نويسنده: مجيد فراهاني
به نظر من بيانصافي است كه بخواهيم همه كاسه كوزهها را سر مصرفكننده بيگناه خرد كنيم. بعضي مواقع برخي با خطدهي آگاهانه و برخي مواقع با ناآگاهي باعث ميشوند سبك زندگي غلط بر جامعه حاكم شود و كمكم فرهنگ اصيل خودمان را از ياد ببريم.
صحبت از مصرف بيرويه كالاهاي وارداتي است. قصد دارم اينجا به روي ديگر سكه توجه كنم. روي ديگر كه كمتر مورد توجه قرار گرفته و در ايجاد سبك زندگي، پشت سر مصرفكننده نهايي پنهان مانده است. ايجاد تغيير در سبك زندگي موضوعي است كه تنها يك عامل ندارد بلكه عوامل متعددي باعث ميشوند به جاي اينكه مربا يا ترشي يا حتي ميوه ايراني به خانهمان راه پيدا كنند محصولات خارجي آن هم از بيكيفيتترينشان وارد شود.
جاي افسوس دارد كه فرهنگ و سبك زندگي نازنينمان در حال از بين رفتن است و خيلي ساده از كنارش گذر ميكنيم. حواسمان باشد كه خيلي چيزهاي به ظاهر ساده ما را از اصالتمان دور ميكند و متأسفانه ما در پز استفاده محصولات برند و خارجي در خواب و رؤيا هستيم.
قفسههايي كه چشمك ميزند
در يكي از همين روزهاي خدا براي خريد چند قلم كالا به يكي از فروشگاههاي محل رفتم. قفسهها را كه نگاه ميكردم و به دنبال كالاي مورد نظر ميگشتم در نگاه اول فقط اجناس خارجي و وارداتي را ميديدم. به خودم زحمت دادم و گشت و گذارم را بيشتر كردم تا در يكي از همين قفسهها و در دورترين نقطه بالاخره توانستم كالاي مورد نظرم را پيدا كنم. ناگفته نماند موقع حساب و كتاب هم كه شد فروشنده كلي غر زد كه «اي آقا اين چيه كه برداشتي، ايرانيه اصلاً كيفيت خارجيها رو نداره، پيشنهاد ميدم بريد از فلان مارك برداريد، حرف نداره.»
اين ديالوگهاي ساده ولي تأثيرگذار را شايد خيلي از ما شنيده باشيم. خيلي از ما وارد برخي از مغازهها كه ميشويم قفسههاي پر از اجناس خارجي و وابستگي اقتصادي را ميبينيم و اصلاً برندهاي ايراني جلوي چشم خريدار نيست. با اين تفاسير چگونه ميتوان انتظار داشت مصرفكننده ايراني سبد خريدش را از محصولات ايراني تشكيل بدهد و به تبع آن سبك زندگياش تغيير نكند و رنگ و بوي غربي به خود نگيرد.
اينجاست كه بايد در معادله سبك زندگي جايگاه ويژهاي براي فروشندگان و به عبارتي ديگر براي بازار تعريف كرد. بازار با اجناسي كه به مصرفكننده تحميل ميكند ميتواند سطح توقعات او را تعريف كند و در نگاه كلانتر ميتواند سبك زندگي و تفكرات مصرفكننده را به هر شكل كه ميخواهد شكل دهد. نبايد فراموش كنيم كه بازار يكي از مهمترين نهادهاي مؤثر در فرهنگ و سبك زندگي و مدل زيستن انسانها است. گاهي تغيير در ويترينها و اجناس عرضه شده در مغازههاي يك منطقه، ميتواند در يك دوره زماني، سبك رفتار و مدل زندگي ساكنان آن منطقه را تغيير دهد. اخيراً از نزديك ميتوان اثر تأسيس فروشگاههاي بزرگ يا به اصطلاح امروزي، هايپرها و مالهاي تجاري مبتني بر برندهاي عمدتاً خارجي و اجناس وارداتي را در زندگي مردم و عادات خريد و رفتار اقتصادي و مهمتر از همه، تغيير فرهنگي مشاهده كرد. بنابراين با توجه به نقش پررنگ و بااهميت بازار در حمايت از توليدات داخلي ميتوان به جايگاه مهم آن در پاسداري از سبك زندگي ايراني - اسلامي اشاره كرد. فروشنده ايراني بايد به خاطر فرهنگ و هويت خود با افتخار اجناس باكيفيت ايراني را به خريداران معرفي كند و آنها ترغيب كند كه از اجناس ايراني كه متناسب با ساختار فرهنگي ما تهيه شده است استفاده كنند، در حالي كه عملاً اين طور نيست و اين افتخار نصيب برندها و ماركهاي خارجي ميشود!
غوطهور در ميان برندها
اينكه الان چه لباسي را خريداري كرديم يا اينكه حتي جورابمان براي كدام برند است ناخواسته شده بخشي از زندگي و حرفهايي كه ميان هر كدام از ما رد و بدل ميشود. اينجا قصد ندارم به دفاع از برخي محصولات بيكيفيت داخلي بپردازم، نه، مسلماً هستند بسياري از توليدات داخلي كه سطح توقع مشتري ايراني را در هر قشر از جامعه تأمين نميكند و اين قابل انكار نيست. اما اين موضوع كه بخواهيم هر نياز خود را حتي ناچيزترين و بياهميتترين آن را در ميان برندهاي باهويت و بيهويت خارجي جستوجو كنيم قابل حمايت نيست. البته يك مقداري از اين تمايل و گرايش مردم به اين خريدها همان فروشندگاني هستند كه سود بيشتر خود را در ميان برندها پنهان كردهاند و گاهي چنان مظلومانه وانمود ميكنند كه براي دلسوزي مشتري اجناس خارجي را پيشنهاد ميدهند كه خريدار بنده خدا هم ناگزير قبول ميكند. در اين ميان راحتطلبي و نبود مديريت بازار باعث شده كه مردم فقط مصرفكننده صرف شدهاند. اكنون با وجود تهيه بسياري از مواد غذايي از مغازهها يا غذا بيرونبرها و فستفودها، در كنار وجود جاروبرقي، ماشين لباسشويي و... براي انجام امور خانه، باز بسياري از زنان از كمبود وقت و توان در جهت انجام كارها گله دارند. بحث آسيبشناسي فرهنگ غربي و اثرات آن در زندگي روزمره ما نيست، اما قصد بيان اين نكته را داريم كه سبك زندگي غربي، كه بر اساس ايجاد راحتي و كاهش زمان انجام امور در زندگي ما رخنه كرده است، بسياري از مسائل ما را تحت تأثير قرار ميدهد.
بازار و فروشنده خود را تافته جدا بافته از جامعه تلقي ميكنند و به اهميت نقش خود واقف نيستند يا اينكه تمايلي ندارند از سودهاي آنچناني خود بگذرند به اين دليل كه هويت ايراني پايدار باشد. گاهي اوقات بد نيست سري به بازار بزنيم و ببينيم چه كالاهايي از چه كشورهايي انبار ما را پر كرده است بدون آنكه به تأثيرات مخرب آن آگاه باشيم. واردات بيرويه كالاهاي بيكيفيت خارجي گذشته از آسيبهايي كه به بدنه اقتصاد و توليد ملي ميزند باعث ميگردد جوان ايراني بيكار در كوچه پس كوچهها پرسه بزند، پس آسيب جديتري را به جامعه وارد ميكند و آن عبارت از تغيير بنيان فرهنگي جامعه و رواج سبك زندگي غربي است.
خوب است خيلي هم خوب است برند باز باشيم به شرط آنكه توليدكننده ايراني براي ما برند ايراني ايجاد كند؛ برندي كه محصولاتش در ايران توليد شود نه در چين يا كشور ديگري و دغدغه توليدكننده و فروشنده نيز هويت و اصالت فرهنگ ايراني باشد.