«اميدوارم كه شهادت باعث شفاي عاجل شما در روز قيامت باشد. حال اينجانب احساس مسئوليت نمودهام و از همه مهمتر محبتي كه نسبت به امام اسلام عزيز پيدا كردهام باعث شده كه من راهي جبهه حق عليه باطل شوم تا بتوانم دين خود را نسبت به اسلام ادا كنم.» اين نوشتار بخشي از وصيتنامه شهيد «رضا محمودي» است كه گوشههايي از زندگي او را در كنار شهيد سياوش شريفي معاون گردان كوثر پيش رو داريد.
رضا محمودي از همان سربازان در قنداق امامخميني(ره) بود كه در سال 1342 در روستاي شهوك بهدنيا آمد. دوران تحصيل ابتدايي را با موفقيت در روستاي برگكي در 1500 متري زادگاه خود سپري كرد. يكي از آرزوهاي رضا اين بود كه طلبه شده و به اسلام خدمت كند. ولي بر اثر فقر زندگي نتوانست به آن هدف برسد و براي ادامه تحصيل به سپيدان رفت. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي فعاليتهاي خود را به شكل گسترده در بسيج و سپاه پاسداران و گروه مقاومتالمهدي (مهديه) آغاز كرد. طي سه سالي كه در سپيدان مشغول تحصيل بود فعاليت چشمگيري داشت و بارها ميگفت ما نبايد خاموش باشيم و من چون احساس مسئوليت ميكنم بايد روانه جبهه حق عليه باطل شوم تا بتوانم به كمك ديگر برادران رزمنده كفار را نابود كنم و در تاريخ 4/5/1361 به دست بعثيون در جبهه شلمچه به درجه رفيع شهادت نائل آمد.
بخشي از وصيتنامه شهيد
اميدوارم كه شهادت باعث شفاي عاجل شما در روز قيامت باشد. حال اينجانب احساس مسئوليت نمودهام و از همه مهمتر محبتي كه نسبت به امام اسلام عزيز پيدا كردهام باعث شده كه من راهي جبهه حق عليه باطل شوم تا بتوانم دين خود را نسبت به اسلام ادا كنم در آخر از پدر، مادر و خواهر و تمام اقوام و خويشان تمنا دارم كه اگر من شهيد شدم و لياقت شهيد شدن را داشتم... براي من اصلاً ناراحت نشويد و گريه زاري نكنيد. اما نكته لازم اين است كه شهادت پيرو ميخواهد و عزاداري نميخواهد در ضمن بعد از شهادتم تنها اميدم اين است كه سلاحم را بر زمين نگذاريد و دنباله راه شهيدان اسلام باشيد.
شهيد سياوش شريفي
معاون گردان كوثر
پرواز در شلمچه
سال 1341 بود كه سياوش شريفي در شهرستان اقليد در خانوادهاي مذهبي به دنيا آمد. با شروع مبارزات انقلابي، او نيز فعاليتهاي زيادي داشت و از پخش نوارهاي امام و نوشتن شعارها و سخنان ايشان روي ديوار گرفته تا راهپيمايي و شركت در تظاهرات، هر كاري كه از دستش برميآمد انجام ميداد.
بعد از پيروزي انقلاب وقتي در سال 1360 در رشته ادبيات علوم انساني موفق به اخذ ديپلم شد، در همان سال در سپاه مشغول به كار شد و به آرزويش كه پوشيدن لباس سبز پاسداري بود، نائل آمد. با شروع جنگ تحميلي، شهيد شريفي در 13 عمليات شركت كرد و در شش عمليات نيز سعادت جانبازي و مجروحيت يافت. او كه به مادر خود احترام ميگذاشت تا زماني كه رضايت پدر و مادر را نگرفته بود دلش راضي به جبهه رفتن نشد. توصيه ايشان پيروي از ولايت فقيه بود كه آن را به همه تذكر ميداد. شركت در نماز جمعه و نماز جماعت، كمك به نيازمندان و نظم و ترتيب در كارها مهمترين فعاليتهاي ايشان بود. او در مدت حضورش در دوران دفاع مقدس، لحظهاي از پاي ننشست تا سرانجام در عمليات كربلاي 8 در جبهه شلمچه با سمت معاون گردان كوثر در تاريخ 1366 آسماني شد.