نگرش دولت يازدهم براي تعامل با امريكا همواره به شكلي جدي و البته پررنگ و پر تعداد مورد بررسي و نقد كارشناسان قرار گرفته است. اما سياست خارجي دولت يازدهم فقط در تعامل با امريكا نيست كه ميتواند مرزهاي «عزت، حكمت و مصلحت» را دچار جابهجايي احتمالي كند. نگاهي به برخي روابط خارجي ايران در دوران دولت يازدهم نشان ميدهد كه تمايل به غرب و شيفتگي نسبت به داشتن روابط با دولتهاي غربي در دولت يازدهم، صرفاً شامل امريكا نبوده و دولت يازدهم در مقابل اروپاييها نيز اين تمايل را عملاً به گونهاي ابراز كرده كه ميتوان گفت سه اصل تعريف شده براي سياست خارجي جمهوري اسلامي را دچار خدشه كرده است. فرانسه از جمله دولتهايي است كه دولت يازدهم سعي كرده روابط خوب و حسنهاي با آن ايجاد كند، اما يك بررسي اجمالي نشان ميدهد تير دولت براي بهبود روابط با فرانسه به سنگ خورده است.
محكوميتها و تسليتهاي بي برگشتهفته گذشته دهها ايراني در عمليات انتحاري داعش در حله عراق شهید شدند و براي بسياري از آنان هيچ جنازهاي هم باقي نماند. آيا پيام تسليتي از سوي اروپاييها صادر شد؟
«روابط متقابل» از پر تكرارترين عبارتها در هنگام صحبت دولتمردان از تعامل با كشوري ديگر است. اين «متقابل بودن» در همه كليات و جزييات تعامل مورد توجه قرار ميگيرد. از تصميم براي بازگشايي سفارت كه حتماً اقدامي دو طرفه و متقابل است تا جزيياتي همچون مدل نشستنها در ديدارهاي ديپلماتيك كه اگر به گونهاي خارج از عرف و توهينآميز باشد، ميتواند از سوي طرف ديگر مورد مقابله به مثل قرار گيرد.
فرانسه بارها توسط فرانسويهاي عضو داعش مورد حمله تروريستي قرار گرفته و گرچه ضعف اطلاعاتي – امنيتي دولت فرانسه در تأمين امنيت جان شهروندان كشورش در اين حملات مشهود است، اما در هر حال تسليت و همدردي ديپلماتيك رئيس دولت و محكوميت وزارت خارجه ايران را با خود به همراه داشته است. حسن روحاني در مورد حادثه ترور كاريكاتوريستهاي نشريه فرانسوي شارلي ابدو ميگويد: «ما افراط، خشونت و تروريسم را چه در فلسطين، لبنان و سوريه باشد و چه در پاريس يا امريكا محكوم ميكنيم. آنهايي كه به ناروا بهنام جهاد، دين و اسلام به آدمكشي و خشونت و افراط ميپردازند، آنها چه بخواهند چه نخواهند در مسير اسلام هراسي و اسلام ستيزي قدم گذاشتهاند حتي اگر مزدور نباشند و برخي از آنها دوستان نادان باشند.» رسانههاي غربي تيتر زدند كه رئيسجمهور ايران حمله به دفتر نشريه شارلي ابدو را محكوم كرد. يك سال بعد باز هم پاريس هدف حمله فرانسويهاي عضو داعش قرار گرفت؛ اين بار سلسله تيراندازيها و حملات متعدد در يك سالن كنسرت روي داد. اين بار حسن روحاني در جايگاه حقوقي رئيسجمهور ايران پيام رسمي تسليت و محكوميت و همدردي خطاب به فرانسوا اولاند صادر كرد: «اينجانب به نام ملت بزرگ ايران كه خود يكي از قربانيان پديده شوم تروريسم بوده است، اين جنايات ضد بشري را شديداً محكوم و به ملت سوگوار و دولت فرانسه تسليت ميگويم.»
اين دو حمله تروريستي با محكوميت سخنگوي وزارت خارجه ايران هم همراه شد. در واقع دولت ايران براي محكوميت تروريسم در فرانسه تمام قد به ميدان آمد.
چند ماه بعد باز هم داعش در فرانسه قرباني گرفت؛ اين بار شهر نيس در جنوب فرانسه و باز هم محكوميت تروريست از سوي وزارت خارجه ايران.
نه اينكه اين محكوميتها قابل تخطئه باشد، بلكه بحث اين است كه آيا تسليت، محكوميت، ابراز همدردي و ... نبايد متقابل باشد؟ و وقتي متقابل نيست، آيا الزامي دارد حسن روحاني با جايگاه حقوقي رياست جمهوري اسلامي ايران پيام رسمي تسليت و اندوهناكي! بدهد كه «حوادث تروريستي و كشته و مجروح شدن تعداد زيادي از مردم بيگناه در پاريس موجب تأثر و اندوه فراوان گرديد.» و حالا كه اين حضور تمام قد در برابر فرانسويها وجود داشته، آيا جاي طرح اين سوال نيست كه پس از جان باختن دهها ايراني در عمليات تروريستي حله عراق توسط داعش، پيام تسليت و محكوميت تروريسم توسط اين دوستان فرانسوي دولت يازدهم كجاست؟!
سكوت ايران در قبال ميزباني پاريس از رجويهادولت فرانسه در هفتهاي كه گذشت، نه تنها جنايت تروريستي حله را محكوم نكرد و پيام تسليتي هم نفرستاد، بلكه بار ديگر ميزبان همايش گروهك مجاهدين خلق (منافقين) در پاريس بود. بعيد است دولت فرانسه نداند كه اجازه برگزاري همايش در پاريس را به چه كساني اعطا كرده است؛ گروهكي كه قاتل مسئولين عالي رتبه جمهوري اسلامي ايران و 16 هزار نفر از مردم عادي ايران است. فرانسويها تروريسم عليه ايران را محكوم نميكنند و اين حمايت از تروريسم، خود يك اقدام تروريستي است. تروريسم خوب و بد نداريم؛ نميشود تروريسم عليه فرانسويها محكوم باشد و تروريسم عليه ايرانيها در بايكوت خبري بگذرد و حتي مدعيان مبارزه با تروريسم، ميزبان تروريستهايي باشند كه 16 هزار ايراني را به خاك و خون كشيدهاند. اين نكتهها چيزي نيست كه چشمپوشي دولت روحاني از آنها را بياعتنا بگذريم. متأسفانه بايد بگوييم دولت روحاني حتي همان اقدام بي اثر و منفعلانه احضار سفير فرانسه در قبال ميزباني گروهك رجوي را هم اين بار انجام نداد و كاملاً چشم در برابر اقدام فرانسويها بست.
موضع پايين دولت يازدهم در برابر موضع بالاي فرانسويهاجايگاه حقوقي رياست جمهوري پايين نيست. همان روزهايي كه روحاني خوشحال سفر به پاریس بود، بايد فكر ميكرد سفر رئیس دولت اصلاحات به فرانسه در دوران رياست جمهوري با پاسخ مناسب همراه نشد و ديگر جاي اين نيست كه باز هم رئيسجمهوري ايران راهي پاريس شود. از سويي در تمام اين سالها فرانسه بارها و بارها در روند مذاكرات هستهاي ايران و 1+5 كارشكني كرده و پاسخي درخور از دولت ايران نگرفته است. روحاني در سفر به پاريس در اقدامي قابل تأمل و خلاف شأن جايگاهي كه داشت، شخصاً با رؤساي توتال و ايرباس و ... ديدار كرد. از سويي او اولاند را آنقدر بزرگ ديد كه بعدتر در گفتوگوي تلويزيوني با مردم گفت رئيسجمهور فرانسه قول داده براي مردم ايران اشتغال ايجاد كند!
حسن روحاني اما نه اشتغالي از سوي فرانسويها براي بيكاران ايراني دريافت كرد (و اگر هم دريافت ميكرد به ذلتش نميارزيد!) و نه توانست هواپيماهاي فرانسوي را بدون اجازه ايالات متحده خريداري كند؛ و نه آن همه حضور تمام قدش براي تسليت به پاريسيها پاسخ متقابل گرفت و تازه فرانسه حتي از ميزباني قاتلان مردم ايران هم دريغ نكرد. آيا دولت يازدهم همچنان ميخواهد فخر موفقيت ديپلماسياش را بفروشد؟
دولت يازدهم هيچگاه نخواست بپذيرد كه ايراد روابط ايران با اروپاييها به ايران برنميگردد و تغيير دولتها و سياستها در ايران چيزي را تغيير نميدهد. جملاتي از رهبر انقلاب را با هم مرور كنيم؛ در خرداد 95: «بعضي خيال ميكنند دشمنيهايي كه با ما ميشود بهخاطر اين است كه ما ستيزهگري كردهايم؛ ما دائماً انگشت در چشم اينها كردهايم، [بنابراين] اينها از اين جهت با ما دشمني ميكنند؛ نه، اين هم خيال غلطي است، تصور غلطي است. ما شروعكننده نبودهايم... حالا مثلاً فرض بفرماييد جمهوري اسلامي نسبت به فرانسه چه ستيزهگرياي كرده؟ كشور فرانسه چون امام مدتي در آنجا بود، حتي مورد تمجيد نيروهاي انقلابي هم بود اما خب ميبينيد كه چهكار ميكنند. ديديد در قضيه هستهاي كه فرانسويها نقش پليس بد را اجرا كردند -البته مديريت برنامه با امريكاييها بود، معلوم بود لكن در قضيه هستهاي بدترين موضع را فرانسويها [گرفتند]- ما با فرانسويها چهكار كرده بوديم؟»
و كلام آخر آنكه، شايد تفاوتها خيلي زياد باشد اما در هر حال آنچه را دولت يازدهم ديپلماسي در برابر غرب نام نهاده، ما شيفتگي به غرب ميگوييم. ديپلماسي بايد بازتاب متقابل و متقارن داشته باشد اما شيفتگي ابايي هم ندارد كه يك سويه باشد.