خبر تلخ را هرچقدر كه مزه مزه كنيم نه شيرين ميشود نه از تلخياش كاسته ميشود. خبر درگذشت عسل بديعي هم يكي از آن خبرهاي بدي بود كه در ميان روزهاي تعطيل عيد همه را شوكه كرد. خبر به قدري ناگهاني و غيرمنتظره بود كه خيليها در ابتداي شنيدنش آن را يك شوخي فرض كردند و هر لحظه منتظر بودند تا كسي بيايد و بگويد همه چيز در حد يك شوخي بوده است. اما خبري از شوخي و تكذيب نبود. خبر بيرحمانه آمده بود. عسل بديعي بازيگر كم حاشيه سينما و تلويزيون ايران بر اثر مسموميت دارويي در بيمارستان لقمان در گذشته بود.
تا اينجا همه چيز اين خبر تلخ درست بود تا اينكه زمزمهها و شايعهها درباره نوع مرگ اين بازيگر زن جوان جان گرفت. نوع مسموميت خيليها را كنجكاو كرده بود تا علت دقيق مرگ بديعي را بدانند. هر كس از ظن خود نظريهپردازي ميكرد و در شبكههاي اجتماعي جولان ميداد. واكنش اينچنيني به مرگ يك انسان كاري زشت و ناراحت كننده بود. بسياري از افراد به دليل اينكه يك چهره شناخته شده چشم از جهان فرو بسته به خود اجازه دادند تا راحت درباره او و زندگياش قضاوت كنند. در حالي كه بازيگران و چهرههاي معروف هم مانند ديگر مردم جامعه يك زندگي شخصي و خصوصي دارند كه در آن ناراحتي و شادي وجود دارد و قطعاً كسي دوست ندارد تا حريم اين زندگي خصوصي شكسته شود. ماجرا تا حدي پيش رفت كه بعد از مدتي اعضاي خانواده بديعي مجبور به نامهنگاري و تكذيب گفتههاي خود شدند. مرگ عسل بديعي هر چه كه باشد به من و مايي كه از دور نظارهگر زندگي ديگران هستيم ارتباط چنداني پيدا نميكند. بايد بدانيم ريز شدن بيمورد در زندگي خصوصي افراد، نه از آداب تربيت است و نه از اصول انساني و ديني. تمام اين كنجكاويهاي بيمورد نه تنها التيامي بر دردهاي نزديكان درگذشته پيدا نميكند بلكه باعث رنجش خانواده داغدار ميشود و زخمي بر زخمهايشان ميافزايد.
بديعي سال گذشته با پر كردن كارت اهداي عضو، اعضاي بدنش به بيماراني كه نيازمند بودند، پيوند زده شد و ما آنقدر درگير چگونگي مرگ قرار گرفتيم كه كاري به اين بزرگي را به حاشيه رانديم و در سايه قرار داديم. اتفاقاتي كه بعد از مرگ عسل بديعي اتفاق افتاد من را ياد مرگ ناصر عبداللهي انداخت. مرگ عبداللهي هم خيلي ناگهاني اتفاق افتاد و همين اتفاقي بودن باعث شد تا بعضيها در زندگي خصوصي او سرك بكشند و با يك كلاغ، چهل كلاغ داغ ِداغديدگان را بيشتر كنند.
بايد ياد بگيريم و بدانيم مرگ افراد هر چقدر هم كه مشهور، معروف و محبوب باشند به هيچ عنوان به ما اجازه دستاندازي در حريم زندگي خصوصيشان را نميدهد. هر ساله در همه جاي جهان چهرههاي سرشناس زيادي از دنيا ميروند و شاهد هستيم كه طرفداران آن شخص، چگونه به فرد از دست رفته احترام ميگذارند و ياد او را گرامي ميدارند. باشد كه ما هم در صحنه زندگي اجتماعي و فرهنگي خود بياموزيم كه احترام درگذشتگان خود را از هر صنف و دستهاي كه هستند، بدانيم.