آنهايي كه هنوز با خاطرات دهه 60 مأنوس هستند به خوبي يادشان هست كه مادرها و مادربزرگها در اين سالها يكي از مهمترين و بهترين فعاليتهايي كه در كارهاي خانه داشتند درست كردن انواع ترشي و مربا بود. حالا آن دسته از بانواني كه خوشسليقهتر بودند بعضيهاشان حتي ماست و پنير هم درست ميكردند و تا جايي كه امكان داشت همه حاصل دسترنج خود را ميخوردند و به اصطلاح ترشي و مرباي خانگي و ماست و پنير محلي درست ميكردند.
اين موضوع ربطي به روستا هم نداشت و كساني را كه شهرنشين بودند نيز در بر ميگرفت. در آن سالها كه هنوز زندگيها رنگ و بوي مصرفزدگي و تجملات نداشت بسياري از خانمهاي خانهدار با درست كردن مربا و ترشي و ماست و پنير محلي بخشي از مواد غذايي مصرفي منزل را تهيه ميكردند. مرباهايي لذيذ و ترشيهايي ملس و ماست و پنيري خوشمزه كه هيچ وقت از خاطرهها نميرود و هزاران هزار محصول موجود در بازار هيچ كدامشان به گرد پاي يك شيشه مربايي كه مادران در آن سالها درست ميكردند، نميرسد.
انواع مربا، ترشي، خيارشور و حتي شيرينيهاي خانگي و در كنار آن ماست و پنيري كه از شير تازه تهيه ميشد اينها حالا مسائلي است كه رفته رفته به خاطرهها پيوسته است و ديگر در كمتر خانهاي شاهد توليد اين محصولات هستيم، حال اينكه بانوان خانهدار و زنان شاغل در سالهاي گذشته با اين كار علاوه بر تأمين بخشي از سبد مصرفي خانوار به درآمدزايي و اقتصاد خانواده نيز كمك ميكردند.
رفته رفته زندگيها تجملاتي شد و خانوادهها مصرفگرا شدند و كار به جايي رسيد كه اگر كسي ميخواست از اين نوع محصولات درست كند همه به چشم يك زن بيكلاس به او نگاه ميكردند كه از زندگي مدرن و پيشرفته و مترقي به دور است. كم كم اين گونه رفتارها از سوي برخيها حتي مورد تمسخر هم قرار گرفت. زندگي ماشيني و تجملاتي و لوكس با زندگي زيباي سنتي جابه جا شد و كار به جايي رسيد كه ديگر از هيچ خانهاي بوي مربا و ترشي دستساز به مشام نميرسد.
اما اين تمام غصه اين قصه نيست بلكه نگرانتر از همه اينها اين است كه اخباري در خصوص واردات مربا و انواع محصولات خانگي به گوش ميرسد. اخباري بسيار نگرانكننده كه باوركردنش براي خيليها سخت است. اعداد و ارقامي عجيب و باور نكردني كه از شنيدنش واكنشي جز بهت و حيرت نداريم.
بر اساس آمار گمرك، در 10 ماهه سال گذشته 6 هزار 546 تن مربا به ايران وارد شده كه اين كالا از كشورهاي دور دستي همچون اتريش و دانمارك و حتي شيلي نيز راهي بازار ايران شده است.
مرباي اماراتي هم به میزان 96 تن وارد سفرههاي مردم شده است. فقط يونان 2393 تن مربا به ارزش 35 ميليارد و 440 ميليون و 864 هزار و 291 ريال به ايران صادر كرده است. سهم چين نيز از بازار مرباي ايران در پسابرجام 20 تن و بلغارستان 18 تن اعلام شده است.
تا پايان ديماه، ايتاليا 18 تن، آلمان 8 تن، بلژيك 4 تن و دانمارك 3 تن مربا به ايران صادر كردهاند.
نكته جالب آن كه در اين مدت كشور شيلي 303 تن مربا به ارزش 6ميليارد و 699 ميليون و 215 هزار و 712 ريال و كشور اسپانيا نيز در اين مدت 3هزار و 537 تن مربا به ارزش 52ميليارد و 343 ميليون و 656 هزار و 618 ريال به كشورمان صادر كرده است.
نگرانيها در جايي بيشتر ميشود كه پيشبيني ميشود اين روند در سال جاري نيز ادامه داشته باشد. حال اينكه امسال از سوي رهبر معظم انقلاب با عنوان سال اقتصاد مقاومتي، اشتغال و توليد نامگذاري شده است و ادامه واردات چنين كالاهايي جز نابودي مشاغل خانگي نيست.
هنر كدبانوهاي ايراني كه خيليها به سادگي از كنار آن عبور ميكنند خود يك ظرفيت بسيار بالا در تقويت توليد و اشتغال و درآمدزايي و رفع بيكاري است اما برخيها كه به فكر سود بيشتر هستند و رؤياي يك شبه پولدار شدن را در سر ميپرورانند با واردات چند صد ميليون توماني انواع محصولاتي كه ميتواند در منازل ايرانيان توليد شود، اشتغال خانگي و توليد داخلي را با مخاطره مواجه ميكنند.
حالا سالهاي سال است كه ديگر كسي طعم مرباي خوشمزه مامان را به ياد نميآورد. ديگر كسي دلش براي ترشيهاي ملس گوشه انباري تنگ نميشود. هيچ كس يادش نيست آخرين بار كي ماست و پنيري را كه مادر درست كرده خورده است. بعضي وقتها حتي فاجعه از اين بدتر هم ميشود و آن زماني است كه سبزيهاي بستهبندي هم وارد سبد مصرفي خانوار ميشود و خانمهاي خانهدار اين روزها حتي شأن خود را بالاتر از اين ميدانند كه بخواهند مقداري سبزي تازه براي سفره خريداري و پاك كنند.
تغيير آرام سبك زندگي از همين واردات شروع ميشود و وقتي به خود ميآييم كه گوشه سفرههايمان انواع مرباهايي است كه از يونان وارد شده است، ترشيهايي را ميخوريم كه نميدانم توسط چه كسي و با چه موادي تهيه شده و در كل محصولاتي را مصرف ميكنيم كه هيچ وقت طعم و مزه محصولاتي را كه مادرانمان درست ميكردند، ندارد.
اشتغال و توليد موضوعي است كه خيلي وقتها به سادگي حل ميشود. نمونهاش همين كارگاههاي مشاغل خانگي است كه ميتوان در حوزه صنايع دستي يا توليدات مواد غذايي خانگي راهاندازي كرد.
اما زماني كه جامعه مصرفگرا شد و ذائقهاش با طعم انواع محصولات غذايي وارداتي از كشورهاي مختلف عادت كرد، ديگر سخت ميشود كسي بخواهد مردم را قانع كند كه محصولي را مصرف كنند كه توسط خانمهاي خانهدار توليد شده است.
اين مسئله به خودي خود باعث تغيير سبك زندگي مردم شده و زندگي لوكس، مصرفي و تجملاتي را به مردم ديكته كرده است. حالا گاهي اوقات كار به جايي ميرسد كه برخي از مردم نيز از مصرف محصولاتي كه در منزل توليد ميشود خودداري ميكنند و ترجيح ميدهند بيشتر محصولاتي را تهيه و مصرف كنند كه بستهبندي است و دليل كار خود را نيز مسائل بهداشتي عنوان ميكنند.
حالا بايد پرسيد چرا با وجود اينكه اين ظرفيت مهم در كشور وجود دارد و ميتوان از ظرفيتهاي دروني بهره گرفت به جاي تكيه بر توان داخلي در توليد سادهترين محصولات راه براي واردات اين توليدات باز شده است. آيا بهتر نيست به جاي بها دادن به واردات و باز گذاشتن فرصت براي عدهاي كه فقط به سودهاي ميلياردي فكر ميكنند كمي به ظرفيتهاي داخلي و توليد محصولات بومي باشيم؟ وقت آن است كه كدبانوهاي ايراني دست به كار شوند و گامي در اين زمينه بردارند تا طعم تلخ وابستگي در واردات مربا سفرههايمان را پرنكند! فراموش نكنيم رفتار مصرفي خانوادهها نقش تعيينكنندهاي در تحقق اقتصاد مقاومتي دارد.