کد خبر: 460398
تاریخ انتشار: ۱۰ اسفند ۱۳۹۰ - ۰۸:۰۱
اصولگرايان، انتخابات پيش‌رو و چالش‌ چند گانگي در گفت‌وگوي «جوان» با دكتر غلامعلي حداد عادل

نعيمه سادات عود سيمين | مجلس شوراي اسلامي، خانه ملت ايران اسلامي است، پس چه خوب است كه با انتخابي مدبرانه و آگاهانه تصميم‌گيرندگان آن را برگزينيم و از آنجا كه مجلس ما، مجلسي اسلامي است، بايد نماينده‌اش نيز مقيد به موازين و مباني اسلام باشد و حريم اسلامي را حرمت نهد.
بزرگان اسلام همچون حضرت ختمي مرتبت، رسول اكرم (ص) و مولاي متقيان، علي (ع) نمايندگان الهي و مددرسان محرومان و ستمديدگان زمان خود بودند پس نماينده مردم نيز بايد خدمتگزار مستضعفان، دردمندان، مستمندان و كوخ‌نشينان ميهن خود باشد. حال با داشتن چنين مجلسي بايد ديد نماينده اين مجلس چه ويژگي هايي بايد داشته باشدكه در خور اين نظام و انقلاب باشد . بايد دانست كه نماينده ما در مجلس شوراي اسلامي، نقاشي است كه با قلم درايت خويش،‌آينده كشور ما را ترسيم مي‌كند. پس دقت كنيم كه چيره دست‌‌ترين نقاش را انتخاب كنيم. ايمان، شجاعت، شهامت،‌صداقت و امانتداري از ويژگي‌هاي بارز نماينده‌اي است كه با رأي من و تو، قدم در عرصه سياست مي‌گذارد. علاوه بر آن يك نماينده بايد داراي نگرشي مذهبي و ديني به معناي واقعي و راستين باشد؛ نگرشي كه تفكر و انديشه وي را به سمت اصول و قوانين و مباني ديني سوق داده و دغدغه‌اش كارآمد نمودن دين در عرصه سياست و حكومت با روش‌هايي قانونمند و مدبرانه باشد.
نمايندگان مجلس امروز شوراي اسلامي ايران نبايد از تفكر و انديشه اسلام و حضرت امام خميني (ره)، بيانگذار و رهبر انقلاب غافل باشند و بايد كه پيرو راه ايشان بوده و براي هر چه بهتر ساختن ايران اسلامي بكوشند.
نماينده مجلس شوراي اسلامي بايد باور داشته باشد كه مسئوليت خطير نمايندگي مردم، امانتي اجتماعي و بس مهم است كه بايد در حفظ اين امانت تلاش كرده و امين مردم باشد.
نماينده مردم در مجلس، تصميم گيرنده مردم و كشور است؛ پس بايد در همان بدو ورود به اين عرصه خطير، نفس اماره خويش را بردار آويخته و خويش را از وسوسه‌هاي شيطاني برهاند.
او برگزيده ملتي است كه براي دستيابي به پيروزي انقلاب خويش و سربلندي و رهايي از بيداد، غلتيده شدن جوانان بسياري را در خون خويش نظاره‌گر بود، پس نبايد حرمت خون شهداي اين مرز و بوم را پايمال نمايد.
مردم ايران اسلامي بايد بدانند كه انتخاب يكايك آنها نقشي بسزا درآينده ميهن آنها خواهد داشت پس بايد از انتخابي سطحي و ظاهري بپرهيزند كه در صورت انتخاب نادرست، شريك خطاهاي منتخب خويش به شمار خواهند رفت.
هر انتخاب آگاهانه و عالمانه يك ايراني،‌تيري است بر سينه دشمنان اسلام و ايران اسلامي،‌پس مي‌رويم تا انتخاب كنيم و مي‌انديشيم تا درست انتخاب كرده باشيم.
انتخابات نيز خود آزموني دشوار و مهم است، چرا كه ما مي‌توانيم با هر انتخاب، خويش را در ورطه مملكت‌داري و سياست محك بزنيم.
اي ايراني، اگر خواهان نظاره كشور خويش در عرصه‌هاي مختلف مذهبي، علمي، فرهنگي، سياسي و... در نقطه اوج هستي، پس برترين‌ها را براي تصميم‌گيري‌هاي بزرگ آن برگزين.در اين راستا براي شناخت بهتر كانديداها و ليست‌هاي ارائه شده به سراغ دكتر غلامعلي حداد عادل كه در دوره گذشته رياست مجلس را برعهده داشته‌اند رفتيم و با ايشان گفت‌وگويي را انجام داديم.


آقاي حداد عادل آغاز آشنايی شما با مبارزات انقلابی چگونه و از چه سنی بود؟
بسم‌الله الرحمن الرحيم، قبل از پاسخ به سؤال شما بدون اينكه خواسته باشم تعارف يا تواضع بيجا كرده باشم، بايد عرض كنم كه در مقايسه با نيروهاي پيشكسوت و با‌سابقه انقلاب و كساني كه سال‌ها در زندان بودند و مبارزه كردند و شكنجه شدند، بنده خودم را مبارز نمي‌دانم، ولي اين را مي‌توانم بگويم كه هميشه مخالف رژيم گذشته بودم و ريشه اين مخالفت در ذهن من، برمي‌گردد به دوران مصدق و كودتاي ۲۸ مرداد كه من آن حادثه را خوب به ياد دارم و آن حادثه، در دوران كودكي در ذهن من اثر ماندگاري را به جا گذاشت، به طوري كه ۱۰ سال فاصله بين ۳۲ تا ۴۱ را كه آغاز نهضت امام بود، با خاطره تلخ كودتاي ۲۸ مرداد و نفرت از آن اتفاق سپري ‌كردم. علاوه بر اين، چون در يك خانواده مذهبي مرتبط با روحانيت و مرجعيت بزرگ شده بودم، وقتي امام پرچم مبارزه را به دست گرفتند، من هم به اعتبار محيطي كه در آن رشد كرده بودم و اعتقاداتي كه داشتم، كاملاً تحت تأثير حركت امام قرار گرفتم.
این نکته را باید ذکر کنم كه تولد اجتماعي من، یعنی ورود به دانشگاه، دقيقاً مقارن بود با اوج مرحله اول نهضت امام خميني، یعنی ۱۵ خرداد. بنده در واقعه ۱۵ خرداد، دانش‌آموز سال آخر دبيرستان بودم و قبل از آن حادثه، نهضت امام را با علاقه تعقيب و در مجالس و محافل مذهبي‌ای كه طرفداران امام در تهران تشكيل مي‌دادند، شركت مي‌كردم. از آنجا که از دوران نوجواني طبع شعر هم داشتم، وقتي حادثه مدرسه فيضيه اتفاق افتاد، يك بيت شعر معروف را مختصري دستكاري كردم كه نشان‌دهنده آرزو و اميد من بود و درعين حال شدت تأثر من از واقعه مدرسه فيضيه را هم نشان مي‌داد. اين شعر را شايد شنيده باشيد كه مي‌گويد:
ديدي كه خون ناحق پروانه، شمع را
چندان امان نداد كه شب را سحر كند
من اين را تبديل به اين شعر كردم:
ديدي كه خون مسجد فيضيه، شاه را
چندان امان نداد كه شب را سحر كند
اين را من شايد در همان فروردين و ارديبهشت سال ۴۲ گفتم . ما سه ماه و نيم بعد از ۱۵ خرداد، يعني در اول مهر و در آن شرايط خفقان و اختناق كه دولت با بيرحمي و با شدت نهضت مردم را سركوب كرده و امام و روحانيون را به زندان انداخته بود وارد دانشگاهی شديم که گارد، با لباس رسمي در همه خيابان‌ها و ساختمان‌هاي اطراف آن كشيك مي‌داد و رفتار دانشجويان را زير نظر داشت و هيچ اجازه‌اي به فعاليت‌هاي سياسي و حتي مذهبي محض نمی‌داد.
در آن سال‌ها بنده در دانشكده علوم دانشگاه تهران، نمازخانه دانشكده علوم را اداره مي‌كردم. در فاصله ۴۲ تا ۴۵ كه پايان تحصيل من در دوره كارشناسي فيزيك در دانشگاه تهران بود و با بخش عمده‌اي از دانشجويان مذهبي آن زمان در دانشگاه ارتباط چهره به چهره داشتم، سعي مي‌كردم با توزيع كتاب‌هاي شهيد مطهري و ساير نويسندگان اسلامي در بين دانشجويان، افكار اسلامي را در مقابل افكار ماركسيستي و بعضاً ملي‌گرايانه، تقویت کنم، زیرا جریان غالب در دانشگاه، بيش از ملي‌گرايي، غرب‌گرايي و بي‌ديني و بي‌اعتقادي به دين را تقويت مي‌كرد.
آن زمان هنوز با شهيد مطهري ارتباط نداشتيد؟
چرا با ايشان آشنا بودم اما ارتباط كمي داشتم. بايد بگويم كه آشنایی بنده با استاد مطهری از سال‌هاي ۳۹-۳۸ که‏ دانش‏آموز دبیرستان علوی بودم، شروع شد و من قبل از اينكه ديپلم بگيرم، پاي منبر‌هاي ايشان مي‌نشستم و از كتاب‌هايشان استفاده مي‌كردم. البته اولین آشنایی بنده با نام اين استاد بزرگوار از طریق کتاب داستان راستان بود که چاپ اول این‏ کتاب در آن زمان انتشار یافته بود اما تا آنجا که حافظه‏ام‏ یاری می‏کند نخستین دیدارم با ايشان به یک سخنرانی‏ در سال ۱۳۴۱ (شب تولد حضرت امام حسین (ع)) مربوط می‏شود. این سخنرانی در محل دانشسرای عالی آن‏ زمان که محل آن در کنار پل سید خندان فعلی قرار دارد ایراد شد و از آن سال به بعد من و ديگر دوستانم که دانشجوی دانشگاه تهران بودیم، هر وقت می‏شنیدیم که ایشان در جایی سخنرانی دارند، سعی می‏کردیم هر طور شده خودمان را به آن‏جا برسانیم و شاید حدود ۱۰ سال از آشنایی بنده با استاد مطهری به صورت استفاده از سخنرانی‌های ایشان گذشت تا اين‏که از سال ۱۳۴۷ که بنده از شیراز به تهران برگشتم و روزبه‏روز به ایشان نزدیکتر شدم‏ و با ايشان از سال ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۷ لااقل هفته‏ای یک جلسه به صورت منظم درس داشتم. البته اصل رابطه من با استاد مطهری همان‏ رابطه استاد و شاگردی بود، اما از آنجايي كه ایشان بسیار با محبت و با فضیلت بودند، ارتباط‌مان در قالب ساده‏ استاد و شاگردی محدود نماند و آخرین دیداری هم که با ایشان داشتم روز قبل از شهادتشان، یعنی روز دهم اردیبهشت بود که به خدمت ایشان‏ رسیده بودم.
فعاليت‌هاي سياسي‌تان از چه زمان بيشتر و جدي‌تر شدند؟
در دوره فوق ليسانس فيزيك در دانشگاه شيراز، فعاليت بنده بيشتر شده بود و همين باعث حساسيت بيشتر ساواك روي بنده شد طوري كه مستمراً به ساواك شيراز احضار مي‌شدم.
چه سالي؟
از سال ۴۵ تا سال۴۷. در دانشگاه شيراز به جهت جو سنگين غرب‌گرايي و تبليغات ماركسيستي، بنده انجمن اسلامي دانشجويان را كه عملاً تعطيل شده بود، احیا كردم و خودم مسئول انجمن شدم. در آن موقع استاد دانشگاه بودم و تدريس هم مي‌كردم. به‌تدریج، فعاليت‌ها بالا گرفتند و در همان انجمن بود كه ما از آقاي جلال‌الدين فارسي برای سخنرانی دعوت كرديم و ساواكي‌ها بسيار از سخنراني‌ ايشان عصباني شدند. شهيد مطهري هم به دعوت خود من به شيراز آمدند و كتاب «امدادهاي غيبي در زندگي بشر»، حاصل آن دعوت و آن سخنراني است.
در برهه‌اي هم ساواك از طريق رئيس دانشگاه پيغام داد كه شاه مي‌خواهد به شيراز بيايد و شما به نمازخانه دانشگاه بیايید. نمازخانه اتاق بزرگي بود و ما آن را اداره می‌کردیم. قرار گذاشته بودند در نمازخانه نمایشگاهی از عكس‌هاي زيارت شاه از مكه و كربلا و مشهد را به نمایش بگذارند. ما در نمازخانه را بستيم و اعلام كرديم كه فعاليت‌هاي انجمن اسلامي تا پايان امتحانات تعطيل است و عملاً جواب رد داديم. همين تصميم، در بهمن ۴۷ باعث اخراج بنده از دانشگاه شيراز شد كه شغلم را از دست دادم. بعضي از دوستان من هم بعد از اخراج من دستگير شدند و به زندان افتادند.
شما را به زندان نبردند؟
در آن زمان فقط اخراج شدم. از آن به بعد هميشه ساواكي‌ها مقابل در منزل ما كشيك مي‌دادند، تعقيب و گريز همواره ادامه داشت، تلفن و منزل ما و همین طور رفت و آمدهای من در تهران تحت كنترل بود. بالاخره در شهريور ۵۰ دستگير شدم و ۶۶ روز در قزل قلعه زنداني بودم و براي بار دوم و سوم از دانشگاه اخراج شدم. بعد از زندان مدتي بيكار بودم تا دوباره به دانشگاه برگشتم و قبل از انقلاب هم حدود ۷ سال از سال ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۷ در دانشگاه صنعتي شريف استاد بودم.
لطفاً به نكاتي در مورد فعاليت‌هايتان در سال ۵۷ و دوران پيروزي انقلاب هم اشاره کنید.
از سال ۵۷ كه مرحله نهايي نهضت امام اوج گرفت، بنده در دانشگاه فعال بودم و با اینکه استاد بودم، در تظاهرات دانشجويی شركت داشتم.
ديگر تحت نظر نبوديد؟
چرا، ولي دیگر نهضت اوج گرفته بود و ما نگران اين قضيه نبوديم.
بنده در تظاهرات دانشجويی شركت مي‌كردم و جزو برگزاركنندگان هفته همبستگي دانشگاهيان با ملت در دانشگاه صنعتي شريف بودم كه در آبان ۵۷، آقاي مطهري به دعوت بنده به دانشگاه تشریف آوردند و در مورد امام صحبت كردند و از ایشان به عنوان جان جانان و قهرمان قهرمانان یاد کردند. بعد هم خودم ایشان را به منزل رساندم. در این برهه، نوشتن جزوه و اعلاميه و فعاليت و شركت در راهپيمايي‌ها و تظاهرات ادامه داشت تا ۱۲ بهمن که امام به كشور تشریف آوردند و ما در فرودگاه حضور پیدا کردیم.
در آن زمان دستگير نشديد؟
خير، فقط همان سال ۵۰ دستگير شدم.همانطور كه گفتم من در برابر اين ملت كاري نكردم. ان‌شاءالله حالا بتوانم به وظيفه‌ام عمل كنم.
حال با گذشت ۳۳ سال از پيروزي انقلاب و پشت سر گذاشتن فراز و نشيب‌هاي فراوان در طي تمام اين سال‌ها در چند روز آينده شاهد يك رويداد بزرگ تاريخي ديگر خواهيم بود با توجه به اين مسئله بفرماييد با توجه به اينكه در انتخابات مجلس نهم، جنابعالی از جبهه متحد اصولگرا وارد صحنه شده‌ايد. دليل انشقاق در جبهه اوليه اصولگرايي چيست؟
بله، اصطلاح اصولگرا و اصولگرايي در زبان سياسي ايران پس از انقلاب به صورت مشخص عمرش در حدود ۱۰ سال است و در واقع اين اصطلاحي است كه به تدريج در مقابل اصلاح‌طلبان شكل گرفته است. قبل از آن، اصلاح‌طلبان نيروهاي دیگر را محافظه‌كار يا اقتدارگرا و امثال اينها مي‌ناميدند كه با نوعی پیشداوری منفي همراه بود و به‌تدريج اصطلاحات اصلاح‌طلب و اصولگرا جا افتادند. ما در مجلس هفتم با نام آبادگران شركت كرديم و پيروز شديم، ولي آن نام خیلی زود جاي خود را به اصولگرايان داد.
اصولگرايي در واقع عنواني بود كه نيروهايي كه خود را وفادار به راه امام و پيرو رهبري مي‌دانستند، انتخاب كردند. رهبري هم اصولگرايي را به عنوان مجموعه‌اي از افكار و رفتارهاي مورد قبول مورد تأييد قرار دادند و در يك سخنراني مفصل، شاخصه‌هاي اصولگرايي را بر‌شمردند. اين تأييد رهبري نشانه اين بود كه اصولگرايي ظرفيت خوبي براي ادامه راه امام و پيروي از رهبري دارد. در مجلس هفتم و هشتم هم ما با همين عنوان اصولگرايي در انتخابات شركت كرديم. به هر حال اصولگرايي به عنوان یک اصطلاح مقبول و محترم نزد نيرو‌هاي پيرو امام و رهبري باقي ماند.
اما مقارن با مجلس هشتم، بعد از فتنه ۸۸، بر سر نوع و اندازه واكنشي كه نيرو‌هاي شاخص اصولگرا در مجلس نسبت به فتنه نشان دادند، اختلاف پدید آمد. بعضي از نمايندگان اصولگرا، واکنش بعضي از چهره‌هاي مجلس را در برابر فتنه‌، بموقع و کافی نمي‌دانستند. اينها بيشتر طرفداران آقاي دكتر احمد‌ي‌نژاد و دولت بودند.
در ارديبهشت سال ۹۰ كه داستان وزير اطلاعات پيش آمد و اصطلاح جريان انحرافي وارد ادبیات سياسي شد، اصولگرايان سعي كردند خودشان را از جريان فتنه و نیز از جريان اصولگرايي مبرا اعلام كنند و اين، موضوع مناقشه بين نمايندگان اصولگرايی شد که عده‌ای را در برابر فتنه و عده دیگری را در برابر جريان انحرافي، ساکت می‌دانستند.
مجموع اين اختلاف‌نظر‌ها باعث شد كه از تابستان سال ۹۰ چند نفر از نمايندگان مجلس با همكاري بعضي از اعضاي بر‌كنار شده دولت آقاي احمد‌ي‌نژاد، تشكل سياسي جديدي را به نام جبهه پايداري اعلام كنند. این تشكل در چند ماه گذشته، خود را براي حضور در انتخابات اسفند‌ماه آماده و فهرستي جداي از جبهه متحد‌ اصولگرايان تهيه كرده است.
طی چند ماه گذشته تلاش زيادي شد كه اين دو جريان با هم متحد شوند، ولي جبهه پايداري دعوت جبهه متحد اصولگرايان را نپذيرفت و امروز شاهديم که در فهرست داده شده، چند نفري در بين اين دو لیست مشتركند.
به نظر جنابعالی، انشقاق در جبهه اصولگرايان، آیا براي نيرو‌هاي ارزشي انقلاب تهديد است یا فرصت؟
انشعاب و شكاف علي الاصول چيز خوبي نيست. يكي از ضررهای آن، اين است كه مردم را گيج مي‌كند و دوم اينكه مردم را دو دسته مي‌كند. يك دسته به طرفداري اين جبهه و يك دسته به طرفداري آن جبهه می‌پردازند و رو در روي هم مي‌ايستند و دل‌ها از هم دور مي‌شود. ما مايل نبوديم، ولي تلاش كساني كه دوستدار اتحاد بودند، به نتيجه نرسيد. حالا ديگر بايد صبر كنيم ببينيم آينده چه وضعيتي را رقم مي‌زند.
در فرصت باقيمانده تا انتخابات، آیا به همگرايي جبهه متحد اصولگرايي و جبهه پايداري اميد‌واريد؟
به نظر من بعيد است وضع موجود تا قبل از انتخابات تغيير كند. در حال حاضر دو گروه با دو فهرست وارد انتخابات مي‌شوند. نتيجه انتخابات مي‌تواند تا حدي وضع آينده را تعيين كند؛ بنابراين بايد صبر كنيم و نتيجه انتخابات را ببينيم.
و در مورد جبهه پايداري چه نظری دارید؟
من علت تشكيل جبهه پايداري را گفتم. افراد مؤسس و مؤ‌ثر‌ش را هم همه مي‌شناسند. در این چند ماه هم غير از بحث‌هاي مربوط به فتنه و جريان انحرافي بحث مهم ديگري نبوده كه بخواهيم بیش از این به خصوصيات فكري جبهه پايداري اشاره كنيم يا در‌باره برنامه‌هاي آنها براي مجلس يا كشور توضيح بدهيم و مقايسه كنيم. چون مدت زمان زيادي از تشكيل اين جبهه نگذشته و در اين چند ماه هم همه بحث‌ها بر سر پيوستن اينها به جبهه متحد اصولگرايان بوده است، بيش از اين نمي‌توان توضيحي در مورد جبهه پايداري داد.
سرليست جبهه اصولگرا كيست؟
اينطور كه شوراي مركزي جبهه متحد اصولگرايان در آخرين جلسه خودش تصميم‌گيري كرده است، بنده و جناب آقاي ابوترابي هستيم.
ارزیابی جنابعالی از عملكرد جريان اصولگرايي در سال ۸۸ و فتنه‌اي كه اتفاق افتاد، چیست؟
اصولگرايي كلاً در مقابل فتنه بود و بسياري از چهره‌هاي اصولگرا پس از آنکه متوجه شدند ماجراي انتخابات صرفاً يك اعتراض قانوني نيست، بلكه بهانه‌اي است براي ايجاد فتنه، در برابر اين جريان موضع گرفتند؛ حالا اينكه بعضي زود‌تر و بعضي دير‌تر، بعضي صريح‌تر و بعضی با صراحت‌ كمتري موضع گرفتند اهميتي ندارد واقعیت این است که مجموعه جريان اصولگرايي، هرگز با جريان فتنه همراهي و سازگاري نداشته است.
به نظر شما تعامل مجلس و دولت نهم تعامل سازنده‌اي بود و يا به جاي تعامل، تقابل وجود داشت؟
يكي از مباني اصولگرايي كمك به اداره بهتر كشور است؛ رهبري هم تضعيف دولت را حرام دانسته‌اند. جريان اصولگرا كه مقيد به پيروي از رهبري است، طبعا در جهت تضعيف دولت گام برنمي‌دارد. ما مجلس هشتم را يك مجلس اصولگرا مي‌دانيم لذا در مجلس اراده جمعی براي تقابل با دولت وجود نداشت و مخالفت‌هايي كه در مجلس با دولت مي‌شد، براي چوب لاي چرخ دولت گذاشتن نبود. هر چند بعضي از اين مخالفت‌ها دولت را ناراحت و حتي عصباني مي‌كرد، ولي نيت مجلس اين نبود. مثلا وزارت ورزش و جوانان كه تشكيل شد، قصد مجلس اين نبود كه صرفاً با دولت مخالفت کرده باشد، بلکه احساس مي‌كرد براي نظارت بيشتر بر امر ورزش لازم است كه مسئول ورزش كشور در مقابل مجلس پاسخگو باشد. معاون رئيس‌جمهور كه رئيس سازمان تربيت بدني بود، طبق قانون به مجلس پاسخگو نبود و به همین دلیل، مجلس به سمت تشكيل وزارت ورزش رفت تا نظارت بيشتري را اعمال كند، ولي دولت از اين تصميم استقبال نكرد و حتي رفتاري را نشان داد كه مطلوب و شايسته دولت نبود و سخناني به زبان آمد كه منطقي نبود.
اين نوع كنش‌ها، واكنش‌هايي را هم به دنبال داشت، ولي مجموع فعاليت‌های مجلس هشتم در جهت ايفاي وظايف قانوني مجلس و تصويب قوانيني بود كه مجلس تشخيص مي‌داد به سود كشور است. بنده با اينكه در اداره مجلس هشتم نقش و سهمي نداشتم، هميشه گفته‌ام آنچه که در مجلس هشتم در تعامل با دولت به ظهور رسيد، كمابيش همان روشی بود كه در مجلس هفتم كه بنده آن را اداره مي‌كردم، اتفاق افتاد. در آنجا هم ما بعضي از كارهاي دولت را تأييد مي‌كرديم و به بعضي از كارهاي دولت انتقاد داشتيم؛ اما تأييد ما به معني تقليد كوركورانه مجلس از دولت نبود و مخالفت ما با بعضي از كارهاي دولت هم به معناي خصومت و تقابل با او نبود.
من تصور مي‌كنم اين نوع رابطه در مجلس آينده هم با دولت فعلي و هر دولت ديگري كه بعد از دولت آقاي احمدي‌نژاد روي كار بيايد، وجود خواهد داشت. بالاخره مجلسي‌ها و دولت‌ها هميشه بر سر اموري توافق و در اموري اختلاف دارند؛ مهم اين است كه مديريت بشود اين اختلاف از يك حدي تجاوز نكند و آهنگ حركت كشور كند نشود.
دشمن چه برنامه‌هايي براي عدم حضور نيروهاي انقلابي در مجلس دارد؟
مخالفان و دشمنان انقلاب تمايل دارند كه مردم در انتخابات شركت نكنند و در تبليغات خود سعي مي‌كنند مردم را دلسرد و كاري كنند كه مردم، پاي صندوق‌هاي رأي نیایند، ولي مردم با حضور در راهپيمايي ۲۲ بهمن نشان دادند كه تازه نفس‌تر، اميدوارتر و با نشاط‌تر از هميشه در صحنه هستند.
با توجه به صف‌بندي‌هاي گروه‌هاي مختلف، روند انتخابات را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟
با توجه به راهپيمايي ۲۲ بهمن در سراسر كشور، احتمال مي‌دهم مردم مشاركت خوبي در انتخابات داشته باشد و به كليت تركيب مجلس نهم اميدوارم و آن را مجلسی در مسير اسلام و انقلاب و در جهت مصالح كشور پيش‌بيني مي‌كنم.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار