معمولا پس از روي كار آمدن دولت جديد و ايجاد فضايي نو، اصطلاحات و مفاهيم تازه، ساخته مي شوند يا اينكه از پستو درآمده و دوباره بازآفريني مي شوند.
افراطي گري و افراط گرايي يكي از همان مفاهيمي است كه با دولت يازدهم بازخواني شده است و به يك طيف نسبت داده مي شود.
عمده رسانه هاي اصلاح طلب روزانه با انتشار مقالات مختلف در حال القاي اين مسئله هستند كه برخي از اصولگراهاي افراطي چوب لاي چرخ خواسته ها و برنامه هاي دولت مي گذارند. با نگاهي به اين دست از رسانه ها كمتر روزي را مي توان پيدا كرد كه در اين باره مطلبي نداشته باشند.
همزمان برخي از اصلاح طلب ها، مواضعي پسيني و جديد دارند كه افراط گرايي در آنها براي دولت روحاني آزار دهنده شده است. بحث هايي كه درباره آمريكا صورت گرفت، انحلال مجلس يا بازخواني تقلب در انتخابات 88 از جمله آنها است. آيا مجموعه اين مباحث چشم انداز خاصي را نشان مي دهد و سناريوي جديد را از پيش به مخاطب مي نماياند؟
دولت نيز تاكيد دارد كه ميل به اعتدال دارد و در اين ريل حركت مي كند. با اين وجود بسياري از اصلاح طلبان با اشاره به اصولگرايان بر طبل افراط گرايي مي كوبند. تعريف اينكه افراط گرايي چيست، چه مصداق هايي دارد و به چه گروه ها و افرادي اطلاق مي شود، آسان نيست.
اما كساني كه بر اين موضع اصرار دارند و اين رويكرد را عاملي براي مانع تراشي در مسير
دولت مي دانند نبايد فراموش كنند كه سياست عرصه واقعيت و بازيگري بر اساس تفكرات
پسيني و پيشيني است. از اين منظر هر دولتي (اصولگرا، اعتدال گرا و ...) كه وارد
عرصه مي شود، خود و حاميانش نبايد انتظار داشته باشند كه منتقدان خاموش بمانند تا
دولت جديد كار خود را انجام دهد. اين جداي از افراط گرايي است. اتفاقا مصداق افراط گرايي در برابر دولت را مي توان از واكنش رئيس جمهور در برابر برخي مواضع از جمله انحلال مجلس جستجو كرد.
متهم كردن هر انديشه مخالف به افراط، برخلاف گرايش «نقدپذيري» در حوزه هاي مختلف
است كه اتفاقا رسانه هاي اصلاح طلب علاقه دارند خود را به آن منتسب كنند. اتفاقا در دولتي «نيازمند» به نقد است.
حال سوال اين است كه طي حدود چهار ماه گذشته نظراتي كه از سوي دو طيف سياسي مطرح شده كداميك بيشتر به افراطي گري پهلو مي زند؟ كدام انديشه از اين پتانسيل برخوردار است كه دولت را ناكام بگذارد. دكتر روحاني براي اينكه از ريل خارج نشود مجبور است از كدام طيف فاصله بگيرد؟