بحران اوكراين با اعتراض طرفداران امضاي موافقتنامه تجاري اين كشور با اتحاديه اروپا در پايتخت آغاز شد. اما شايد هيچ كس فكر نميكرد نتيجه اين اعتراضات، تجزيه بخشي از اوكراين و رويارويي غير مستقيم ايالات متحده و روسيه باشد. در كمتر از پنج ماه از شروع تظاهرات و درگيريهاي داخلي و سپس خروج ويكتور يانوكوويچ، رئيسجمهور روس گرا، مسكو شبه جزيره كريمه را با تمسك به برگزاري همه پرسي در اين منطقه و رأي اكثريت مردم براي پيوستن مجدد به روسيه، به خاك خود ملحق كرد. طبق اين اقدام، روسيه تمركز خود را بر تقويت ناوگان دريايي خود در كريمه و درياي سياه گذاشت و به طور تلويحي نيز از استقلالطلبان مسلح شرق اوكراين كه توانسته بودند چند شهر مهم اين كشور را در كنترل بگيرند، حمايت ميكرد. در مقابل غرب و امريكا كه خاطره كنفرانس مونيخ سال 1938 و الحاق بخشي از چكسلواكي را به آلمان نازي به ياد داشتند، از انضمام يكجانبه كريمه به روسيه احساس خطر كردند. بر اين اساس بود كه آنها از تمامي ابزار موجود به جز به كارگيري نيروهاي نظامي در تقابلي مستقيم استفاده كردند تا مانع توسعه طلبي كرملين شوند. اتحاديه اروپا به همراه ايالات متحده برخي از مقامات محلي كريمه را كه در تجزيه اين شبه جزيره از اوكراين نقش مؤثر داشتند به همراه تني چند از اطرافيان نزديك پوتين و چند شركت تجاري روسيه را تحريم كردند. در كنار تحريمهاي اقتصادي و منع صدور ويزا براي اين افراد، روسيه از جمع كشورهاي موسوم به G8 نيز كنار گذاشته شد.
اما همان گونه كه غرب پيشبيني كرده بود، مسكو وقعي به اين تمهيدات ننهاد. به همين جهت استفاده از ارعاب نظامي در دستور كار قرار گرفت. حضور ميليتاريستي اروپاي غربي و امريكا در مرزهاي شرقي اروپا شدت يافت. حضور 600 سرباز امريكايي در كشورهاي لهستان و بالتيك، ارسال جنگندههاي فرانسوي و انگليسي به كشورهاي هم مرز با اوكراين در كنار تسريع استقرار سپر دفاعي موشكي امريكا در اروپا بخشي از اين اقدامات بود. در همين زمان كشورهاي كوچك اروپاي شرقي كه زماني تحت سيطره امپراتوري شوروي بودند و امروز جزء اعضاي ناتو محسوب ميشوند، درصدد بر آمدند طبق دستورالعمل اين سازمان نظامي عمل كنند و دو درصد از توليد ناخالص داخلي خود را در بخش دفاعي هزينه كنند.
علاوه بر اين كشورهاي اسكانديناوي نيز بر تقويت همكاريهاي دوجانبه از يك طرف و همكاري با ناتو مصمم شدند. برگزاري چندين رزمايش دريايي و زميني اعضاي ناتو در حاشيه مرزهاي اروپا با روسيه بخشي از مانور قدرت غرب است. به طور كلي ترس بازيگران كوچك اروپايي از در پيشگيري سياست توسعه روسيه، برنامه سپر موشكي امريكا را توجيه كرد و اين بهترين زمان براي رهبران واشنگتن بود تا با كمترين اعتراض مردم اين قاره، طرح خود را پياده سازد. در واقع ترس از روسيه منجر به آن شد كه پيوندهاي نظامي ـ دفاعي اروپاييان با يكديگر و با ناتو تقويت شود و اراده اعضا براي هزينه دو درصدي GDP تسريع گردد. همچنين استراتژي كرملين در انضمام كريمه، كشورهاي قفقاز و آسياي مركزي مانند گرجستان و البته مونته نگرو و مقدونيه را در پيوستن به ناتو در حالت اضطرار قرار داد. ضمن آنكه سياستمداران كي يف، با توجه به تهديدات گازپروم روسيه به قطع شريان گازي و حمايت مسكو از روسگرايان شرق اين كشور، به مراتب امنيت را در نزديكي به غرب ديدند. چنانكه در آخرين حركت و پس از قطع صادرات گازي روسيه به اوكراين، اين كشور با 39 دلار گرانتر از قيمت پيشنهادي روسيه در ازاي هر هزار مترمكعب، از اروپا گاز وارد ميكند. اما مسئله قابل تامل اين است كه روسيه از تقابل با غرب چه چيزي عايدش شد؟ براي پاسخ به اين سؤال لازم است اشاره شود كه در آخرين رويدادهاي داخلي اوكراين، ارتش در عمليات ضد تروريستي توانست استقلالطلبان را عقب براند و روسيه واكنش خاصي به اين حوادث نشان نداد. در واقع اگر به تحولات چند ماه اخير شرق اروپا و اوكراين دقت شود، ميتوان مشاهده كرد كه روسيه در نتيجه اين رويدادها، چند امتياز مهم را به دست آورد. گفتني است روسيه در سال 2008، توانست پس از دخالت در گرجستان و كسب استقلال آبخازيا و اوستياي جنوبي، زمينه نفوذ نظامي خود را در اين منطقه گسترش دهد. در اين شرايط نيز مسكو با منضم كردن كريمه حوزه عملش را افزايش داد. با كنار هم قراردادن اين دو مورد، ميتوان به توسعه آرام قدرت روسيه در پيرامون خود پي برد. ضمن آنكه كريمه به دليل پيوند با درياي سياه، موقعيت استراتژيك بالايي دارد. بر اين مبنا ناوگان دريايي روسيه از اين پس بدون هيچ ممانعتي از سوي اوكراين تقويت خواهد شد. اين در حالي است كه طبق كنوانسيون «مانتريكس» روسيه به دليل دسترسي مستقيم به درياي سياه از قانون حضور شناورها به مدت تنها 21 روز مستثني خواهد شد، قاعدهاي كه براي بسياري از كشورهاي ناتو از جمله امريكا همچنان پابرجاست. همچنين تقويت اين ناوگان با توجه به نزديكياش با كشورهاي اروپاي شرقي و سپرموشكي امريكا، فرصت و زمينه بهتري براي مقابله با واكنشهاي احتمالي غرب براي مسكو فراهم خواهد كرد.
به طور كلي كرملين كه از ابتداي مطرح شدن سپر موشكي ايالات متحده، به انحاي مختلف با آن مخالفت كرده بود اينك فضاي مناسبي براي مقابله با آن به شكل ارتقا و تجهيز نيروي دريايي و زميني خود در درياي سياه و كريمه به انواع تسليحات پيشرفته دارد. اين واقعه باعث هم مرز شدن روسيه و امريكا در اروپا شد. تحولات مذكور در نهايت منجر به حضور مسكو در منطقه حائل اروپا ـ روسيه گرديد.
در كنار مسائل بالا، بايد به توقف گسترش سريع ناتو در آسياي مركزي و قفقاز اشاره كرد. ناتو ترس از واكنشهاي احتمالي روسيه را دليل اتخاذ اين سياست اعلام كرد. كرملين نشان داد در صورت توسعه بيش از پيش ناتو در حياط خلوت روسيه، حاضر است اعضاي جديد را با خطر مداخله روبهرو سازد. چنانكه خطاب به مونته نگرو اعلام كرد عضويت اين كشور در ناتو با حملات موشكي روسيه مقارن خواهد بود. عملگرايي مسكو در قضيه گرجستان و كريمه، عامل تعليق توسعه ناتو شد.
در انتها لازم به ذكر است، بحران داخلي سوريه و اختلاف نظر مسكو و واشنگتن بر سر چگونگي مديريت آن، حضور نيروهاي ائتلاف بينالمللي در افغانستان پس از سال 2014، بازيگرداني مهرهها در كشورهاي عرب خاورميانه و نيز پرونده هستهاي مواردي هستند كه روسيه ميداند امريكا براي پيشبرد طرحهاي خود در آنها، نيازمند همراهي اين كشور است. از اين رو پوتين مطمئن بود هرگز ايالات متحده در برابر ضميمه كردن شبه جزيره كريمه به خاك خود و تهييج جدايي طلبان اوكراين دست به اقدام عملگرايانه ضد روسي نخواهد زد. همچنين بلوك غرب به دليل پيوندهاي اقتصادي و تجاري در دهكده جهاني، در نهايت روسيه را مجدداً در جمع گروه G8 خواهند پذيرفت.
اگرچه نوع بازي روسيه در مسئله گاز، هشدار جدياي به اروپا براي تأمين مطمئن تر منابع سوختي بود، اما قدرت مانور روسيه با استفاده از كارت انرژي را به كشورهاي جهان نشان داد. به نظر نميرسد اين نوع استفاده ابزاري از گاز وجهه روسيه را چندان خدشه دار كرده باشد؛ زيرا ساليان متمادي است كه امريكا از دلار به عنوان ارز مرجع جهاني براي ايجاد شوك در اقتصاد بينالملل و همچنين اقتصاد متحدينش بهره ميبرد. اين همان كاري است كه طبق نظريات رئاليستي توسط قدرتها انجام ميشود و بيش از آنكه بر پرستيژ بازيگر تأثير منفي بگذارد بر قدرت آن كشور به واسطه برخورداري از حوزه عمل بيشتر ميافزايد. با اين اوصاف سؤال ديگري مطرح ميشود كه برنده تحولات اوكراين كداميك از دو ابرقدرت سابق جهان است؟ بررسيهاي مختصر بالا بيانگر آن است كه با وجود تحكيم پيوندهاي اقتصادي و نظامي اروپا با هم از يكسو و با ايالات متحده از سوي ديگر، اين روسيه بود كه توانست بر حوزه نفوذ خود بيفزايد بيآنكه غرب بتواند از اهرمهاي موجود براي بازدارندگي اين كشور استفاده كند. حتي به رغم آنكه پترورپوروشنكو، رئيسجمهور جديد اوكراين، موافقتنامه تجاري با اتحاديه اروپا امضا كرد اما هم كي يف و هم اتحاديه اروپا از حساسيت بيش از پيش روسيه نسبت به آينده اوكراين در رابطه به پيوستن به اين نهاد واقفند و مانند ناتو از واكنش احتمالي اين كشور در هراسند.