پرويز خسرواني، از رجال تأثيرگذار دربار پهلوي، در خانوادهاي ملاك و بانفوذ، در سال 1301 در تهران به دنيا آمد. پدرش ميرزا محمدهاشم محلاتي مردي بانفوذ و ثروتمند بود و غير از پرويز چهار پسر ديگر به نامهاي عطاءالله، مرتضي، شهابالدين و خسرو هم داشت. شهاب خسرواني در فاصله سالهاي 1320 تا 1332 با دكتر مصدق روابط نزديكي داشت و از چهرههاي سياسي مهم آن سالها بود. او پس از مرگ پدرش به اداره املاك او پرداخت و توانست چندين شركت مقاطعهكاري را راهبيندازد و در سه دوره پانزدهم، شانزدهم و هفدهم از محلات به مجلس شوراي ملي برود. پس از كودتاي 28 مرداد مدتي بيكار بود و بالاخره به عنوان نماينده ايران به ژنو رفت. او در بين برادرانش از همه باهوشتر بود و توانست زمينه ترقي را براي برادران ديگرش فراهم كند.
آشنايي با يك دختر بهايي پرويز خسرواني پس از طي دوران ابتدايي، به مدرسه دارالفنون و سپس دانشكده افسري رفت و بعد از فارغالتحصيلي، در ژاندارمري استخدام شد. مدتي فرمانده گردان رشت و سپس فرمانده منطقه يك مركزي و معاون ژاندارمري بود. تأسيس باشگاه ورزشي تاج، معاونت نخستوزير، رياست سازمان تربيت بدني در دولت هويدا و آجوداني محمدرضا پهلوي به عهده او بود و به دليل نزديك بودن به باندهاي قدرت بسيار متنفذ بود، اما از آنجا كه شخصيت ضعيفي داشت، بهرغم نفوذ زياد هرگز مناصبي چون وزارت به او محول نشد. در دوراني كه دوره افسري را ميگذراند، براي بهبود وضع اقتصادي خود به دنبال خانواده ثروتمندي ميگشت تا با ازدواج با دختر آنها بتواند سريعتر به هدف برسد. سرانجام با مليحه نعيمي كه خانواده ثروتمندي داشت و پدرش از سران فرقه بهايي بود و در عمارتي مجلل در يك باغ 5 هزار متري زندگي ميكرد، آشنا شد.
خانواده نعيمي از آشنايي دخترشان با اين افسر جوان كه با نامههاي عاشقانه خود دختر را پايبند خود كرده بود مخالف بودند، اما پرويز كسي نبود كه به اين زوديها مأيوس شود و بالاخره آنقدر پافشاري كرد تا در 19 آذر سال 1321 توانست با مليحه نعيمي ازدواج كند و پس از آن به خانهاي رفت كه پدرزنش در مجاورت عمارت خود ساخته بود تا با همسرش زندگي كند.
پنهان ساختن تعلق به آئين «بهائيت»مليحه نعيمي از بهاييهاي بسيار متعصب و شوهرش پرويزخسرواني مديريت «مسجنه» بهايي بود و هر هفته در منزل او جلسهاي با شركت عطاءالله خسرواني، وزير كار، دكتر راسخ و دكتر ايقايي تشكيل ميشد. عطاءالله خسرواني با سپهبد ايادي، پزشك مخصوص شاه در ارتباط بود و از او دستور ميگرفت. پرويز خسرواني توسط همسرش و در حضور دكتر عليمحمد ورقا كه استاد دانشگاه و يكي از روحانيون متعصب بهايي بود، رسماً دين بهائيت را پذيرفت و تعهد كرد بهايي بودن خود را بر كسي آشكار نكند!پس از آنكه عبدالكريم ايادي پزشك مخصوص محمدرضا پهلوي شد، موقعيت بهاييها بسيار بهبود پيدا كرد و مشاغل مهم به آنها واگذار و جمعيت بهاييهاي ايران سه برابر شد.
مليحه نعيمي كه در واقع ولينعمت پرويز خسرواني بود، همواره از او ميخواست به شكل نامحسوس افراد اداري، درجهدارها و افسرانِ بهايي را مورد لطف خاص قرار بدهد. عطاءالله خسرواني هم در وزارت كار همين شيوه را در پيش گرفت و بهاييهاي زيادي را در پستهاي مهم وزارت كار به كار گمارد، از جمله مهندس مجد، معاون فني وزارت كار و پرتو اعظم مديركل امور اجتماعي وزارت كار. قابل ذكر است نام پدر مليحه، عبدالحسين و پسر نعيم شاعر معروف بهاييها بود و به همين دليل هم در بين بهاييها از جايگاه خاصي برخوردار بود. او از ابتدا در سفارت انگلستان خدمت ميكرد و تا آخر عمر هم از نوكري براي آنها چيزي كم نگذاشت و سالي چند بار براي رسيدگي به كار تشكيلاتي بهاييها كه دفتر آن در لندن بود، به آنجا ميرفت و به تربيت مبلغين و جاسوسان براي اعزام به سراسر دنيا ميپرداخت. دختران او هم در مجالس قمار، عيش و عشرت به كسب اخبار و اطلاعات لازم ميپرداختند و آنها را در اختيار پدرشان قرار ميدادند.
مليحه نعيمي از بهاييهاي متنفذ و از مأمورين سازمان اطلاعاتي انگلستان بود. پدرش عبدالحسين در فاصله سالهاي 1320 تا 1324 رياست كميته محرمانه سفارت انگليس در تهران را به عهده داشت و با دبير اول سفارت انگليس، در امور داخلي و سياست خارجي ايران نقش تأثيرگذاري را ايفا ميكرد. همچنين او يكي از دوستان و همكاران نزديك دوشيزه لمبتون بود كه در جنگ جهاني رئيس كميته اينتليجنت سرويس انگلستان در تهران بود و امور سياسي ايران را در جهت منافع دولت متبوع خود مديريت ميكرد. عبدالحسين نعيمي در سال 1326 از كار در سفارت انگليس كنارهگيري كرد، اما به شكل مخفيانه همكاري خود را با سرويس اطلاعات انگليس ادامه داد.
مليحه نعيمي نيز در انجام وظايف اطلاعاتي و جاسوسي با پدرش همكاري و در سال چندين بار به انگليس و اروپا سفر و در گردهماييهاي بهاييهاي دنيا كه در لندن، واشنگتن و كانادا برگزار ميشدند، شركت ميكرد و در راه اشاعه بهائيت در ايران نهايت تلاش را انجام ميداد و از اين نظر در ايران بيرقيب بود! او از طريق پدرش با ديپلماتهاي انگليس و امريكا رابطه داشت و در لندن هم با همسران وزرا و نمايندگان مجالس انگلستان مراوده داشت. پرويز خسرواني پس از آنكه همسرش را طلاق داد، بهايي بودن او را افشا كرد و گفت: «اين مسئله موجب اختلاف آنها بوده است.» وي همچنين ادعا كرد اغلب كليميها بهايي هستند.
فساد اخلاقي جنونآميزدر خانواده خسرواني فسادهاي علني و افسار گسيختهاي وجود داشت كه از طريق آنها به سازمانها و وزارتخانههايي كه مسئوليتشان را به عهده داشتند، تزريق ميشد. پرويز خسرواني نظير اغلب رجال دربار پهلوي، به انواع مفاسد اخلاقي آلوده بود و به خاطر نفوذ و قدرتي كه داشت، از انجام هيچ انحرافي ابا نداشت. فردي به نام مصطفوي كه از همكلاسيهاي او در دارالفنون بود ميگفت: « مدير مدرسه، خسرواني را به دليل همجنسبازي از مدرسه اخراج كرد.» او بعدها در باشگاه تاج، هتك حرمت دختران جوان و كارمندان خود را از حد گذراند و با زنان متعددي رابطه نامشروع داشت. داستان اين بيبند و باريها حتي به مطبوعات هم ميكشيد، ولي اغلب با دادن پول و تهديد شاكيها دست از شكايت خود برميداشتند. در اسناد ساواك گزارشهاي گوناگوني از اين رفتارهاي ضد اخلاقي و شكايتهاي گوناگون دختران مجرد و زنان شوهردار از پرويز خسرواني آمده است.
مليحه نعيمي همسر پرويز خسرواني نيز دست كمي از شوهرش نداشت و روابط نامشروع او با مردان متعدد از ديد اطرافيان پنهان نبود. يكي از اين افراد «جلال آهنچيان» بود كه مليحه نعيمي پس از طلاق از خسرواني، با او زندگي ميكرد. فرزندان اين زن و مرد بيبند و بار نيز راه پدر و مادرشان را در پيش گرفتند، از جمله شهرزاد خسرواني كه چنان در اين كار افراط كرد كه پدر و مادرش را به ستوه آورد. او عاشق پسري معتاد شد و به خاطر او دست به خودكشي زد و از خانه پدرش فرار كرد. كيوان خسرواني هم با ازدواج با پسر تيمسار صفاري و چاپ و توزيع كارت عروسي براي اين همجنسگرایی گوي سبقت را در فساد و بيبند و باري از همگنان خود ربود.
فساد اقتصادي جنونآميزرفتار خانواده خسرواني در واقع نشانهاي از عمق فساد دربار پهلوي است كه با سپردن مناصب مهم كشور به بهاييها و اشاعه فحشا، در واقع ريشههاي اخلاقي و فرهنگي جامعه را نشانه رفته بودند. پرويز خسرواني در زمينههاي اقتصادي هم به پيروي از پهلويها و استفاده از نفوذ و قدرت خود در ارتش، توانست زمينهاي زيادي را تصرف كند و سند آنها را به نام خود بزند. فهرست املاك و زمينهاي او بسيار مطول و از حوصله اين مقال خارج است و تنها به چند نمونه اشاره ميشود:
* تصرف زمينهاي وحيديه و نازيآباد
* تصرف زمينهاي روستاي سرودار در فاصله كرج و چالوس
* تملك 25 هكتار زمينهاي طرشت با تهديد رئيس اداره حفاظت محيط زيست
* تصرف 37 هكتار زمين در كرج
* تصرف 4 هكتار زمين در جنب پپسيكولا در خيابان آيزنهاور.
حسين فردوست در خاطراتش مينويسد: «روزي به سرهنگ ضرابي، مديركل نهم ساواك دستور دادم املاك و زمينهاي خسرواني و خانوادهاش را در كل ايران ليست كند و معلوم شد اين فهرست بيش از 200 رقم است.
جالب اينجاست گزارش زمينخواريهاي بيحد و حصر خسرواني به شاه داده شد، اما او هيچ دستوري براي ممانعت از خسرواني صادر نكرد. پرويز خسرواني و مليحه نعيمي از طريق كارهاي غير قانوني براي مخالفان خود دردسرهاي فراواني ايجاد ميكردند. خسرواني از اين جنبه حتي به دوستان نزديكش هم رحم نميكرد و سعي داشت حتي نصيري و اويسي را هم از رياست ژاندارمري خلع كند و خود جانشين آنها شود.»
پرويز خسرواني با اجير كردن مطبوعات عليه تيمسار حجت گزارشهايي را چاپ كرد و به نارضايتي در بين كاركنان سازمانهاي تحت مسئوليت او دامن زد. او با نفوذ در جلسات ملكه مادر و تباني با رئيس دفتر ويژه ملكه مادر و نيز از طريق رفاقت مليحه نعيمي با همسر فردوست، سعي كرد زير پاي عظيمي، مديركل دخانيات را جارو كند. او براي دستيابي به مقاصدش از هيچ تهديدي ابا نداشت و از طريق دكتر ايادي ميتوانست در بسياري از نهادها اعمال نفوذ كند. ايادي هم براي انجام مأموريتهايش به خسرواني اعتماد داشت. خسرواني به دوستي خود با دكتر ايادي مفتخر بود و با حمايت او به قول خودش ميتوانست هر كسي را نابود كند. اعمال نفوذهاي متعدد او بهگونهاي بود كه هيچكسي در هيچ پستي از حيلههاي او در امان نميماند.
سودهاي سرشار از راه قاچاق موادمخدررشوه دادن و رشوه گرفتن در رژيم پهلوي جزو رسوم متداول بود و از صدر حكومت يعني شاه و دربار تا پايينترين ردههاي اداري را آلوده كرده بود. خسرواني با تكيه بر زور و سلاح و نظاميگري طبيعتاً از طريق رشوه كسب ثروت ميكرد و از آنجا كه خود و همسرش قماربازهاي حرفهاي بودند، براي تهيه پول دست به هر كاري ميزدند. خسرواني براي ثبت املاكي كه تصرف ميكرد، با سازمان ثبت احوال و دادگستري سر و كار زيادي داشت و لذا در اين دو نهاد رشوههاي كلان ميداد و كارش را راه ميانداخت، از جمله يك جا سوئيچي تمام طلا را با مارك تربيتبدني براي يكي از وكلاي دادگستري تهران به نام «هوشنگ شميراني» فرستاد كه موانع قانوني را در دادگستري از سر راهش بردارد.
خسرواني به عنوان فرمانده ارشد ژاندارمري در قاچاق كالاها نيز دست داشت و از اين راه هم ثروت هنگفتي را به دست آورد. او براي هيچ كالايي حق گمرك نميپرداخت! و آنها را به چند برابر قيمت واقعي در فروشگاه فردوسي ميفروخت و سود زیادی به جيب ميزد. مليحه نعيمي هم با وارد كردن اتومبيل از كويت و نپرداختن حق گمركي سود سرشاري ميبرد. ورود و فروش مواد مخدر هم تجارت پرسودي بود كه از طريق ارگانهاي نظامي بهخصوص ژاندارمري صورت ميگرفت و در كنار اشرف پهلوي، حميدرضا، محمودرضا و غلامرضا پهلوي فرماندهان ژاندارمري از جمله اويسي و خسرواني هم ثروتهاي كلاني را از اين طريق به جيب ميزدند. حتي سردار فاخر حكمت، رئيس مجلس شوراي ملي كه مصونيت ديپلماتيك داشت، با ماشين شخصي خود از جنوب به تهران ترياك حمل ميكرد و در تهران ميفروخت! به دليل وجود اويسي و خسرواني در ژاندارمري مرزهاي كشور به روي كاروانهاي مواد مخدر باز بود و در داخل كشور هم اين محمولهها به نفع اشرف و برادرانش ضبط و فروخته ميشدند. خسرواني در فرماندهي منطقه يك مركزي با قاچاقچيان همكاري ميكرد و از طريق تجارت موادمخدر ثروت زيادي به دست ميآورد، از جمله قاچاقچيان معروفي كه با خسرواني همكاري ميكردند، احمد راهآهني بود كه از تركيه ترياك وارد ميكرد و در اين تجارت با خسرواني شريك بود. خسرواني با دريافت رشوه از قاچاقچيها آنها را با محمولههاي بزرگ آزاد ميكرد.
قمارباز حرفهاييكي از سرگرميهاي عمده خسرواني و همسرش قمار بود و يكي از معروفترين جلسات قمار در منزل او برگزار ميشد و وزرا، وكلا و مسئولان عاليرتبه كشور در آن شركت ميكردند و ميليونها تومان رد و بدل ميشد. يك بار خسرواني كه مبلغ سنگيني را باخته بود، به زور اسلحه پول خود را پس گرفت و كار به دعوا و جنجال كشيد و ساواك مجبور شد دخالت كند. خسرواني زندگي خود را روي قمار گذاشت و اين موضوعي بود كه همسرش هم از آن گله داشت. فساد خانواده خسرواني فقط نمونه كوچكي از فساد رژيم غارتگر پهلوي است.