حرف آخرم را همان اول مطلب ميزنم. تمام شنيدنيها، خواندنيها و همه ديدنيهايي كه تا به امروز درباره انيميشن ايراني شنيدهايد، خواندهايد يا ديدهايد را دور بريزيد و به ديدن «شاهزاده روم» برويد.
«شاهزاده روم» آنقدر خوشساخت است كه اگر نگاه سنتي مديران سينمايي را كنار بگذاريم و كمي جرئت ريسك كردن به آنها بدهيم، قابليت معرفي شدن به مراسم اسكار را نيز دارد. اين فيلم انيميشني خود را در سطح توليدات جهاني بالا كشيده و ميتواند نماينده شايستهاي براي سينماي ايران باشد.
انيميشني كه پيش از آغاز اكران در ايران، در كشورهاي منطقه اكران شده و استقبال خيلي خوبي از آن صورت گرفته است. بزرگترين پروژه انيميشني با موضوع مهدويت كه ميتواند شروعي بر يك جريان توليد پويانمايي در ايران باشد.
به احتمال خيلي زياد تمام تصورات شما با ديدن «شاهزاده روم» از انيميشن ايراني به هم خواهد ريخت.
اگر مخاطبي بدون هيچگونه اطلاع درباره اين فيلم و بدون ديدن تيتراژ ابتدايي وارد سالن تاريك سينما شود حتي براي لحظهاي به ذهنش خطور نخواهد كرد كه دارد يك انيميشن ايراني را ميبيند.
شاهزاده روم در بعد فني و تكنيكالي يك دستاورد بديع و يك غافلگيري بزرگ براي صنعت انيميشن ما خواهد بود. كيفيت بالاي اجرايي و فني اين اثر به توليدات روز كمپانيهاي بزرگ انيميشنسازي ديزني و برادران وارنر اگر نرسد بيشك طعنه خواهد زد.
با اين ملاحظه كه هزينه توليد اين اثر به احتمال زياد به اندازه پول چاي و نسكافه باشد كه عوامل آن كمپانيهاي بزرگ موقع ساخت صرف كردهاند. طراحي شخصيت و كاراكترسازي در بالاترين سطح و نزديك به استانداردهاي روز انيميشنسازي انجام گرفته است. فضاسازي و بكراندسازيهاي خوب و باورپذير و منطبق با قصه. كارگرداني خلاقانه و تا حدودي به روز از انيميشن شاهزاده روم يك كار جاندار محكم ساخته است. در اكثر انيميشنهاي ايراني دو عامل اساسي تا قبل از اين باعث افت كارها ميشد؛ يك طراحيهاي ضعيف كاراكترها و دومي رندر ضعيف. در اكثر انيميشنهاي ايراني حركات دوربين و حركات شخصيتها داراي سكته و غيرباورپذير است ولي برخلاف اين كار از يك رندر خوب نرم و در عين حال با اكت بالا برخوردار است.
بيشك در بعد فني و تكنيكي اين اثر نوآوريهاي زيادي را براي انيميشن ايران به ارمغان آورده است. يا همه اينها آيا در فيلمنامه و داستانگويي هم به قدرت بعد تكنيكي بوده است.
پاسخ در اينجا تا حدودي قطعيت بالا را نخواهد داشت. ولي باز به اين معنا نيست كه قصه و فيلمنامه استخوانداري نداشته باشد. اتفاقاً از حيث قصهگويي شاهزاده رو انيميشني قصهگوست. حسن بزرگ اين كار داشتن يك قصه جذاب پركشش و به شدت بكر است به طوري كه مخاطب را مثل آثار كلاسيك سينما تا پايان مخاطب عاشق قصه را دنبال خود ميكشاند.
در نيمه اول داستان كه مربوط به قصه مليكا و ازدواجش با كرايتوس است كاملاً منطبق با آثار كلاسيك ديزني مثل سيندرلا و زيباي خفته و ديو دلبر جلو ميرود و از فانتزيهاي خودش هم كمبهره نيست ولي در نيمه دوم كه مربوط به اسارت مليكا در بغداد و آشنايي با حضرت هادي است قصه كمي كمرنگ و سردستي و بدون جذابيت پيش ميرود.
برخلاف نيمه اول در نيمه دوم داستان سر اتفاقات پشت سر هم و به سرعت است. مثلاً چگونگي ورود بانو مليكا به خانه حضرت هادي و ازدواج با پسر ايشان در كار ديده نميشود، همين ضعف در مورد تولد حضرت موعود باز خود را پررنگتر نشان ميدهد. از جايي كه بنمايه اصلي قصه و فيلمنامه تولد حضرت مهدي است، زود عبور ميكند و تا حدود زيادي به كار لطمه ميزند و كار را ابتر ميكند.
با توجه به اينكه اكثر توليدات سينماي ايران را آثار رئال تشكيل ميدهد، تماشاي اثري پويانمايي با استانداردهاي بينالمللي اتفاقي خوب به شمار ميرود. اتفاقي كه بايد از آن حمايت كرد تا به جرياني تأثيرگذار تبديل شود.