ساعت 11 شب است. صداي زنگ تلفن منزل به صدا درميآيد. نميدانم چرا نگرانم! هراسان تلفن را جواب ميدهم. فقط صداي دوستم را ميشنوم كه با فرياد و شيون ميگويد:«مريم مرد. مريم مرد.» گيج و وحشتزده از دوست گريانم ميخواهم آرام باشد و به من بگويد چه شده است ولي او نميتواند گريه خود را كنترل كند و با همان صداي گريان ميگويد: «مريم زير عمل مرد. مريم رفت. مريم بچههايش را يتيم كرد و رفت» و من از اضطراب و در بهت و ناباوري فقط اشك ميريزم. مريم دوست مشترك ما تصميم ميگيرد براي سال جديد نه تنها دكور منزل خود را تغيير دهد، بلكه هيكل و اندام خود را نيز براي عيد تغييراتي بدهد و آن را قلمي و باربي كند. مريمي كه به قدري لاغر بود كه اصلاً نيازي به باربي شدن نداشت ولي به گفته خودش هنوز كمي چربي اضافه در شكم داشت كه ديگر با رژيم از بين نميرود، پس بهترين راه اين است كه تحت عمل ليپوسطح همين مقدار چربي كم را نيز خارج كند و براي عيد هيكل باربي براي خود بسازد. هرچه به او گفتيم: «هيكل تو هيچ نيازي به عمل ندارد، خودت را به دردسر نينداز»، گوش شنوايي نداشت و به قول معروف «مرغش يك پا داشت».
در نهايت قرار ميشود خانم دكتري كه در مطب يكي از متخصصان زيبايي در تهران كار زيبايي انجام ميدهد، عمل ليپوسطح را كه يكي از ابتداييترين عملهايي از اين دست است را براي او در شهرستان انجام دهد. حالا چرا شهرستان؟ مگر تهران كم مراكز تخصصي زيبايي دارد كه مريم بايد به شهرستان براي عمل جراحي برود؟ از قرار معلوم اين خانم دكتر اگر بخواهد اينچنين عملي را در تهران و در مطب اين آقاي دكتر متخصص زيبايي انجام دهد درصدي از مبلغ عمل را بايد به آقاي دكتر پرداخت كند. پس با رام كردن مريم ما، مريم متمول و پولداري كه اصلاً در قيد و بند خرج كردن پولهاي بيشمار خود نبود، او را قانع ميكند كه به شهرستان رفته و در مطب خود او اين عمل را انجام دهد. روز موعود مريم به همراه برادر خود راهي شهرستان ميشود، راهي كه ديگر بازگشتي براي او ندارد. خانم دكتر قرصي را به او ميدهد تا بخوابد. گويا اين عمل كه از اسمش پيداست بسيار سطحي است و فقط با يك خواب عميق و در مدت زمان 20 دقيقه الي نيم ساعت انجام ميشود. ساعتها از زمان قرار پاياني عمل ميگذرد ولي درهاي مطب به روي برادر نگران مريم باز نميشود.
صداي آژير آمبولانس، حركتهاي سريع دكتر اورژانس، دستگاه سيپيآر، شوك، تلاش دكتر اورژانس براي احياي و در نهايت اعلام ساعت مرگ. پزشكي قانوني علت مرگ را پارگي ديافراگم و اِدم ريه اعلام ميكند. پايان دردناك باربي شدن مريم و چشمان به خون نشسته برادر. اين سرگذشت واقعي مريم دوست من و تمام افرادي مانند مريم است كه به دليل كمبودهايي كه در وجود خود يا در زندگي خود دارند دست به كارهايي ميزنند كه به قيمت از دست دادن جانشان تمام ميشود. مريم جان، عيد غمانگيزي را براي دو فرزندت رقم زدي!
ايران، پرچمدار عملهاي زيبايي
درسالهاي اخير بسياري از ما در محافل و مهمانيهاي دوست و آشناهاي خود كه شركت ميكنيم بيشترين صحبتها حول محور رژيمهاي لاغري و جراحيهاي زيبايي و از اين دست موضوعات ميچرخد. از عمل ساكشن يا جراحي بيني فلان خانم حرف ميزنند و يكديگر را در بسياري از موارد ترغيب به انجام اين عملها ميكنند. كار به جايي رسيده است كه قشر جوان كم سن و سال جامعه كه كمي چاق هستند به جاي رژيم غذايي و ورزش به سريعترين راه براي كاهش وزن و لاغر شدن فكر ميكنند و دست به عملهاي ساكشن شكم و پهلو يا بايپس معده ميزنند كه در هر كدام از اين عملها ريسك آمبولي و مرگ بالاست. طبق آمارها بيشترين عملهاي زيبايي در ايران و در بين افراد عادي جامعه انجام ميشود. در حاليكه در كشورهاي اروپايي يا امريكايي عملهاي زيبايي تنها مختص قشر خاصي از جامعه است. در آن كشورها هنرپيشهها، خوانندهها و افراد بالاي 50 سال بيشترين جراحيهاي زيبايي را انجام ميدهند و افراد عادي جامعه اصلاً به عملهاي زيبايي فكر نميكنند. البته يكي از دلايل آن هزينه بالاي اين عملهاست اما در مجموع كمتر كسي به فكر عمل زيبايي ميافتد. اما در ايران عملهاي زيبايي در بين افرادي عادي و معمولي جامعه بيشترين طرفدار را دارد و به ترتيب عملهاي بيني، شكم و ساكشنها موارد زيادي دارد و آمار مرگومير نيز در اين سه عمل پرطرفدار بسيار بالاست. به راستي چرا افراد جامعه امروزي ما تا اين حد درگير ظاهر و هرچه زيباتر نشان دادن خود هستند؟
دكتر تقوي روانپزشك يكي از دلايل گرايش جامعه امروزي به عملهاي جراحي زيبايي را در تغيير مسير و سبك زندگي ميداند و ميگويد:«ما عشق را كنار گذاشتهايم و به زيباييهاي ظاهري توجه بيشتري داريم و در واقع از سيرت به سمت صورت حركت كردهايم و اين نيز هيچ ارتباطي به جنسيت ندارد. در حال حاضر مردان هم زيبايي خود را معطوف به عملهاي زيبايي ميدانند.»
او ميافزايد: «به خاطر انتقال فرهنگي كه از طريق شبكههاي ماهوارهاي صورت گرفته است آن تعريفي كه جامعه به شكل سنتي از زيبايي داشته، تغيير يافته است. اكنون مدل زيبايي ما مدل اروپاييهاست. اروپاييها چون بهطور كلي آن چهره و ظاهر را دارند زياد به چهره و بدن خود كاري ندارند ولي چون ما ميخواهيم شبيه آنها باشيم پس دست به عملهاي زيبايي ميزنيم. بنابراين به دليل تغيير نمادهاي زيبايي در فرهنگ ما عملهاي جراحي زيبايي شدت گرفته است.»
اين روانپزشك ميگويد:«از منظر روانشناسي موضوعي كه مردم و جامعه را تهديد ميكند اين است كه شاخصهاي جذابيت از اخلاقيات، فرهنگ و موارد هيجاني تغيير يافته و صرفاً به شاخصهاي جسمي معطوف شده است و معمولاً اين شاخصهاي جسمي بار جنسي نيز به همراه دارد. يعني مقداري از اين جذابيتها به شكل جسمي - جنسي هستند نه صرفاً جسمي. به عبارتي ديگر در اين عملهاي زيبايي فرد تنها به دنبال زيبايي دست به عمل جراحي نميزند بلكه بهدنبال تحريكهاي جنسي هم هست. البته يك مقدار از اين حجم عملهاي زيبايي هم مربوط به غلبه فرهنگي است. به اين معني كه چون عده زيادي اين عمل را انجام ميدهند ما هم دوست داريم اين كار را انجام بدهيم و دوست داريم هم رنگ جماعت باشيم.»
او اپيدمي شدن عملهاي زيبايي در جامعه را سهلالوصول بودن و ارزان بودن اين عملها ميداند و ميگويد:«10 سال پيش عملهاي زيبايي به شكل امروزي ارزان و در دسترس نبود اما در حال حاضر خيلي از متخصصان بنا به شرايط مختلف اين خدمات را ارائه و در دسترس همگان قرار ميدهند.»
عملهاي زيبايي و ضعف شخصيتي
تب تند جراحيهاي پلاستيك و زيبايي بيش از هر زمان ديگر جامعه را فراگرفته است. عملهاي زيبايي يا همان زيباييهاي مرگبار در حالي گريبان افراد جامعه به ويژه جوانان زير 20 سال را فراگرفته است كه درصد بالايي از اين مراجعين به مراكز زيبايي اصلاً نيازي به جراحي ندارند و تنها به دلايل شخصيتي دست به اين عملها ميزنند. در واقع جراحي پلاستيك تنها مختص افرادي است كه از نظر ظاهري دچار مشكلات بسياري هستند و با جراحيهاي پلاستيك براي رفع نواقص ظاهري خود اقدام ميكنند. در حاليكه امروزه افراد يا به دلايل خود زشتپنداري يا خود شيفتگي يا ضعفهاي شخصيتي ديگر، ريسك تيغ جراحي را به جان خود ميخرند.
اين روانشناس معتقد است: «جراحيهاي زيبايي به دو دسته تقسيم ميشوند؛ يك دسته عملهايي است كه ترميمي است و براي برطرف نمودن يك مشكل فيزيكي انجام ميشود و دسته ديگر جراحيهايي است كه براي هرچه زيباتر شدن صورت ميگيرد. اما واقع بينانه اين است كه عده زيادي از افراد جامعه مورد ترميمي ندارند و فقط عمل زيبايي را با انگيزه زيباتر شدن انجام ميدهند.»
افرادي كه بيشتر به سمت جراحيهاي زيبايي ميروند يا بسيار خودشيفته هستند يا از اعتماد به نفس پاييني برخوردارند. آنها با انجام عملهاي زيبايي در واقع ميخواهند اعتماد به نفس نداشته خود را به دست بياورند و در اجتماع حضور بهتر و بيشتري داشته باشند. عدهاي هم وجود دارند كه از بيماري وسواس رنج ميبرند و مرتب خود را جلوي آيينه برانداز ميكنند و از صورت و اندام خود ناراضي هستند، پس مرتب به زير تيغ جراحي ميروند.
اين متخصص ميگويد: «ما يك طيف شخصيتي هيجاني داريم كه چهار گروه در اين طيف قرار ميگيرند. اين گروه از افراد عبارتند از شخصيتهاي خودشيفته، شخصيتهاي نمايشي، شخصيتهاي لب مرزي و شخصيتهاي ضد اجتماعي كه از اين چهار گروه دو مورد به شدت چهره و ظاهر برايشان اهميت دارد و مهم است. اين دو گروه يكي شخصيتهاي خودشيفته و ديگري شخصيتهاي نمايشي است. اما جالب است بدانيد كه اگر وسواس در اين مورد وجود داشته باشد مثلاً فرد چهار بار عمل زيبايي بيني انجام دهد يا سه بار پروتز كند، اين ديگر طيف شخصيتي محسوب نميشود بلكه بايد از جنبه اختلالات شخصيتي و به عنوان يك بيمار رواني مورد بررسي و درمان قرار گيرد.»
من خودم را دوست دارم
دكتر تقوي راه چاره براي درمان اين اپيدمي كه گريبان جامعه را گرفته است، اين ميداند: «ما يك اصطلاحي در روانشناسي داريم به معناي پذيرش. توجه داشته باشيم كه پذيرش به معناي تسليم نيست بلكه به اين معناست كه من وضعيت موجود را ميپذيرم و ميتوانم وضعيتهاي جايگزين را هم بپذيرم. اما تسليم به اين معناست كه وضعيت موجود را ميپذيرم و هيچ وضعيت جايگزيني هم ندارم. اگر بخواهيم هر از چند گاهي به شكل يكي تغيير چهره بدهيم اين هم به جسم ما آسيب وارد ميكند كه در گزارشهاي مرگ و مير قابل مشاهده است و هم از نظر اجتماعي و اقتصادي به دردسر خواهيم افتاد. افراد بايد خودشان را دوست داشته باشند. كسي كه خودش را دوست دارد دنبال اين موارد نيست و با خودش كلنجار نميرود. هرچقدر «خود دوست داري» نه «خودشيفتگي» زياد باشد راحتتر با خودمان كنار ميآييم و دنبال عملهاي مختلف زيبايي نميرويم. بهترين راهحل و درمان براي اين افراد «خودباوري» است و اينكه ظاهر خود را بپذيرند و به آن ببالند و مهمتر از آن به زيبايي رفتار و دروني خود فكر كنند.»
و حرف آخر...
از زماني كه سبك زندگي جامعه دچار تغييراتي شده بسياري از زوايا و نگرشهاي افراد نيز تغيير كرده است. وقتي ملاك زيبايي از زيبايي اخلاقي و رفتاري تغيير جهت داده و تنها به زيبايي چهره خلاصه ميشود بايد منتظر اتفاقات ديگري نيز در جامعه باشيم. وقتي مفهوم جراحي پلاستيك از قالب درماني و ترميمي خود خارج ميشود بايد منتظر بالا رفتن آمار مرگوميرهاي اين نوع جراحيها باشيم. وقتي آفت چشم و همچشمي بلاي جان خانوادهها ميشود بايد شاهد افزايش روزافزون عملهاي زيبايي باشيم. افزايش خانمها و آقاياني كه به طور طبيعي زيبا هستند اما به دلايلي مثل عدم اعتماد به نفس، خودشيفتگي، وسواس و چشم و همچشمي و دلايل ديگر، دست به جراحي زيبايي ميزنند ميتواند آلارم و زنگ خطر يك سونامي خطرناك باشد كه جامعه ما را تهديد ميكند. افرادي كه حاضرند تا مرز مرگ بروند ولي به زعم خودشان قشنگتر شوند.
عمر زيبايي چهره فقط چند صباحي براي كساني كه با آنها زندگي ميكنيم يا در ارتباط هستيم دوام دارد. چرا براي چهرهاي كه بعد از گذشت زمان كوتاهي تكراري و عادي ميشود خطر مرگ و عوارض جراحي را به جان ميخريم. چه نازيباست فرد زيبا و قشنگي كه پوشش رفتاري و اخلاقي زشت و نازيبايي دارد. رفتار و اخلاق و گفتار بهترين پوشش براي انسان است كه گويا در اين بازار هيجاني خريداري ندارد.
شب عيد است و همه در تكاپوي خانه تكاني و تغيير و تحولات ظاهر زندگي خود هستند. چه بسيار افرادي كه در كنار اين تغييرات زندگي، ظاهر خود را نيز تكاني ميدهند يا حتي براي تغيير دكوراسيون اساسي اندام و چهره خود اقدام ميكنند تا با چهره جديد به استقبال سال جديد بروند! مريم ما هم قصد داشت در سال جديد اندام باربي خود را به رخ دوست و آشناها بكشد، اما آن اندام ميهمان هميشگي خاك شد و عيد را براي خانواده و دوستان خود به عزا تبديل كرد.
كاش نگرش خود را نسبت به زيبايي تغيير نميداديم و مانند گذشته اخلاق و رفتار مناسب ملاك زيبايي بود. كاش خود را به هرشكل و ظاهري كه هستيم باور كنيم و بازیای كاش باور كنيم كه هيچكدام بينقص نيستيم، مهم اين است كه در روابطمان بينقص نباشيم.