يکي از خوشحالکنندهترين خبرهايي که ميتوان اين روزها در عرصه ورزش شنيد اين است که هنوز به ياد تختي هستيم و هنوز از پيمودن راه شهدا حرف ميزنيم. در روزهايي که ورزش ايران عطش روحيه پهلواني دارد رونمايي از اثري هنري به خاطر تختي و بزرگداشت شهيد رضاييمجد همچون قطره آبي است که در اين برهوت چکيده، اما جاي خالي منش پهلواني اسطورهاي ورزش با اين رونماييها و دورهميها پر نميشود.
اينکه هنوز با گذشت چند دهه ياد و خاطره جهان پهلوان تختي را زنده کنيم، واقعاً جاي تقدير دارد. سالهاي سال است که تا سالگرد درگذشت کشتيگير اسطورهاي ايران ميرسد، مراسمي براي خالي نبودن عريضه گرفته ميشود و برخي مسئولان براي آنکه خود را شيفته تختي معرفي کنند بر سرمزارش حاضر ميشوند و البته خيلي از آقايان حتي زحمت رفتن به اين مراسم را هم نميدهند، اما همه ما خوب ميدانيم که با هيچ مراسم، جلسه و نشستي نميتوان منش از ياد رفته تختي را به ورزش بازگرداند. تا حرف از پهلوان هميشگي ورزش کشور ميشود، دستاندرکاران ورزش از رفتار، اخلاق و روحيه پهلوانياش با آب و تاب صحبت ميکنند. منتها همان افراد به اين مسئله اشاره نميکنند که تا به امروز براي جا انداختن روحيه پهلواني واقعي در واقع هيچ اقدامي صورت نگرفته و هرچه بوده تنها شعارهاي دهان پرکن و مصاحبههاي پرتعداد بوده است. اثرات اين بيتوجهيها يا بهتر است بگوييم بيخياليها را امروز در رشتههاي مختلف ميتوان به راحتي مشاهده کرد. زماني فوتبال به بيانضباطي و حاشيهسازي معروف بود و تا حرف از جنجال ورزشي ميشد ناخودآگاه همه توجهات به فوتباليستها جلب ميشد. هرچند که نميتوان منکر حاشيهسازيهاي متنوع فعالان اين رشته شد، اما وضعيت اين روزهاي ساير رشتهها نيز دست کمي از فوتبال ندارد. خلأ فرهنگي به قدري در ورزش احساس ميشود که روز به روز بر تعداد حواشي و بياخلاقيها اضافه ميشود.
از بياخلاقيهاي مختلف در زمين مسابقه، بياحتراميهاي متقابل به داوران و مربيان حريف، بيحرمتي به پيشکسوتان و بزرگان، رو شدن حواشي خارج از زمين تعدادي از ورزشکاران و هزار و يک جنجال ديگر تنها تعدادي از چالشهاي در حال حاضر ورزش کشوري است که بايد به داشتن اسطورهاي چون تختي افتخار کند و قدرش را به بهترين شکل ممکن بداند، ولي آنها که وظيفه رسيدگي به اين مسائل را دارند به قدري درگير مسائل کاري و غيرکاري خود هستند که عملاً بيخيال فرهنگسازي شدهاند. در حالي اگر همت ميکردند ورزش ما پر است از اسطورههايي که به معني واقعي کلمه الگو هستند، اما در سايه بيتوجهيها به دست فراموشي سپرده شدهاند. شهيد رضاييمجد، فوتباليستي بود که به جاي پوشيدن پيراهن پرسپوليس و درخشش در مستطيل سبز به جبهههاي حق عليه باطل رفت و با رسيدن به مقام رفيع شهادت خوش درخشيد. با اين حال روحيه و منش اين شهيد فوتبالي بعد از اين همه سال همچنان ناشناخته است و احتمالاً بيشتر فوتباليستهاي امروز ليگ برتر شايد حتي نام او را نيز نشنيده باشند.
مديران ما هميشه دم از فرهنگسازي و توجه به اين مقوله مهم ميزنند و باشگاههاي ورزشي نيز لقب فرهنگي را به خود دادهاند ولي منصفانه که به قضيه نگاه کنيم تنها هالهاي از فرهنگ را در ورزش مشاهده ميکنيم. جدا از روحيه پهلواني اسطورهاي چون تختي، ترويج روحيه و منش شهدا ميتواند حلال بسياري از چالشهاي پيشرو باشد. نگاهي به کشورهاي ديگر بيندازيد و ببينيد چگونه کوچکترين حرکتهاي فرهنگي – اخلاقي انجام شده از سوي ورزشکارانشان را ارج مينهند و با آب و تاب از آن تعريف ميکنند، ولي در همين کشور خودمان الگوهاي واقعي زيادي در ورزش وجود دارد که متأسفانه نسبت به همه آنها بيتفاوت هستيم و برايمان مهم نيست که افرادي مثل تختي، شهيد رضاييمجد و خيليهاي ديگر چه چهرههاي نابي در ورزش هستند. هرچند که زمان زيادي را از دست دادهايم و کارهاي زيادي بايد انجام ميداديم، ولي جلوي ضرر را از هرکجا که بگيريم منفعت است. از همين امروز نيز ميتوان در جهت ترويج واقعي روحيه پهلواني و فرهنگ شهادت در ورزش تلاش کرد تا حداقل بخشي از کمکاريهاي گذشته جبران شود.