کد خبر: 778999
تاریخ انتشار: ۲۷ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۹:۲۴
«يادي ويادماني از روزهاي مواجهه با موج الحاد» به بهانه سالروز درگذشت استاد محمد تقي شريعتي
اين نوشته شبه مقاله‌اي است كه نگارنده آن را در سال 1349ش. پس از انتشار كتاب «وحي و نبوت» نوشته مرحوم استاد محمدتقي شريعتي مزيناني به رشته تحرير درآورده است...
جناب آقاي كائيني
زنده‌ياد دكتر حسين رزمجو
اين نوشته شبه مقاله‌اي است كه نگارنده آن را در سال 1349ش. پس از انتشار كتاب «وحي و نبوت» نوشته مرحوم استاد محمدتقي شريعتي مزيناني به رشته تحرير درآورده است و البته در آغاز قصدش اين بود كه آن را از لحاظ كيفي و كمّي مفصل‌تر و كامل‌تر كند، اما گرفتاري‌هاي فراوان قبل و بعد از انقلاب اين توفيق را از او سلب كرد. لذا نوشتار حاضر كه همان مسوده اوليه است، بدون دستكاري و كاستي و افزايشي اينك به ياد آن استاد فقيد تقديم خوانندگان گرامي جوان مي‌شود.(1)
   ***
حال و احساس دل‌شده‌اي را در نظر آوريد كه پس از سال‌ها غم هجران كشيدن و در سوز و گداز عشق به سر بردن بخواهد شرح علاقه‌مندي و شور و شوق خود را نسبت به مطلوبش در چند جمله نارسا بيان كند يا در عباراتي دست و پا شكسته گزارشي از دلدادگي و رنج فراق خويش را اظهار دارد. اين مثال وصف‌الحال حقير در نگارش مقالت حاضر نسبت به كتاب مستطاب وحي، نبوت و مؤلف فرزانه آن است. به گفته مولانا جلال‌الدين مولوي:
من چه گويم يك رگم هشيار نيست
شرح آن ياري كه آن را يار نيست
اين نفس جان دامنم برتافته‌ست
بوي پيراهن يوسف يافته‌ست
از براي حقِ صحبت سال‌ها
باز گو حالي از آن خوشحال‌ها
نگارنده اين سطور وقتي به دوران گذشته عمر خويش مي‌انديشد و در سايه روشن روزگاران از دست رفته خاطرات نوجواني و جواني‌اش را به ياد مي‌آورد، به عيان مي‌نگرد كه در نخستين روزهاي بالندگي و بلوغ در آن ايام شيرين يا به تعبير مولانا دوران خوشحال‌ها كه ذهن آدمي از دغدغه و فكر زندگي و دل او از اندوه رخدادهاي سخت عمر فارغ و تهي است، در آن ايام كه در سيماي محصلي ساده و نو پا، با كوله‌باري از آرزوهاي گنگ و رؤياهاي طلايي سبكبال، سرخوش و اميدوار به دبيرستان مي‌رفت، در گذرگاه زندگي خود با معلمي مهربان و پاكدل كه شعاع پاكي و اخلاص از جبينش ساطع بود و از سخنانش بوي خوش آشنايي به مشام جان مي‌رسيد، مواجه شد كه دليل راه و توان‌بخش او در شناخت فراز و نشيب‌هاي حيات روحاني‌اش شده است.
آري، اين معلم فرزانه مدرس تعليمات ديني ما، استاد شريعتي بود كه به ما نوآموختگان كه تازه پاي در وادي معرفت‌آموزي گذارده بوديم، درس خداشناسي، دين‌باوري و چگونه زيستن مي‌داد.
قيافه مردانه و در عين حال روحاني و پرجبروت او نفوذ نگاه و عمق و شيوايي گفتار توأم با زمزمه محبت وي گاه ما را چنان مجذوب و مشتاق مي‌كرد كه بيشتر او را به چشم يك مراد و مرشد روحاني تا يك معلم معمولي مي‌نگريستيم و نصايحش را آويزه گوش دل مي‌ساختيم و طبعاً همواره با ترسي آميخته به احترام در كلاس درسش حاضر مي‌شديم و گذشته از برخورداري از تعاليم و ارشادات او از محضر گرمش لذت مي‌برديم.
او ابتدا به عنوان معلم ديني دبيرستان‌مان و بعدها در سيماي راه‌شناسي دردآگاه و مفسر و خطيبي دانا رهبرمان شد و در اندك مدتي توانست در سايه رهنمودهاي مشفقانه و سازنده خود، به‌ويژه ضمن سخنراني‌هاي كانون نشر حقايق اسلامي مشهد و جلسات سيار تفسير قرآن شاگردانش را مرهون ابدي زحمات و مريد و ارادتمند هميشگي خويش سازد و نتيجتاً در تحول و احياي تفكرات ديني در نسل جوان، به‌خصوص در استان خراسان نقشي حياتي و مؤثر را ايفا كند.
    ***
لازم به تذكر است، نگارنده را از نگارش اين نوشتار و بزرگداشت از مقام والاي استاد شريعتي جز بيان حقايقي مسلّم و آنچه را كه از صميم قلب بدان معتقد است منظور نيست، زيرا كساني كه استاد را از نزديك مي‌شناسند و به خلق و خو و روحيات و افكار و عقايد و سادگي و بي‌آلايشي و بزرگواري و فروتني او آشنايي دارند، به‌خوبي مي‌دانند آن فرزانه دل‌آگاه بي‌نياز از اين‌گونه تمجيدهاست، همچنين شايد واقف باشند كه اين حقير نيز كه يكي از شاگردان كوچك اوست به‌واسطه برخورداري اندكي كه از رهنمودهاي تربيتي استاد دريافته تاكنون از زمره كساني نبوده است كه زبان و قلم در مدح صاحبان زر و زور و تزوير يا قدرت‌هاي ظاهري و ارباب و مناصب دنيايي آلوده باشد. بلكه به عكس ـ در همه اوراقي كه تاكنون سياه و منتشر كرده هميشه خواسته و كوشيده است تا به گفته شاعر مسئول و دانا، حكيم ناصرخسرو قبادياني: «مرا اين قيمتي درّ لفظ دري را به پاي خوكان پست» نثار نكند و همّ‌اش بر اين بود كه تنها ستايشگر خاندان عصمت و طهارت صاحبان تقوي و فضيلت و خدمتگزاران دين و معرفت باشد و در مقابل به چهره ستايشگران چاپلوس فرصت‌طلب خاك بپاشد همان‌گونه كه پيامبر بزرگوارمان توصيه فرموده است: «احثوا التراب في وجوه المداحين.»
   ***
سخن از صفات و روحيات استاد تعليمات ديني و اسلام‌آموزمان در ميان بود و اينكه درس‌ها، سخنراني‌ها و افاضات او هميشه با مضامين آموزنده و جان‌بخشي از خداوند و رسول مكرمش(ص) و قرآن مجيد توأم مي‌شد و از جمله مباحثي كه آن پير روشن‌ضمير بدان سخت دلبسته و مؤمن بود و سال‌ها در گفتارهاي كلاسي، راديويي و مجامع عمومي به كرّات طرح مي‌فرمود و با شور و هيجاني خاص پيرامون آن سخن مي‌گفت مسئله وحي و نبوت بود. رسايي و گرمي و گيرايي كلام او به هنگام تحليل و شرح و بسط دو واژه وحي و نبوت كه گويي از اعماق جانش برمي‌خاست و لاجرم بر دل‌ها مي‌نشست، غالباً چنان بود كه روح شنونده را تا مبدأ وحي اوج مي‌داد و با بال و پر انديشه او را به مهبط وحي و محضر مبارك پيامبران راستين خدا رهنمون مي‌كرد و در اين رهگذر معنوي مشام جان صاحبدلان را از روايح گلستان نبوت سرمست مي‌كرد و آتش شوق در خرمن جان دلسوختگان و شيفتگان حقيقت مي‌زد.
او اثبات موضوع وحي و رسالت انبياي الهي را مهم‌ترين مسئله در امر دين‌باوري و فرهنگ خدامداري مي‌دانست و آرزو داشت روزي بتواند نتيجه زحماتي را كه در اين باره كشيده است به صورت كتابي منتشر كند و حاصل تحقيقات خويش را در دسترس همگان، خاصه نسل جوان بگذارد.
خوشبختانه آرزوي ديرينه استاد در تحقق اين امر مقدس چندي است جامه عمل پوشيده و هم اكنون كتاب مستطاب و نفيس «وحي و نبوت در پرتو قرآن» به قلم تواناي او در 480 صفحه به زيور طبع آراسته و به همت كتابفروشي اميركبير مشهد و بورس كتاب زينت‌بخش آثار ارزنده اسلامي به زبان فارسي شده است.
اين كتاب كه به شيوه علمي و با استناد به مآخذ و منابعي معتبر و نقل اقوال دانشمندان و فلاسفه خودي و بيگانه مبتني بر دلايل استوار عقلي و نقلي تأليف شده و به شيوه كتاب خداست، سرفصل‌هاي آن شامل عناوين ذيل است: وحي و نبوت، فرق ميان وحي و الهام، رسول و نبي، حقيقت وحي، كيفيت تلقي وحي به فرشتگان و پيامبران، روح و نفس در كتاب و سنت، وحي به افراد عادي، غريزه ديني مكمل وجود آدمي است، احساس احتياج به انبيا، نياز عقل به وحي، ايمان به غيب، دعوت و وحدت انبيا، معجزه از ادله نبوت، عصمت انبيا، تأثير اسلام در اديان ديگر، نقش اسلام در گسترش علم و فرهنگ بشري، خاتميت و....
سرآغاز اين اثر محققانه كه با انشايي ساده و در عين حال زيبا و بليغ به ترسيم سيماي كلي كتاب و مباحث مطرح شده در آن، يعني اثبات صحت وحي و حقانيت رسالت انبياي الهي اختصاص دارد، اين‌چنين به رشته تحرير درآمده است: «درباره وحي و نبوت دانشمندان هر رشته از قديم و جديد سخن بسيار گفته و هر دسته به راهي رفته‌اند علمي، اخباري، فلسفي و كلامي نويسنده اين سطور پس از سال‌ها مطالعه و تحقيق در روش‌هاي مختلف بالاخره به اين نتيجه رسيده است كه عالي‌ترين و علمي‌ترين طريقه براي ادراك و اثبات وحي و نبوت بي‌گمان همان طريقه خود وحي، قرآن است.»
اين كتاب عظيم و عجيب همچنان كه در همه امور از عقايد، اخلاق، اعمال و طرز تفكر به راست‌ترين و درست‌ترين طريقه راهنمايي مي‌كند كه «إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يِهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ»(2) در رشته‌هاي گوناگون علمي نيز مفيدترين و ثمربخش‌ترين روش‌ها را ارائه مي‌دهد. مگر فلاسفه و دانشمندان مبرز غرب براي اثبات اصول عقايد و تعليم مباني اخلاق بعد از بررسي ساير روش‌ها اخيراً به راه قرآن بازنگشته‌اند؟(3)
و نيز مگر روش مشاهده و تجربه كه باعث پيشرفت‌هاي سريع و عجيب علوم طبيعي به معني اعم در قرون اخيره شد، از تعليمات و ابتكارات قرآن نيست؟(4) و همچنين در همه طرق علمي و ادبي و همه شئون حياتي قرآن راهنما به طريقه اقوم است. در اين صورت قطعي و يقيني است كه در موضوعات اختصاصي قرآن بايد از راه و روش قرآن پيروي كرد و اين كتاب را مقتدا و پيشوا ساخت و استعمال و استدلال قرآن را مورد توجه قرار داد و در آيات مربوطه تدبر و تفكر كرد و از نور قرآن اقتباس و استضائه كرد و از روح قرآن و معنويتش كمك خواست و از نازل‌كننده قرآن توفيق طلبيد و اين است راه و روش ما در اين كتاب، اما نقل اقوال دانشمندان و فلاسفه خودي و بيگانه فقط به‌منظور تأييد نظرات و استنباط‌هاي ماست. به‌علاوه خواسته‌ايم به شيفتگان فرهنگ و دانش غرب بگوييم دانشمندان منصف و محقق آن سرزمين نيز در مقابل علوم قرآن و حقايق و معارف اسلام سر تعظيم و تسليم فرود آورده‌اند كه: «الفضل ما شهدت به الاعداء.»
ما در اين تأليف كوشش فوق‌العاده كرده و رنج بسيار برده و اهتمام داشته‌ايم كه مطالب در عين حال كه برهاني و مستدل است، روشن و واضح باشد و اميدواريم با خواندن اين كتاب خواننده گرامي همين‌قدر كه سر عناد و لجاج ندارد و تا اندازه‌اي حق‌طلب و حقيقت‌پذير باشد، خواه به‌كلي بي‌دين و خواه سست‌عقيده به بركت قرآن كه در پرتوش راه يافته‌ايم و به بركت آيات كريمه‌اي كه در اين كتاب تفسير و تشريح شده است، به روشني حقانيت اديان و شرايع الهي و صدق انبيا را بفهمد و بپذيرد و نزول وحي و وقوع معجزات را به آساني تصديق كند و برايش قطعي و مسلم و بديهي شود كه نجات بشر از اين همه مهالك، مفاسد و جنايات هولناك و شيوع فحشا و منكرات كه زندگي را بدان‌سان بر همگان سخت و تلخ كرده كه حتي در ممالك مترقي و متمدن بيماري‌هاي رواني شايع و مصرف مواد مخدر در ازدياد است و انتحار روزافزون.
خلاصه نجات بشر عصر فضا از اين جهنم سوزاني كه به راهنمايي عقل و علم و به كمك صنعت و ماشين برافروخته است جز با پناه بردن به سايه دين ممكن و ميسر نيست و فقط در پرتو دين خواهد توانست به سعادت حقيقي برسد... و امروز دين حق موجود و كتاب وحي محفوظ جز اسلام و قرآن نيست.
مؤلف فرزانه كتاب وحي و نبوت با تأليف اين اثر فاخر به‌واقع راهي تازه را به روي سالكان طريق معرفت و آنان كه در تكاپوي حقيقت و سعادت واقعي هستند گشوده است و همچنان كه خود در پايان كتاب ضمن بحث اتمام نعمت تأكيد و تكرار فرموده است كه: «چاره منحصر به فرد بشر روي آوردن به خدا و بازگشت به دين است و بس.» سرانجام با استدلالي قوي و خردپذير راه وحي و انبيا را بزرگ‌ترين موهبت و نعمت الهي به نوع انسان و تنها طريق نجات و رستگاري فرزند آدم از گمراهي‌ها معرفي كرده و به راستي كه مدعاي خويش را با شايستگي كما هو حقه به اثبات رسانيده و با اين عبارات حسن ختامي را به كتاب خود بخشيده است: «... به‌طور كلي همه چيز در پرتو دين خير است و منشأ خير و در سايه كفر شر است و مايه شر... چاره منحصر به فرد بشر روي آوردن به خدا و بازگشت به دين است و بس و امروز ديني جز اسلام وجود ندارد و كتاب وحي‌اي جز قرآن محفوظ نمانده است و درك حقايق اسلام و دريافت تعاليم عاليه قرآن جز از طريق عترت طاهره كه عدل قرآن هستند ممكن و ميسر نيست.»
***
پي‌نوشت‌ها:
1ـ اين نوشتار درسال گذشته توسط استاد فقيد دكتر حسين رزمجو به اينجانب اهداء شد كه سالروز درگذشت استاد شريعتي را براي انتشار آن مناسب ديدم.روان هردواستاد فقيد آمرزيده باد/محمدرضا كائيني
2ـ سوره اسرا، آيه 9
3ـ ص 414 كتاب
4ـ ص 417 كتاب
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار