70 تا 70 تا آنها را روی مردم میریزد. این بحثها ادامه داشت تا چند روز پیش که مادر بمبها قهر کرد و رفت. بعد هم آن تماس مشکوک با خواهرشوهر و سپس انفجار در افغانستان رخ داد.
مادر بمبها: ناو شاسیبلند که نخواستم
خواهرشوهر بمبها درباره آخرین تماس با مادربمبها توضیح داد: حرف زیادی بین ما رد و بدل نشد، من بهش گفتم چرا اینقدر آقا داداشم را زجر میدهی؟ بد کاری کردیم پسر دستهگلمان را تحویلت دادیم؟ همین دختر خاله خودم، یک خمپاره 60 زمین به زمین بود عین پنجه آفتاب، خیلی سر به زیر و افتاده بود. آقا داداشم هم راضی بود اما سر و کله تو سلیطه که پیدا شد زیر پایش نشستی و کاری کردی که بالا بالاها بپرد ولی آخرش به خاک سیاه نشست!
اما مادر بمبها برگشت به من گفت: آتیشپاره! اینقدر توی زندگی ما آتیش نسوزان، خطرناک است! من که چیزی از داداشت نمیخواهم. برو ببین تسلیحات دیگر چه کارهایی برای زنهاشان میکنند! همه دوستهام برای خودشان پایگاه نظامی دارند. خیلیهایشان ویلای تفریحی توی جزایر خلیجفارس دارند، بعضیها شوهرشان یک ناو هواپیمابر شاسیبلند انداخته زیر پایشان یکسره در حال خرید و گشت و گذار هستند! آن وقت من بینوا دماغم را حق ندارم عمل کنم؟
بمبی که معتاد شد
تحقیقات خبرنگار ما حاکی از آن است که مادر بمبها در نهایت گفته است که میخواهد خودش برود سر کار و پول عمل دماغ را تهیه کند. در همین راستا خودش را در افغانستان پرتاب کرده تا بعد از 14 سال خانهنشینی بالاخره منفجر شود.
گزارشها حاکی است هم اکنون پدر بمبها بسیار ناراحت و غمگین است و دچار افسردگی شده تا جایی که به اعتیاد و مصرف فیتیله سوخته روی آورده است! تا این لحظه از سرنوشت بقیه اعضای خانواده بمبها خبری در دست نیست.