نويسنده:حسين كشتكار
من گفتم: «چي ميگي سينا؟ ميخوام خيلي هم ميخوام اصلاً من بهخاطر شخصيت و كلاسش هم شده گرونتر از اينم بود ميخريدم. مگه من چي ام از اين پسر همسايه كمتره؟ اصلاً ميدوني چيه راستش من ميخوام روي اين شهروز رو كم كنم تا ديگه نياد با اون حيون وز وزيش به من پز بده. از فردا منو ببينه از حسادت دق ميكنه حالا بگو بالاخره آورديش يا نه؟» سينا گفت: «آره تو ماشينه.»
گفتم: «كو كجاست؟ بذار ببينم همونيه كه عكسشو تو تلگرام گذاشته بودي يا نه؟ اگه نباشه نميخواما! چون اوني كه من ديدم خيلي قشنگه آدم با داشتنش واقعاً احساس غرور ميكنه.»
سينا گفت: «خيالت راحت باشه، مطمئن باش خيلي قشنگتر از عكسش هم هست حالا خودت ميبيني.»
گفت: «پولو كامل به حساب واريز كردي؟ اگه يه وقت پشيمون بشي ديگه از پول خبري نيستا.»
گفتم: «پس چي؟ نصف وامي كه باباي بيچارهام واسه تعمير خونه از اداره گرفته بود رو ريختم تو حلقوم حسابت.» سينا به سمت پاركينگ راه افتاد و بهم اشاره ميكرد كه به دنبالش برم.
در انتهاي پاركينگ وقتي در ماشين را باز كرد، گفت: «آفرين بولداگ من بيا اينجا ببينم...» و هنوز جمله سينا تموم نشده بود كه سگ گنده و سياه رنگ بيرون پريد و جلوي پاي سينا نشست و همينطور كه زبونش آويزون شده بود، خرُخُر ميكرد و لحظهاي از من چشم برنميداشت.
ترس و وحشت منو گرفت و همونطور كه بهش نگاه كردم تا با عكسي كه تو تلگرام ازش ديده بودم مقايسه كنم فهميدم با عكسي كه ديدم فرق داره.»
گفتم: «سينا فكر نميكني اوني كه عكسشو تو تلگرام گذاشته بودي اين نيست. انگار با هم خيلي فرق دارن درسته؟»
سينا گفت: «نه خيلي زياد چون اين دو قلوي همونه. دوتاشون توله يك نژاد اصيل امريكايي هستن.»
گفتم: «سينا چشاي من لوچه يا تو دوتا گوش دراز رو سرم ميبيني؟ آخه رفيق حسابي اينكه سگ نيست اين از يه گرگ درنده هم وحشيتره. من گفتم يه سگ خوشگل ميخوام كه از قشنگي همه در و همسايه حسرتشو داشته باشند. اون همه پول از من گرفتي تا اين هيولا رو تحويلم بدي؟»
سينا گفت: «ببين سپهر هنوز هيچي نشده داري ميزني زير حرف خودت. من كه گفتم اگه پشيمون هستي بگو. مجبور كه نبودي بخري. اصلاً اين با اون فرقي نداره باور كن. تو گفتي يه سگ خوشگل ميخواي منم از اون خوشگلتر آوردم.» گفتم: «من 3 ميليون دادم كه اين هيولا رو بخرم؟»
گفت: «ببين من كه گفتم تا قبل از واريز پول فكراتو بكن چون ديگه يارو فروشنده پولو پس نميده. حالا هم ناراحت نباش ببين نگاه ظاهرش نكن خيلي آرومه. اين يه سگه اصيل امريكاييه كه خوب تربيت شده، زود انس ميگيره؛ اينقدر باوفاست! صبر كن دو - سه روز بگذره ببين چقدر بهت وابسته ميشه، هر كار بگي ميكنه. سگ خيلي باهوشيه.»
سينا براي اينكه سگه را با من آشنا كنه گفت: «بولداگ از اين به بعد صاحب تو اين سپهره.» بعد درحاليكه به من اشاره ميكرد چند بار اسم من رو تكرار كردتا مثلاً سگ با من آشنا بشه.
سگ هم فوراً پريد به سمت من و شروع به پارس كردن كرد.»
سينا كه فهميد پارس ناگهاني سگ من را ترسوند، گفت: «ببين داره خودشو واست لوس ميكنه، تحويلش بگير.»
گفتم: «سينا اين حالا مثلاً داره ناز ميكنه؟» آقاي محسني نگهبان مجتمع كه صداي سگ را شنيده بود اومد توي پاركينگ.
چشمش به سگ كه افتاد با تعجب گفت: «بچهها چه خبره اينجا؟ اين گرگه اينجا چيكار ميكنه؟» سينا گفت: «اين گرگ نيست سگ سپهره، تازه خريده.»
محسني بهم گفت: «درسته سينا اين ماله توئه؟» منم با اشاره سر تأييد كردم. محسني گفت: «بابا اين ديگه چيه آوردين اينجا؟ زن و بچه مردمو ميترسونه. آقا سپهر دست بردار؛ اون از سر و وضع لباس پوشيدنت، از بس پاره پوره هست آدم فكر ميكنه از لابهلاي سيم خاردار رد شدي، حالا هم سگ آوردي تا اداي اين غربيها را در بيارين؟ متأسفانه همه كسايي كه تو ايران به دنبال نگهداري حيوانات عجيب و غريب و ترسناك هستند اين موضوع براشون بيشتر جنبه خودنمايي داره، كه داره مد ميشه.
از اين گذشته ميدونستين بيماري كيست هيداتيك يك بيماري انگليه كه انسانها در اثر خوردن تخم نوعي انگل به نام كرم تنيااكينوكوك كه در مدفوع سگ وجود دارد، به آن مبتلا ميشوند؟»
گفتم: «آقاي محسني اينرو از كجا ميگين؟» محسني گفت: «از خودم نميگم، منم نميدونستم تو يه مجله علمي خوندم، اگه خواستي بيا اتاق نگهباني بهت بدم بخوني. اون جا نوشته افرادي كه از سگهاي خانگي نگهداري ميكنند به دليل اينكه اغلب پس از تماس با حيوان دستهاي خودشونو نميشورن در بيشتر موارد ميكروبهاي سگ به افراد منزل هم منتقل ميشه و احتمال انتشار ميكروب بين اعضاي خانواده و چه بسا افراد مرتبط با هم در يك مجتمع مسكوني هم هست. مثلاً سالك يك بيماري پوستي طولانيمدت و بدون درد و تب، قابل انتقال بين انسان و تعدادي از حيوانات از جمله جوندگان و سگ است. تازه از مسئله هزينه بالاي تهيه خورد و خوراك و ساختن توالت مخصوص سگ و هزارتا مشكل بهداشتي كه بگذريم سگ از نظر فقه اسلام جزو نجاسات شمرده شده و خريد و فروش آن حرام است. البته خريد و فروش و نگهداري سگ گله براي نگهباني باغ و زراعت اشكال نداره ولي نجاست آنها به قوت خودش باقيه.»
حرفاي محسني كه تموم شد من را بيشتر پشيمون كرد؛ به سينا گفتم: «راستش فكر نميكردم نگهداري سگ اين قدر دردسر داشته باشه. اصلاً من از خير سگ گذشتم سگه مال خودت يالا پولمو رد كن بياد.»
سينا گفت: «كدوم پول؟ من كه گفتم برگشت پول ممكن نيست. من فقط واسطه تو و فروشندهام بيخودي هم فكر شكايت نكن چون اونا تو ايران نيستند. در ثاني اگه بخواي شكايت كني پاي خودتم گيره چون نگهداري سگ تو آپارتمان غيرقانونيه و اول خودتو ميگيرن.»
محسني دستي به شونهام زد و گفت: «ناراحت نشو. حالا پولت كه رفته لااقل سلامتي خودت و اطرافيانت هست. از قديم گفتهاند جلوي ضرر را از هرجا بگيري نفعه. بده ببره اين گرگ درنده رو.»