دانشمند بزرگوار و علامه عاليمقدار، مرحوم آيتاللهالعظمي سيدعلي بهبهاني رامهرمزي «قدس سرهالشريف» حق از فقهاي تراز اول عصر خود و از مراجع جامعالشرايط و جامعان معقول و منقول و حاويان فروع و اصول است كه در علوم متداوله حوزوي نهتنها متبحر و آگاه بلكه مجتهد و صاحبنظر بود. او در هر علمي كه بحث ميكرد و با آراي هر صاحبنظر در هر فني كه مواجه ميشد برخورد محققانه و مواجهه صاحبنظرانه ميكرد و تدريسها و تأليفات ايشان در رشتههاي يادشده دال بر صدق اين دعوي است. استاد معظم در كمال سادگي زندگي ميكرد. نسبت به ماديات، تشريفات، امور دنيوي و تكلفات نهتنها علاقهاي بلكه توجهي از وي ديده نميشد. زهد و وارستگي ايشان انصافاً درس بزرگ و مؤثري در حق فرزندان و شاگردان وي بود، اما در عين حال، آگاهي از نكات و نقاط زندگي و آشنايي به رموز و جهات فردي و اجتماعي را هميشه حفظ ميكرد. در جلسات عمومي خود مانند جمعهها و اعياد كه مردم، مسئولان و اقشار مختلف به زيارتش ميرفتند، يك كتاب اخلاقي مانند مجموعه ورّام به دست ميگرفت و از روي آن حديث و اخلاق ميخواند و براي حضار ترجمه ميكرد و توضيح ميداد و همه گوش فرا ميدادند. تنها هنگامي كه افراد جديدي وارد ميشدند كتاب را به زمين ميگذاشت و آنان را ميپذيرفت و احترام ميكرد و پس از دستبوسي آنان مجدداً مينشست و خواندن كتاب را ادامه ميداد و در اين لحظات هم افرادي خداحافظي ميكردند. بدينوسيله سواي آنكه همگان از محضر و مقام علمي و معنوي ايشان بهرهمند ميشدند طبعاً مجلس از سكوت، غيبت، غفلت و بطالت بهكلي پاك و منزه ميشد و محفوظ ميماند.
نظر به اينكه اينجانب دربرههاي از دوران نهضت و مبارزه مردم ايران عليه رژيم سفاك پهلوي را در نجف اشرف بودم و از طرفي استاد عظيمالقدر نيز سالياني از آن دوران را در تابستانها به اصفهان مسافرت ميكردند، لذا بحث گسترده در اين باره فعلاً مقدور نيست و ما نيز بنا را بر اختصار و ايجاز ميگذاريم، اما پيرامون چند موضوع ميتوان سخن گفت.
1ـ شركت فعال استاد در جلسه عصرهاي جمعه اهواز كه از سوي جامعه روحانيت و اصناف اين شهرستان هر هفته به دعوت روحانيت و بهطور سيار در مساجد تشكيل ميشد و سيل مردم به اين جلسه ـ كه فلسفه اصلي آن فرياد عليه خاندان سلطنت پهلوي بود و خطبا و وعاظ چه از خود شهرستان اهواز يا از ديگر شهرستانها براي شركت در اين جلسه دعوت ميشدند و به بيان حقايق و افشاگري عليه ظلم و ستم ميپرداختند ـ سرازير ميشد. حضور علماي اعلام بهخصوص آيتاللهالعظمي بهبهاني موجب قوت قلب و شجاعت بيشتر اهالي و مبارزان نسبت به شركت و اظهار حقايق و ابراز خيانات رژيم شاهنشاهي شد و آن فقيد سعيد پشتوانه محكمي براي تداوم اين مجلس و استمرار مبارزه بود.
2ـ شركت معظمله در امضاي اعلاميههاي صادره از وي و جامعه روحانيت عليه نظام ستمشاهي.
3ـ اقدام مستمر در آزاد كردن روحانيوني كه از طرف ساواك و شهرباني شاه دستگير و بازداشت ميشدند.
4ـ مسافرت تاريخي آن فقيد سعيد به تهران همدوش با ديگر مراجع معظم تقليد شيعه بهمنظور اعتراض به دستگيري حضرت امام خميني(ره) و همفكري با ديگر اَعلام و بزرگان براي آزادي حضرت امام خميني.
5- صدور اعلاميه در شهرستان اصفهان عليه همكاريهاي رژيم سلطنت با اسرائيل، امريكا و بهائيت و محكوم كردن اعمال يادشده. اين جريان موجب شد رژيم سفاك در اصفهان آن مرحوم را در مراجعت از نماز ظهر و عصر به ساواك جهنمي خود ببرد و بيادبانه چندين ساعت ايشان را بازداشت كند.
6ـ قصد ايشان بر حضور در مسجد جامع اهواز و ايراد سخن براي مردم به منظور اعتراض به دستگاه طاغوت و شخص شاه و تجمع هزاران نفر در اطراف منزل ايشان و خيابانهاي منتهي تا اطراف مسجد جامع كه دستگاه بيداد با تمام توان خود از برگزاري آن مجلس عظيم جلوگيري و مسجد جامع را محاصره و مقفول كرد و آيتالله بهبهاني را مجبور به ماندن در منزل كردند و مانع برگزاري و سخنراني شدند.
7ـ ساير حوادث و مسائل دوران مبارزه و نهضت كه بهگونهاي مرحوم آيتالله بهبهاني در آنها نقش داشت يا حمايت ميكرد يا به ايشان مستند بود.
يادش گرامي باد