کد خبر: 828625
تاریخ انتشار: ۰۱ دی ۱۳۹۵ - ۲۰:۵۲
«جلوه‌هايي از منش سياسي و مبارزاتي شهيد آيت‌الله دكتر محمد مفتح» در گفت‌وشنود با محمدپيشگاهي فرد
مهندس محمد پيشگاهي‌فرد، داماد شهيد آيت‌الله دكتر محمد مفتح و از اقوام نزديك شهيد بهشتي است كه...
محمدرضا كائيني

مهندس محمد پيشگاهيفرد، داماد شهيد آيتالله دكتر محمد مفتح و از اقوام نزديك شهيد آيتالله دكتر بهشتي است  و اساساً وصلت او با خانواده شهيد مفتح، به دليل صميميت آن دو عالم انديشمند صورت گرفته است. پيشگاهيفرد به دليل همين ارتباط نزديك با اين دوشخصيت و بسياري ديگر از چهرههاي انقلابي، از فراز و نشيبهاي نهضت اسلامي در تهران، اصفهان و بسياري ديگر از نقاط ايران، خاطراتي شنيدني دارد كه شمهاي از آن را در گفتوشنود پيشروي باز گفته است. اميد آنكه تاريخ پژوهان انقلاب را مفيد و مقبول آيد.

  

جنابعالي از چه مقطعي و چگونه با شهيدآيتالله مفتح آشنا شديد؟ اين آشنايي چگونه توسعه يافت و به وصلت با خانواده ايشان منجرشد؟

بسماللهالرحمنالرحيم. قبل از وصلت با خانواده شهيد آيتالله مفتح (رحمت الله عليه)، از طريق مطالعه كتابهايشان، با افكار ايشان آشنايي داشتم. پدرم در سال 48 به رحمت خدا رفتند و شهيد بهشتي از آلمان براي من نامه تسليت فرستادند و گفتند:«نگران نباش، من هر كاري از دستم بربيايد براي تو انجام ميدهم.» ايشان از آلمان كه برگشتند، در منزلي در نزديكي منزل شهيد مفتح سكونت كردند و رفت و آمد و مراوده بين دو خانواده برقرار بود. در سال 50 كه مسئله ازدواج من مطرح شد، شهيد بهشتي از شهيد مفتح پرسيده بودند كه: آيا دخترشان قصد ازدواج دارند و وقتي پاسخ مثبت دريافت كردند، مرا پيشنهاد دادند. شهيد مفتح از ايشان خيلي صريح سؤال كرده بودند: «اگر خودشان دختر دمبخت داشتند، آيا حاضر بودند مرا به دامادي خود بپذيرند؟» و شهيد بهشتي پاسخ داده بودند كه: «قطعاٌ اين كار را ميكردم.» به اين ترتيب مقدمات آشنايي خانواده ما با خانواده شهيد مفتح فراهم شد. در آن زمان ايشان درقم سكونت داشتند و مادرم براي خواستگاري به قم رفتند و صحبتهاي معمول انجام شد. بعد هم شهيد بهشتي مديريت امور را به عهده گرفتند و همچون پدري مهربان، هر كاري را كه لازم بود انجام دادند. سرانجام با مهريه يك جلد كلامالله مجيد، 15 هزار تومان و يك و نيم دانگ از منزل ما در اصفهان كه به نام خانم زده شد، اين وصلت سر گرفت.

آيا شما و شهيد بهشتي نسبت خويشاوندي داشتيد؟

بله، ايشان شوهرخاله من بودند و همواره مثل پدري مهربان از من سرپرستي و حمايت كردند.

خطبه عقد را شهيد بهشتي خواندند؟

خير، من خودم اصرار داشتم كه ايشان عاقد مراسم باشند، ولي ايشان صلاح دانستند كه آيتآلله آملي كه از بستگان ايشان و امام جماعت مسجد امام زمان (عج) در خيابان مختاري تهران بودند، از سوي داماد وكيل باشند و خطبه عقد را جاري كنند. شهيد مفتح هم آيتالله زنجاني، امام جماعت حسينيه ارشاد را وكيل عروس خانم كردند.

شهيد مفتح هنگامي كه با ازدواج شما و دخترشان موافقت كردند، چه صحبتهايي با شما كردند؟

اول از كار و تحصيلاتم پرسيدند و بعد هم فرمودند «دارم گوهر گرانبهايي را به دست شما ميدهم. خوب از او مراقبت كنيد.»

در برخورد اول با شهيد مفتح چه ويژگيهايي در ايشان بود كه شما را جذب كرد؟

محبت و مهرباني، تواضع و احترامي كه براي كوچك و بزرگ قائل بودند. چهره گشاده و لبخند محبتآميز ايشان، بسيار دلگرمكننده بود. بعدها كه بيشتر آشنا شديم، نوآوريهاي بديع ايشان در امور علمي، ديني و عزم جزم ايشان در نشر معارف ديني و عقايد شيعي، بسيار برايم جذاب بود. همين مهرباني و تواضع بي‌‌حد و حصر ايشان موجب شد كه جوانها، بسيار به سوي ايشان جذب شوند. خدا رحمت كند مرحوم آقاي پرورش را. ميگفتند:«من با شخصيتها و افراد مختلفي آشنا هستم، ولي وقتي به تهران ميآيم، تنها جايي كه بيرودربايستي ميتوانم بمانم و احساس شرم و ناراحتي نكنم، منزل آقاي مفتح است.» شهيد مفتح بهقدري خاكي و بيتكبر بودند كه هر كسي از هر صنف و طبقهاي كه بود، ميتوانست در كنار ايشان بنشيند و ساعتها با ايشان درددل كند. مخصوصاً علاقه خاصي به جوانان داشتند و ميگفتند:«وقتي به مسجد قبا ميآيم و شور و هيجان جوانها را براي كسب معارف ديني و مسائل انقلابي ميبينم، احساس ميكنم آينده اين مملكت با وجود چنين جواناني تضمين شده است!»

يكي از فرازهاي مهم زندگي شهيد مفتح، فعاليتها و خدمات برجسته ايشان در مسجد قبا، به عنوان يكي از پايگاههاي اصلي انقلاب است. با توجه به قرابت و خويشاوندي نزديك شما با ايشان، طبيعتاً در جريان كامل اين فعاليتها هستيد، لذا شنيدن خاطرات آن دوران از زبان شما شنيدني است. آيا خود شما هم در اين فعاليتها شركت داشتيد؟

مسجد قبا بهويژه پس از بسته شدن مسجد هدايت، مسجد جاويد و حسينيه ارشاد، تبديل به مهمترين پايگاه انقلاب شد و به همت بزرگاني چون شهيد مفتح، نقش اصلي را در حركت اسلامي انقلابي مردم ايفا كرد، بهطوري كه هميشه هنگام سخنرانيها خيابانهاي اطراف مسجد تا حسينيه ارشاد، از جمعيت پر ميشد. مخصوصاً در شبهاي ماههاي رمضان، محرم و مناسبتهاي مذهبي، واقعاً جاي سوزن انداختن نبود.

بنده هم در كنار اين بزرگواران هر كاري كه از دستم برميآمد يا از من خواسته ميشد، انجام ميدادم. از جمله در اواخر سال 52 شهيد بهشتي و شهيد مفتح به من توصيه كردند كه با سازماندهي نيروهاي جوان، دامنه فعاليتهايم را گستردهتر كنم. من به همراه آقايان حداد و منوچهر بزرگي، شركتي به نام ايران فوكو را تأسيس كرده بوديم و تحت پوشش آن جوانان مستعد و انقلابي را دعوت ميكرديم. نام شركت را هم جوري انتخاب كرده بوديم كه سوءظن ساواك را برنيانگيزيم و به همراه عدهاي از دانشجوها، براي تبعيديها وسايل مورد نيازشان را ميبرديم.

به چه كساني سر زديد؟

آيتالله پسنديده، آيتالله خلخالي، آيتالله خسروشاهي، آقاي كلانتر و... به نقاط مختلف كشور ميرفتيم تا كمكهايمان را به آنان برسانيم.

 يكي ديگر از كارهايي كه تحت پوشش شركت «ايران فوكو» انجام ميداديم، راهاندازي نمايشگاه سراسري كتاب بود. شهيد مفتح حدود 100 هزار جلد كتاب فراهم كردند كه ما بستهبندي كرديم و به شهرهاي مختلف فرستاديم.

معمولاً كتابهاي چه كساني بود؟

شهيد مطهري، شهيد بهشتي، شهيد مفتح، دكتر شريعتي، مهندس بازرگان، آيتالله مكارم شيرازي، آيتالله سبحاني، آقاي حجتي كرماني و. . . واقعاً بسيار هم مورد استقبال جوانان قرار ميگرفتند. اين نمايشگاهها درواقع مقدمهاي براي برگزاري جلسات سخنراني و پرسش و پاسخ بودند. مخصوصاً شهيد بهشتي روي كردستان تأكيد زيادي داشتند و ميگفتند به آنها بيشتر برسيد!

نقش شهيد مفتح در جامعه روحانيت مبارز نيز بسيار برجسته بود. در باره نقش اين جامعه و ارتباط شهيد مفتح با آن نيز به نكاتي اشاره بفرماييد.

جامعه روحانيت مبارز با همفكري و همت بزرگاني چون شهيد مطهري، شهيد مفتح، شهيد باهنر، مرحوم آيتالله مهدوي كني، مرحوم آيتالله موسوي اردبيلي و آيتالله هاشمي رفسنجاني تشكيل شد و نقش فوقالعاده برجستهاي در سازماندهي حركتهاي مردمي، تظاهرات، گردآوري اطلاعات و ايجاد ارتباط با بخشهايي از بدنه رژيم از جمله ارتش داشت.

چگونه با ارتش ارتباط برقرار كرد؟

در اين مورد خاطرهاي نقل ميكنم. يك روز به منزل شهيد مفتح رفته بودم كه در آنجا با فردي به نام سرگرد اقاربپرست روبهرو شدم. من ايشان را از اصفهان ميشناختم. هنگامي كه رفت، قضيه را از شهيد مفتح جويا شدم و ايشان گفتند: آقاي اقاربپرست در واقع، رابط جامعه روحانيت مبارز با ارتش است و اطلاعات و اخبار ارتش را به آنها ميرساند.

جامعه روحانيت با اينگونه اقدامات تلاش ميكرد جوانان و توده مردم را از انحرافاتي كه رژيم درصدد گسترش آنها بود، حفظ كند و با تزريق افكار اسلامي انقلابي به بدنه اجتماعي، در واقع اقشار مختلف مردم را از مهلكهها برهاند و در آنها مصونيت ايجاد كند.

جامعه روحانيت در پي شهادت آيتالله حاج آقا مصطفي خميني هم نقش برجستهاي را ايفا كرد، اينطور نيست؟

همين طور است. پس از تغيير ايدئولوژيك در سازمان مجاهدين و ضربات سهمگين رژيم بر پيكره انقلابيون، نوعي دلسردي و نااميدي بين مبارزان به وجود آمده بود. اختلاف بين دو جريان روحانيت در سال 56 هم، به دست رژيم فرصت خوبي داده بود تا درصدد بهرهبرداري از اين اختلافات برآيد. درچنين فضايي، شهادت حاج آقا مصطفي همچون شعلهاي بود كه به اين خرمن افسرده خورد و ناگهان مردم به شكل خودجوش فرياد برآوردند و چنان تحركي درجامعه پديد آمد كه تا آن روز سابقه نداشت.

جامعه روحانيت مبارز كه ديگر تشكل و انسجام خوبي پيدا كرده بود، با درايت و هوشمندي زياد، از اين واقعه بهرهبرداري كرده و با برنامهريزيهاي دقيق و وسيع در سطح كشور، مراسمهاي متعددي را بهخصوص براي چهلم شهيد حاج آقا مصطفي در شهرهاي مختلف برگزار كرد. شهيد آيتالله مطهري، شهيد آيتالله مفتح، شهيد آيتالله بهشتي و آيتالله هاشمي رفسنجاني معتقد بودند كه بايد اطلاعيه سراسري بدهند و همه علما هم پاي آن را امضا كنند، اما طيفي از روحانيون، بهويژه وعاظ تهران اعلام كردند به شرطي امضا خواهند كرد كه نام آقاي مطهري و آقاي مفتح حذف شود!

چرا؟

آنها از شهيد مطهري به خاطر آراي ايشان بهخصوص در باره حجاب و از شهيد مفتح به خاطر طرفداري از بعضي از افكار دكتر شريعتي دلخور بودند. البته شهيد بهشتي با قاطعيت در برابر اين خواسته آنها ايستادند و گفتند: به هيچ وجه زير بار اين قضيه نميرويم و نهايتاً دو مجلس ختم جداگانه برگزار شد و وعاظ تهران در مسجد عزيزالله، مراسم ختم حاج آقا مصطفي را گرفتند. جامعه روحانيت مبارز هم مجلس باشكوهي را درمسجد ارك برگزار كرد كه واقعاً تاريخي شد. قبل از برگزاري اين مجلس، روزي به منزل شهيد مفتح رفته بودم كه ايشان فرمودند، ميخواهيم در مسجد ارك مراسم بگيريم و از آقاي معاديخواه هم بخواهيم كه بيايد و سخنراني كند. من گفتم شما بيشتر با جوانان سر و كار داريد و آنها، بهخصوص كساني كه با آقاي معاديخواه در زندان بودهاند، به عملكرد ايشان در زندان انتقاد دارند! از آنجا كه اين مراسم و مجلس جنبه نمادين هم دارد و قرار است نوار اين سخنراني تكثير و در تمام كشور پخش شود، به نظر من ايشان انتخاب مناسبي نيست. شهيد مفتح گفتند:«من هم در اين باره يك چيزهايي شنيدهام، ولي خود من كه ممنوعالمنبر هستم و فعلاٌ هم كسي را نداريم كه بتواند اين كار را انجام بدهد.» من آقاي حسن روحاني(رئيسجمهور كنوني) را از سال 54- كه در مسجد حكيم اصفهان 10 شب سخنراني كرده بودند- ميشناختم و نوارهاي آن سخنرانيها را براي شهيد مفتح آوردم. ايشان گوش دادند و گفتند: خوب صحبت ميكند و قرار شد با ايشان تماس بگيرند، اما پيش از آن با شهيد بهشتي تماس گرفتند و مشورت كردند و گفتند كه پيشگاهي نسبت به سخنان آقاي معاديخواه انتقاد دارد و دكتر روحاني را پيشنهاد ميكند. شهيد بهشتي آقاي روحاني را در اين حد كه از شاگردان آقاي مطهري و طلبه جوان و با استعدادي بود، ميشناختند، لذا قرار شد ايشان با آيتالله مطهري مشورت كنند. شهيد مطهري گفته بودند: آقاي روحاني هرچند هنوز چندان شناخته شده نيست، اما بسيار خوب صحبت ميكند و گزينه بسيار مناسبي است. درهر حال آقاي روحاني آمدند و سخنراني حيرتانگيز، تاريخي و عجيبي شد. در آنجا دكتر روحاني با استناد به آيهاي از قرآن، براي نخستين بار از لفظ «امام» براي امام خميني استفاده كردند كه با تكبير مردم تأييد و تصويب شد. نوار سخنراني را هم بهسرعت تكثير و در سراسر ايران پخش كرديم و يكي از برجستهترين سخنرانيهاي دوره مبارزات شد.

يكي ديگر از فرازهاي برجسته زندگي شهيد مفتح، برگزاري نماز عيد فطر در قيطريه است كه به عنوان يكي از نقاط عطف تاريخ انقلاب به ثبت رسيده است. از اين رويداد شاخص برايمان بگوييد.

در آخرين شب ماه رمضان سال 57، شهيد مفتح مردم را براي اقامه نماز عيد فطر در قيطريه دعوت كردند. ساواك فوراً دست به كار شد و اعلاميهاي را همان شب بين مردم پخش كرد كه در غيبت امامزمان(عج) اقامه نماز عيد فطر به جماعت مجاز نيست، اما شهيد مفتح با هوشمندي و درايت از اين فريب پرده برداشتند و به مردم اعلام كردند: ما شاگردان و پيروان امام خميني هستيم و از فتواي ايشان باخبريم و اين حرف به هيچ وجه صحت ندارد و نماز عيد فطر به جماعت در قيطريه برگزار خواهد شد. بعد هم نماز باشكوه تمام برگزار شد و راهپيمايي عظيمي كه پس از آن صورت گرفت، واقعاًٌ رژيم را به وحشت انداخت.

شما در اين مراسم حضور داشتيد؟

خير، من در اصفهان بودم، اما شرح مفصل آن را از شهيد مفتح و شهيد بهشتي شنيدم. در آن روز نماز به امامت شهيد مفتح برگزار ميشود و سپس شهيد دكتر باهنر، سخنراني مبسوطي درباره وضعيت كشور و تصميم روحانيت براي تغيير اوضاع ايراد و در پايان اعلام ميكنند براي بزرگداشت شهداي تهران و شهرستانها، روز پنجشنبه تعطيل عمومي اعلام ميشود. راهپيمايي در ميان مأموران امنيتي رژيم آغاز ميشود. در دوراهي قلهك، شهيد مفتح توسط نيروهاي رژيم مجروح ميشوند و از آن به بعد، هدايت و مديريت راهپيمانان به عهده شهيد بهشتي قرار ميگيرد. ايشان نهايتاً در ميدان آزادي سخنراني پرشوري را ايراد ميكنند و نماز ظهر به امامت ايشان اقامه ميشود.

ماجراي دستگيري شهيد مفتح چه بود؟

من در روز 16 شهريور براي شركت در مراسم عروسي دختر دوم شهيد مفتح، از اصفهان به تهران آمدم. شهيد مفتح به دليل مجروحيت در بيمارستان بستري بودند و اعضاي خانواده معتقد بودند صلاح نيست كه ايشان به خانه برگردند، اما خود ايشان براي شركت در مراسم عروسي دخترشان برگشتند. من موقع عصر به خانه شهيد مفتح رفتم كه مأموران امنيتي ريختند و هر سه طبقه خانه را اشغال كردند و گفتند تا آقاي مفتح را پيدا نكنيم از اينجا نخواهيم رفت! ما را هم عملاً حبس كردند و اجازه ندادند كسي بين طبقات تردد كند. من و برادرِ شهيد مفتح، همين كه صداي اتومبيل را از كوچه شنيديم، با عجله بيرون دويديم كه مانع از ورود ايشان به خانه شويم كه ديديم مأموران ماشين ايشان را محاصره كردهاند! زنها و بچهها گريه ميكردند و شهيد مفتح سعي داشتند آنها را آرام كنند. من و چند نفر ديگر سعي كرديم به طرف ايشان برويم و اجازه ندهيم كه مأموران ايشان را ببرند، اما ما را به شدت مورد ضرب و شتم قرار دادند و مانع شدند و ايشان را داخل ماشين نشاندند و بردند. ايشان قبل از اينكه سوار ماشين مأموران شوند، به ما گفتند حتماً همين امشب مراسم را برگزار كنيد و نگذاريد مجلس عروسي به هم بخورد! ما هم طبق دستور ايشان به هر شكلي كه بود مراسم را برگزار كرديم.

فرداي آن روز هنگامي كه خانمها را براي مراسم پاتختي به منزل داماد ميبرديم، از طرف ميدان ژاله (شهدا) صداي تيراندازي شنيديم. فاجعه 17 شهريور در واقع رويدادي بود كه سقوط رژيم شاه را تسريع كرد.

شهيد مفتح چه زماني از زندان آزاد شدند؟

دو ماه بعد و زماني كه شريف امامي دولت آشتي ملي را اعلام كرد.

از روزهاي منتهي به پيروزي انقلاب اسلامي، از جمله حضور حضرت امام در فرانسه چه خاطراتي داريد؟

شهيد مطهري از ديدار با امام در پاريس برگشته بودند و شهيد مفتح خواستند به ملاقات ايشان بروند. شهيد مطهري پيشنهاد كردند به اتفاق هم به عيادت آيتالله زنجاني - كه بيمار بودند- بروند. شهيد مفتح به من فرمودند كه: آنها را همراهي كنم و من هم با اشتياق پذيرفتم. ابتدا به منزل شهيد مطهري رفتيم و همراه ايشان براي عيادت آيتالله زنجاني راهي منزل ايشان شديم. بين راه شهيد مطهري نگراني خود را از وضعيت اطرافيان امام بيان داشتند و گفتند: اينها اعتقادي به فقه ندارند و ديدگاه اسلاميشان، به كلي با ما تفاوت دارد! بعد هم گفتند: امام ابداً نگران نيستند و به ايشان فرمودهاند: با وجود امثال شما جاي نگراني نيست! اين سخن امام نشان ميدهد كه ايشان چقدر به ياراني چون شهيد مطهري اعتماد داشتند و با وجود آنان، همه مشكلات را قابل حل ميدانستند.

با وجود سوابق علمي و مبارزاتي شهيد مفتح، عدم حضور ايشان در مجلس خبرگان تدوين قانون اساسي سؤال برانگيز بود. ماجرا از چه قرار بود؟

در جريان انتخابات مجلس خبرگان تدوين قانون اساسي عده زيادي از تهران كانديدا شده بودند، در حالي كه تنها 15 نماينده ميتوانستند از تهران به مجلس بروند. در جلسات روحانيت مبارز سعي شد روي 15 نفري كه احتمال رأي آوردن آنها بالا بود تصميم گرفته شود. شهيد بهشتي به شهيد مفتح پيشنهاد ميدهند كه از همدان كانديدا شوند تا احتمال رأي آوردن ايشان صد درصد باشد. درست از اين زمان بود كه خناسان تلفن زدنها و رفت‌‌وآمدهايشان را شروع كردند كه: ديديد آقاي بهشتي شما را كنار زد! حق شماست كه از تهران كانديدا شويد، نه از همدان! سرانجام هم متأسفانه اين تحريكات موجب شد شهيد مفتح درست در لحظات آخر از نامزدي از همدان استعفا دهند و از تهران نامزد شوند كه متأسفانه رأي نياوردند.

كي و چگونه از شهادت ايشان باخبر شديد؟

من آن موقع مدير صدا و سيماي اصفهان بودم. آنقدر هم مشغله داشتم كه آن روز نرسيده بودم به اخبار راديو گوش دهم. ساعت 9 يا 5/9 بود كه منشي آمد و از من پرسيد اخبار را شنيديد؟ گفتم خير! او هم حرفي نزد و رفت. بعد از چند دقيقه عدهاي از معاونان و مديران آمدند و آرام آرام به من فهماندند كه دكتر مفتح مورد سوء قصد قرار گرفته و در حال حاضر در بيمارستان است. هنوز خبر شهادت ايشان را به صدا و سيماي تهران نداده بودند. من به خانه رفتم و سعي كردم قضيه را با آرامش به همسرم بگويم. بعد هم بليت هواپيما تهيه كرديم و به تهران آمديم و با ديدن سيل جمعيت سياهپوش در اطراف منزل شهيد مفتح، متوجه شديم كه چه فاجعهاي روي داده است.

ماجراي راهپيمايي در سالگرد شهادت شهيد مفتح در سال 59، چه بود و راهپيمايان چه قصدي داشتند؟

قبل از سالگرد شهادت آيتالله مفتح، شيخ علي تهراني به اصفهان آمد و سخنراني كرد. بعد از سخنراني او، منافقين در حالي كه شعار مرگ بر بهشتي ميدادند، به سمت صدا و سيما حركت كردند. اعضاي حزب جمهوري اسلامي در اصفهان هم در حالي كه شعار مرگ بر بنيصدر ميدادند، با آنها به مقابله برخاستند. ما انتظامات صدا و سيما را بهسرعت تقويت كرديم كه يك وقت آنجا را تصرف نكنند. از همه صحنهها هم فيلمبرداري و شب از شبكه استاني پخش كرديم. ظاهراً در فيلم صحنهاي بود كه فردي عكس امام را پاره ميكرد! از دفتر آقاي طاهري اصفهاني زنگ زدند كه چنين اتفاقي افتاده و ايشان فوقالعاده ناراحت هستند. من گفتم موضوع را بزرگ نكنيد و بگذاريد اين بحران تمام شود. عبدالله نوري از تهران تلفن زد كه اتفاقا بايد موضوع را بزرگ كرده و جو را عليه بنيصدر متشنج كنيد. بعد هم قرار شد در همه كشور راهپيمايي اعتراضي نسبت به توهين به عكس امام برگزار شود و روز سالگرد شهادت شهيد مفتح براي اين كار در نظر گرفته شد. فضا كاملاً متشنج و بحراني بود و هر لحظه بيم آن ميرفت كه در تمام كشور درگيريهايي بين طرفداران بنيصدر و ديگران صورت گيرد. مهار كار كاملاً داشت از دست همه در ميرفت كه امام اعلاميه دادند و راهپيمايي را لغو كردند و به اين ترتيب جلوي يك بلواي بزرگ را گرفتند.

و سخن آخر؟

براي ايجاد و تقويت نظام جمهوري اسلامي بزرگان زيادي شهيد شدند كه شهيد مفتح يكي از نمونههاي برجسته آن هستند. بر ماست كه اين ميراث گرانبها را حفظ كنيم و در برابر توطئههاي دشمنان داخلي و خارجي بايستيم و نگذاريم به انقلاب شكوهمند اسلامي صدمهاي وارد شود.

با تشكر از فرصتي كه در اختيار ما قرار داديد. 

 

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار