نويسنده: سيده محبوبه ساداتي
تربيت صحيح و كامل فرزندان يك خانواده قبل از هر چيز به عقل و درايت، انصاف و عدالت احتياج دارد. در جهان امروز صاحبنظران و انديشمندان اين حوزه اساسي، تربيت از راه تشويق را بهترين و مؤثرترين نوع تربيت ميدانند. مربياني كه با اين سبك، كودكان را به تحصيل دانش و انجام كارهاي نيك وادار كنند، كارشان موفقيتآميز خواهد بود. خشونت و تندي ميتواند براي مدتي كودكان را به انجام وظايف وادار كند اما هيچ گاه نميتواند از آنها افرادي باشخصيت و بزرگ بسازد. شيوهها و سبكهاي فرزندپروري به مجموعه رفتارها، روشها و گفتارهاي والدين كه نسبت به فرزندان خود اعمال ميكنند گفته ميشود. در اين نوشتار مروري بر سبكهاي مختلف فرزندپروري متناسب با انواع خانوادهها داريم.
خانوادههاي آسانگيروالدين خانوادههاي سهلگير هيچ گونه كنترلي بر كودكان خود نداشته و به همه خواستههاي كودك چه معقول و چه نامعقول تن ميدهند. مهرورزي اين والدين در حد متوسطي قرار دارد. والدين سهلگير خيلي كم به كودكان خود اطلاعات يا توضيحات درست ميدهند و معمولاً از ارائه دليل و گفتوگو با كودك خودداري ميكنند.
در عين حال والدين سهلگير خودخواه و خودمختار بوده و از طريق دريغ كردن محبت خود به كودك، او را تنبيه ميكنند. در اين خانواده در مجموع والدين الگو و مرجع مناسبي جهت رشد و پرورش كودك نيستند. كودكان در خانوادههاي سهلگير داراي ويژگيهاي خاصي هستند. اين كودكان اغلب به والدين خود احترام نميگذارند و دچار گزندهاي آسيبهاي اجتماعي ميشوند.
خانوادههاي سختگير در خانوادههاي سختگير والدين به نوعي دنبال نمايش قدرت بوده و والدين در اين مدل خانوادهها بسيار پرتوقع هستند و توجهي به نيازها و اميال كودكان نميكنند. در اين خانواده معمولاً يك والد بر والد ديگر مسلط است، طوري كه حس همكاري و صميميت به كودك القا نميشود. والدين مستبد غالباً هنگام اعمال دستورات، دليلي ارائه نميدهند و در صورت اجرا نشدن اوامر، بحث و تنش و گاهي درگيريهاي فيزيكي نيز در اين نوع خانواده ديده ميشود. در اين خانوادهها والدين كمترين محبت و عاطفه از خود نشان ميدهند و به ندرت در رابطهاي كه باعث خوشحالي كودك شود، قرار ميگيرند. اين والدين به تلاشكودكان براي حمايت و توجه عموماً بيتفاوت بوده و استفاده از تقويت مثبت در اين خانوادهها به ندرت اتفاق ميافتد. در اين نوع از خانوادهها معمولاً براي كنترل كودكان از شيوههاي ايجاد ترس استفاده ميكنند.
خانوادههاي طرد كننده يا از هم پاشيدهدر اين نوع از خانواده پذيرش و روابط بين اعضاي خانواده پايين، كنترل كم و بيتفاوتي كلي نسبت به استقلال دادن وجود دارد. احساس مسئوليت و تعهد به هيچ وجه وجود ندارد. اعضاي اين نوع خانواده خودمختار هستند و در بند و اصول و روابط خانواده نبوده و فقط مشغول كار خود هستند. والدين خانواده طردكننده يا بياعتنا نيازهاي اوليه و پايهاي كودكان را برآورده ميكنند اما عموماً از زندگي كودكانشان دور هستند و از احوال هم بياطلاعند.
خانوادههاي مقتدر و متعادلوالديني كه ميخواهند فرزندي محكم و در عين حال منعطف تربيت كنند بايد تركيبي از اعتدال و اقتدار را داشته باشند يعني دقيقاً بر اساس آموزههايي كه اسلام بر آن تأكيد ميكند. در اين نوع خانوادهها والدين عملكرد خوبي در مهر ورزيدن به كودكان خود دارند و در ابراز عشق و علاقه دريغ نميكنند. به طور مداوم كودكان را مورد توجه قرار ميدهند و مرتباً آنها را مورد پالايش قرار داده و ارتباط كلامي و عاطفي بسيار مناسبي با فرزندان خود برقرار ميكنند و واقعيتها را به كودكان خود منتقل ميكنند. اغلب براي مطيع ساختن فرزند از دليل و منطق استفاده و كودكان را به استقلال و احترام و مسئوليتپذيري و همكاري تشويق ميكنند. در اين خانوادهها والدين از رفتارهاي نادرست كودك نميترسند و توانايي مقاومت در برابر عصبانيت كودك را داشته و شخصيت كودك مورد احترام است و تنها رفتار نادرست اوست كه موأخذه ميشود نه شخصيت او.
كودكان در خانوادههاي مقتدر داراي اين ويژگيها هستند: داراي عزت نفس و اعتماد به نفس و متكي بر خود هستند، كودكاني مستقل هستند و براي رسيدن به آن تلاش ميكنند، رفتار و منشي آرام و در خور دارند، رفتار اجتماعي درست و صحيحي دارند، كودكاني داراي خلاقيت و ابتكار هستند، در اين كودكان حس همكاري و مشاركت و صميميت موج ميزند و متعهد و داراي حس مسئوليتپذيري هستند. فراموش نكنيم اگر والدين هيچ گونه عشق و محبتي نشان ندهند، زندگي براي كودك بيارزش و بيثمر ميشود. فرزندان نياز به محبت دارند. هنگامي كه فرزند احساس خطر ميكند، آغوش مادر به او اطمينان و آرامش ميبخشد و همچنان كه كودك بزرگتر ميشود كلمات اطمينانبخش مادر جاي آغوش او را ميگيرد. كودكاني كه دچار فقر و محروميت هيجاني عاطفي باشند نميتوانند در آينده شريك خوبي در زندگي زناشويي و فردي معتدل و مقتدر در جامعه باشند.