بيژن نوباوه، عضو كميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي در گفتوگوي تفصيلي با «جوان» لزوم و بايستههاي اين استقلال كاري را تشريح ميكند.وي در اين گفتوگو دلايل جدا شدن جبهه پايداري از جبهه متحد اصولگرايي را عنوان كرده و پيروز قطعي انتخابات آتي را جريان اصولگرايي ميداند.
چرا همگرايي يا ائتلاف لازم در جريان اصولگرا صورت نگرفت؟ من فكر ميكنم اساساً همگرايي و ائتلاف لازم در جريان اصولگرايي صورت گرفته و با توجه به اينكه ما به لطف خدا كانديداهاي اصلحي داريم كه همه در جبهههاي مختلف گذاشته شده و مورد تأييد هستند و تعدادشان هم به بيشتر از دو ليست هم ميرسد، دو ليست شدن اصولگرايان اشكالي ندارد، ما نگاهمان بايد به شكلي باشد كه در واقع يعني ما ميتوانيم طيفهاي بيشتري را جذب انتخابات بكنيم. به نظر من حتي يك راهبرد ميتواند باشد چرا كه ما گروههاي اصلاح طلب را با تابلوها و پرچمهاي مشخص در انتخابات به شكل گذشته نداريم و آنها به شكل خاموش در انتخابات فعاليت ميكنند و البته وجود رقابت سالم در داخل گروههاي اصولگرا هم خودش ميتواند يك شور و حال خاصي به انتخابات ببخشد.
اگر توجه داشته باشيد رهبر معظم انقلاب هم در آخرين صحبتهاي خودشان به رقابت سالم اشاره كردند، اين رقابت به نظر من ميتواند شور و هيجان انتخابات را زياد كند و همچنين ميتواند امكان انتخاب را براي طيفهاي بيشتري از جامعه فراهم بكند، اين يعني اينكه ما همه اصولگرا هستيم و مثل دايرههاي متحدالمركز حركت ميكنيم، ما در اصول هيچ اشكال و اختلافي با يكديگر نداريم و فقط به لحاظ سليقههاي سياسي تلاش ميكنيم كه نوگراتر باشيم، جوانگراتر باشيم، نگاه تخصصيتري به كميسيونهاي مجلس شوراي اسلامي داشته باشيم (براي افزايش كارايي مجلس) اينها مواردي است كه در ديد جبهه پايداري لحاظ شده است.
در رقابتهاي بين اصلاح طلبها و اصولگراها يك امر در آن مستتر بود و آن امكان انتخاب بيشتر و بهتر و حضور بيشتر مردم بود كه اين بحث خيلي مهم است. در حال حاضر در طيف اصولگرايان رقابت شايد خانگي هم باشد و در يك خانواده در حال انجام است ولي اين امكان تنوع وجود كانديداها در تخصصهاي مختلف و سنين مختلف را به وجودآورد.
اين امكان بيشتري را به مردم ميدهد كه بتوانند انتخاب بهتري را انجام بدهند، مضاف بر اينكه ما در انتخابات گذشته اين را تجربه كرديم و مردم واقعاً آگاهانه رأي دادند الان ديگر سالهاي اول انقلاب نيست. الان مردم به يك جرياني بايد كاملاً مطمئن ميشوند و به هر چه كه آن جريان اعلام كند رأي ميدهند. در حال حاضر شناخت مردم افزايش پيدا كرده و كانديداها تقريباً شناخته شده هستند. مردم معمولاً با دقت نگاه ميكنند، و رأي ميدهند مثلاً در دوران قبل ما نگاه ميكرديم كه يك شخصي در رده سيام ليست بوده ولي در انتخابات رتبه ۷ و ۶ را به دست ميآورده و اين نشان ميدهد كه مردم با دقت رأي ميدهند و اين نيست كه از اول تا آخر ليست به همه رأي بدهند.
همين نگاه را اگر ما به طيفهاي گوناگون داشته باشيم بايد بگوييم كه قطعاً در جبهه پايداري كساني هستند كه ممكن است مردم به آنها بيشتر رغبت بكنند يا در جبهههاي اصولگراها هم همينطور فراهم كردن اين شرايط مناسب براي مردم حق مردم است. ما به عنوان كارگزار و نماينده بايد خودمان را عرضه كنيم و عملكردمان را در مقابل مردم قرار دهيم تا آنها خود قضاوت كنند. مردم ما ظرفيتشان بالاست و من اين را با اطلاعات بسيار زياد عرض ميكنم. من انتخابات هشت كشور مهم غربي از جمله امريكا را ديدهام و شور حال و هيجاني كه در مردم كشورمان براي حضور انتخابات است بينظير است.
شما نگاه كنيد كه در جريانهاي سياسي در غرب، چه بازيهاي تبليغاتي راه مياندازند، چه جريانسازي ميكنند كه مردم را به سمت طيفي متوجه بكنند، اما به لطف خدا اين مسائل در كشور ما نيست يا خيلي كم ديده ميشود. ميدانيد كه ما از ابتداي انقلاب تاكنون همه نوع طيف سياسي داشتهايم از ليبرال تا دولت بنيصدر، دولت اصلاحات، دولت اصولگرا داشتهايم و همه اينها را مردم انتخاب كردهاند و در هر شرايطي هم كار كشور به لطف خدا پيش رفته است.
رقابت بين اصولگرايان بايد چه ويژگيهايي داشته باشد كه به خودزني سياسي تبديل نشود؟ بعضي از جريانها تصور ميكنند جريان اصلي كشور هستند و به هر قيمتي ميخواهند داخل مجلس شوند البته يك ترسي هم براي آنها غالب شده است. آنها فكر ميكنند ممكن است كه يك جريان ديگري بيايد و اينها را حذف بكند. حتي برخي از جريان اصولگرا دست به سخن پراكنيهاي ناصحيح ميزنند. در روز ۲۲ بهمن اطلاعيهاي از يكي از اين گروههاي معروف پخش شده بود تحت عنوان «عاقبت تندروي» در اين اطلاعيه گروهها را با ابتداي انقلاب مقايسه كرده بودند، مثل افرادي كه نهايتاً به آقاي موسوي خوئينيها و طيف منسوب به ايشان منجر شدند. اين كار بسيار ناصحيح و غلطي بود از اين نوع پتانسيلها در همه گروهها وجود دارد.
ولي من فكر ميكنم اگر ما پيرو رهبري معظم هستيم بايد خودمان را هميشه پشت رهبر بدانيم، رهبر فرمودند گروههاي سياسي نبايد دست به تخريب همديگر بزنند و اين در گروههاي اصولگرا بايد بهتر و دقيقتر مورد نظر قرار گيرد. به عنوان كسي كه خود را اصولگرا و پيرو رهبر معظم انقلاب ميدانيم ما بايد دست به تخريب و تخطئه ديگر گروهها و افراد نزنيم چرا كه همه اصولگرايان يكي هستند و تنها در برخي از امور فرعي اختلافات سليقهاي و سطحي دارند. ما بايد در يك مرجع حركت بكنيم و خودزني نكنيم. مطمئن هستم كه رفتارهايي اينچنيني است كه مردم را آزار ميدهد هر چند كه آنها خيلي خوب فرق تخريب و انتقاد را ميفهمند و نسبت به اين موضوع درك خوبي دارند. همه افراد و جريانهاي اصولگرا بايد درصدد اثبات خود باشند و حرف يا عملي را انجام ندهند كه دوستان خود را تخريب كنند.
بايستههاي ليستهاي مستقلي ارائه شده چه بايد باشد كه رقابت سالم شكل بگيرد؟ به نظر من الان كه ۳۳ سال از انقلاب گذشته ديگر نبايد بحثي از تخصص و تعهد باشد، چرا كه اكثر اصولگرايان (حتي همه آنها) متعهد هستند. اينها بچههاي انقلاب هستند، ما امروز يك مجلس كارآمد و فعال نياز داريم. البته تجربه چهار ساله بنده نشان ميدهد كه برخي از افراد هستند كه به ظاهر سابقه خوبي هم دارند و براي انقلاب هم زحمت كشيدهاند اما متأسفانه كارايي لازم را در مجلس ندارند. يا چند شغله هستند، يا اصولاً نگاهشان به مجلس به عنوان شغل دوم است. من فكر ميكنم ما بايد به مجلس تخصصي نگاه كنيم و بهترين نيروهايي كه در خط امام و رهبر هستند و منافع ملي را خيلي خوب ميشناسند و در عين حال داراي بالاترين تخصص كاري و مورد نياز جامعه هستند را انتخاب و گزينش كنيم.
حدود ۱۵ كميسيون در مجلس داريم، احساس ميشود كه واقعاً در كميسيونها آنطوركه بايد و شايد كار تخصصي انجام نميشود. كار اصلي در آنجا بايد صورت بگيرد نه در صحن علني. صحن علني قسمت كامل قضيه است. بنده در كميسيونهاي مجلس ضعف بسيار زيادي ميبينم و علتش هم نبود تخصصهاي لازم در آن زمينههاست.
جريان اصولگرايي به صورت مشخص و جبهه پايداري تصميم و برنامهاي براي رفع اين ضعفها دارند؟ جريان سيال اصولگرايي و به صورت دقيق و مشخص پايداري تلاش ميكند چه در تهران و چه در شهرستانها در عين حال كه شرط لازم و كافي اوليه، در خط امام و رهبري بودن است كامل رعايت بشود افرادي به عنوان كانديداهاي جبهه پايداري مطرح شوند كه داراي تخصصهاي بالا و لازم باشند.
چگونه ميتوان مجلسي تشكيل داد كه ضعفهاي مجلس هشتم را نداشته باشد و در عين حال مطالبه مقام معظم رهبري مبني بر «مجلس قوي سالم» را محقق كند؟ هر سه باري كه نمايندگان مجلس خدمت مقام معظم رهبري رسيدند، ايشان فرمودند بزرگترين وظيفه مجلس قانونگذاري و نظارت بر حسن اجراي قوانين است. ما بايد نگاه كنيم و ببينيم كه براي هر كدام از وظايف چه ضرورياتي نياز است. براي قانونگذاري در مجلس نياز به يك تخصص كاملاً بالا وجود دارد. بايد سطح مطالعه يك نماينده بالا و جامعنگر باشد، يعني تخصصشان در حد بالاي نرم عادي جامعه باشد و افراد نخبه كه از قدرت فكر و تحليل مناسبي برخوردار هستند در اين جايگاه بنشينند و مشغول به خدمت بشوند.
مردم بايد احساس كنند كه اين افراد عصاره يك ملت ۷۵ ميليوني هستند و آن افراد بتوانند در داخل مجلس يك ايران كوچك تشكيل دهند. نمايندگان مردم بايد داراي تخصصهاي لازم باشند و شناخت نسبت به نيازها داشته باشند. بحث دوم نظارت است كه حضرت آقا فرمودند كه در برخي اوقات به مراتب نظارت مهمتر از قانونگذاري است. ما بسياري از اين قوانين را تصويب كردهايم ولي اجرا نميشوند و در حال حاضر بحث بر سر اين است كه در طي سالهاي اوليه مجلس نهم ما كمتر به تصويب قوانين بپردازيم، بياييم و روحيه نظارتي مجلس را افزايش دهيم. خوب براي انجام نظارت بر امور اجرايي كشور چه ضرورتي وجود دارد: ۱- داشتن سلامت كامل افراد اولويت اساسي است.
افرادي كه خودشان وامدار هستند به صاحبان زر و زور يا به ديگران نگاه دارند. اينها كجا ميتوانند به خودشان جرأت دهند و دولت را ملزم و مسئول به انجام يك وظيفه مهم بكنند در حالي كه خودشان وامدار هستند. فرد با جرأت بايد انتخاب شود كه خودش سالم باشد نبايد وابسته به منابع مالي باشد يا وامدار افرادي كه نمايندگان ميخواهند او را استيضاح كنند نباشد. به هر حال نماينده بايد يك سلامت كامل داشته باشد و اينكه تخصص بالا براي انجام مسئوليت اصلي داشته باشد.
ما تلاش كرديم (و نميگوييم صددرصد موفق بودهايم) كه اين شرايط در ليست جبهه پايداري تحقق پيدا كند. به لطف خدا همه گروههاي اصولگرا همينطور هستند و انصافاً در اين راه تمام جريان اصولگرايي تلاش ميكند. من افتخار ميكنم بگويم من اصولگرا هستم و به همه گروههاي اصولگرا احترام ميگذارم بالاخره اصولگرايان ردهها و لايههاي مختلف دارند و بايد بهترين تخصص و متعهدترين افراد در اين جريان انتخاب شود كه به لطف خدا هم همين شده است.
براي تشكيل فراكسيوني قوي در مجلس نهم چه ظرفيتهايي لازم است، با توجه به اينكه فراكسيون اصولگرايان مجلس هشتم در برخي اوقات انتقادات تندي را متوجه خود ميديد؟ يك انتقادي كه به مجلس هشتم وارد بود به نظر ميآمد كه فراكسيون اصولگرايان اين مجلس كه چندماهي از عمر آن باقيمانده يك فراكسيوني بود كه بعضي اوقات خوب عمل نميكرد. بعضي اوقات از طرف اين فراكسيون بخشي از كار ميلنگد (روي زمين ميماند.) فرمايش شما كاملاً صحيح است. يكي از مهمترين دغدغههاي تمام جريان اصولگرايي و جبهه پايداري در داخل مجلس و خارج از آن، همين مسئله است.
اتفاقاتي افتاد كه فراكسيون اصولگرايي نتوانست به برخي از وظايف اصلي خود عمل كند و در واقع دچار يك تفرقه نامحسوس بود و علت اصلي آن رياست همزمان فراكسيون اصولگرايان با رياست مجلس شوراي اسلامي بود، چون رئيس مجلس از طرفي رئيس فراكسيون اصولگرايان بود بالاخره اين رياست يك وظايفي به عهده دارد، يك سياستهايي را بايد دنبال ميكرد كه بتواند همه گروههاي داخل مجلس را هماهنگ كند و وظيفه اصلي مجلس قانونگذاري و نظارت است اگرچه گروه اقليت ممكن حدوداً يكششم اكثريت بود ولي به هر حال آنها نماينده مجلس بودند.
رياست مجلس بر حسب وظيفه در بعضي از مواقع با نوع مديريتي كه بين گروههاي مجلس داشت تعارضاتي را با برخي از اصولگرايان به وجود ميآورد و اين رياست ايشان بر فراكسيون را دچار مشكل ميكرد. آن چيزي كه از ابتدا مورد توجه بود اين بود كه رياست مجلس و فراكسيون مجزا باشند، ميخواهم بگويم در بعضي از مواقع تعارضي بين رياست اصولگرايان با رياست مجلس ايجاد ميشود و خود اين تعارض باعث ميشود كه در ميان جبهههاي مختلف اصولگراها يك شكاف نامحسوس ايجاد شود و فراكسيون انقلاب اسلامي كه از درونش جبهه پايداري بيرون آمد آن فراكسيوني بود كه اعتراض به نحوه عملكرد اصولگرايان در داخل مجلس را داشت. البته اين مسئله كاملاً بايد آسيبشناسي بشود.
به نظر من اگر ما ميخواهيم دچار اشتباهات و ضعفهاي مجلسهاي پيشين نشويم قطعاً بايد در آسيبشناسي كه صورت ميدهيم تكليف رياست فراكسيون اصولگرايان با تشكيلات فراكسيون اصولگرايان و رياست و هيئت رئيسه مجلس را مشخص كنيم. اين بايد دقيقاً مورد توجه قرار گيرد.
جبهه پايداري به دنبال چيست؟ اصرار بر ليست مستقل دادن و مستقل عمل كردن اين جريان به خصوص در تهران به چه دليل است؟ اين مسئله آسيبهايي را متوجه جريان اصولگرايي نميكند؟ من قبلاً عرض كردم ما هدفمان هدف اصولگراست. جبهه متحد اصولگرايي و جبهه پايداري از نظر محوريت اهداف هيچ تفاوتي با هم ندارند، ما اختلاف و تفاوت در اهداف و مباني و اصول نداريم. جبهه پايداري با جبهه متحد اصولگرايي در بيش از ۸۰ درصد از شهرهاي كشور اشتراك نظر دارند و حتي كانديداي اين دو جبهه هم مشترك است. مثلاً بنده چند روز گذشته به اردبيل سفر كرده بودم براي تبيين برنامههاي جريان اصولگرا و دفاع از اين گفتمان (و تنها براي جبهه پايداري سخنراني نكردم در اين شهر).
در شهرها همانطور كه عرض كردم جبهه پايداري نظر و گزينهاش با جبهه متحد يكي است اما در كلانشهري مثل تهران قضيه و برخي از گزينهها كه متفاوت است. مسئلهاي كه ما به آن انتقاد داريم و جبهه متحد هم هرگز به آن پاسخ نداد و ما را در راه شكلگيري ائتلاف بين اين دو جريان كمك نكرد همين بود كه چرا جايگاه برخي از ساكتين فتنه در اين جبهه در محوريت است.
جريان اصولگرايي بايد اول نگاهش به آرمانهاي حضرت امام(ره)و به رهنمودها و شاخصههايي كه مقام معظم رهبري عنوان ميكنند، باشد.
رهبري بارها فرمودند كه خواص نبايد در مقاطع مهمي از نظام مثل فتنه ۸۸ سكوت اختيار كنند، اين يك اصل و تجربه تازه بود. اين يك انتقاد است چرا كساني كه عملكرد مثبتي در سالهاي اخير و از جمله فتنه ۸۸ نداشتند بايد در ليست اصولگرايي جا بگيرند. پذيرش اين براي ما بسيار دشوار بود و ما مجبور شديم كه ليست مستقل در تهران بدهيم. البته بايد عرض كنم كه نفس وحدت قابل اهميت نيست و در همين راستا هم جبهه پايداري بارها با حضرت آيتالله مهدويكني ديدار كردند و نشستهاي بسيار دوستانهاي صورت گرفت.
در اينجا بايد عرض كنم كه بزرگاني نظير حضرت آيتالله مهدويكني، آيتالله مصباح يزدي، آيتالله يزدي و آيتالله خوشوقت هيچگونه اختلاف و مشكلي با هم ندارند و تا مادامي كه اين بزرگان در رأس فعاليتهاي اصولگرايي هستند اين جريان را هيچ آسيبي تهديد نميكند.
مستقل عمل كردن جبهه پايداري دستاوردي هم در اين مدت داشته است؟ بله از جمله دستاوردهاي آن كنار گذاشتن اسامي كساني از ليست جبهه متحد اصولگرايي بود كه عملكرد مناسبي در طول سه، چهار سال اخير نداشتهاند. همين افراد كه اسم آنها در ليست جبهه متحد اصولگرايي قرار نگرفت مجبور شدند خود ائتلاف و گروهي مستقل تشكيل دهند و در انتخابات ورود پيدا كنند. پايداري روي اصول و مباني اسلام و انقلاب در كوتاه و بلندمدت نتيجهبخش و مسرتبخش خواهد بود.
ما موظف به پيروي از راه امام، رهبري و شهدا هستيم و بايد تأكيدمان روي راه ولايت باشد. برخي از اصولگرايان مجلس هشتم كه امروز در ليست برخيها قرار دارند عامل ايجاد تفرقه و دودستگي بين اصولگرايان مجلس هشتم بودند. ما بارها به دوستان گفتيم كه اگر ما دچار اشتباه و خطا شدهايم با دلايل و منطق به ما بگوييد كه ما اشتباه ميكنيم اما هيچگاه اين عمل صورت نگرفت. بنده قاطعانه عرض ميكنم كه اختلافات تنها در حد اختلاف سليقه است و هيچ اختلاف عميقي در جبهه اصولگرايي نميبينم. يكي از باسابقههاي اصولگرايي چند روز گذشته اشاره كرده بود كه تفكر اصولگرايي رو به افول است، بنده به هيچ عنوان اين موضوع را قبول ندارم. اصولگرايي نمايش سياسي نيست كه رو به اتمام و افول باشد، اصولگرايي ايدئولوژي و اعتقاد است و اين تفكر هيچگاه به بنبست نميرسد.
همه كساني كه به اصل نظام اعتقاد دارند و التزام عملي به قانون اساسي و ولايت فقيه دارند اينها اصولگرا هستند و هيچگاه ما شاهد كم شدن اين افراد در عرصههاي مختلف كشور نبوده و نيستيم.
اصولگرايي به هيچ عنوان افول نكرده است و قصد و هدف جبهه پايداري ضربه زدن به اصولگرايي نيست چنانكه اين جبهه احساس كند كه كوچكترين خطر به اصولگرايي از طريق اين جبهه قرار است اتفاق بيفتد خيلي زود تغيير رويه ميدهد. اگر جايي هم سكوت ما به جريان اصولگرايي كمك كند قطعاً سكوت را در دستور كار قرار خواهيم داد. حضور حداكثري اولويت نظام است و جبهه پايداري سعي داشته كه در اين جهت قدم بردارد البته با حفظ اصول و مباني اصولگرايي و حفظ اخلاق انتخاباتي در مورد جبهه متحد اصولگرايي.
عدهاي معتقدند دو دستگي كنوني اصولگرايان زمينه آن را فراهم ميكند كه اين جريان هيچگاه رنگ يكدلي و وحدت را در انتخابات ديگر به خود نبيند، مانند جدايي جامعه روحانيت مبارز و مجمع روحانيون. تا چه حد اين نظريه را قبول داريد؟ از دو نظر اين قياس، قياس معالفارق است. جامعه روحانيت مبارز با مجمع روحانيون مبارز دو جمعيت كاملاً متفاوت بودند. در عين حال كه همه آنها روحاني بودند يكي از آن افراد كروبي درآمد و يكي موسويخوئينيها و اشخاصي نظير انصاري و در طرف مقابلش شخصيتهاي بزرگي مثل مقام معظم رهبري و حضرت آيتالله مهدويكني بودند. اينها از روز اول هم يكي نبودند هرچند كه از اول اين خطكشي بين آنها صورت نگرفته بود و اساساً اين تفكر بود كه جدا شد اما در جريان اصولگرايي ما تفكر غير نداريم. اصولگرايي به يك جا نگاه ميكند و اهداف و مباني و اصولش يكي است.
چيزي كه از آن عدهاي به عنوان تفرقه در دل اصولگرايي نام ميبرند اشتباه است، جبهه پايداري چنين قصد و هدفي ندارد. ما بايد با جامعهاي چندصدايي و تكثرگرايي پاسخ آن عدهاي را بدهيم كه به دروغ ادعا ميكنند نظام تكصداست و چندصدايي را تاب نميآورد. در جبهه اصولگرايي قرار نيست يك نماينده براي هفتمين دوره به مجلس راه پيدا كند، براي چه ما بايد اين كار را انجام بدهيم. برخي منطق ها منطق پيشرفت و عدالت انقلاب نيست، ما نبايد دست به سهمخواهي بزنيم بلكه بايد هركس صلاحيت و قابليت لازم را داشته باشد در انتخابات به عنوان نماينده شركت كند. جبهه پايداري تلاش كرده است بهترين گزينهها و شايستهترين افراد را در ليست خود جاي دهد.
يكي از مهمترين مطالبههاي مقام معظم رهبري در چند سال اخير حول محور «مسائل اقتصادي» بوده است، جريان اصولگرايي چه برنامهاي براي مجلس نهم دارد كه پاسخ مناسبي به مشكلات و مسائل اقتصادي بدهد؟ مشكلات اقتصادي براي هر كشوري از جمله كشور ما موضوع بغرنجي است. به خصوص اينكه پايههاي اقتصادي ما كاملاً پايههاي وابسته و سستي است بنابراين مجلس و دولت آينده بايد در جهت تحكيم اين پايهها قدم بردارد. به لطف خدا بزرگترين كار ممكن در اين جهت هدفمندسازي يارانه بود كه با شجاعت و جسارت خاصي صورت گرفت. ما اساساً تاكنون سرمايه خودمان كه همان نفت بوده را فروختيم و خورديم (كه در هيچ جاي دنيا سرمايه را به فروش نميرسانند).
اولين قدمي است كه در طول تاريخ بعد از انقلاب به شكل منطقي برداشته شد كه كشور ميخواهد از طريق افزايش توليد و همچنين مالياتها درآمدزايي كند. در كشوري مثل امريكا با اين همه هزينههاي گزاف دولتي نزديك ۷۵ درصد از هزينههاي دولت از طريق ماليات تأمين ميشود كاري كه در بسياري از كشورهاي پيشرفته صورت ميگيرد. اگر با روند گذشته كشور به سمت جلو ميرفت قطعاً اقتصاد كشور مضمحل ميشد. به نظر من حركت كنوني نظام خوب بوده و ما اميدواريم مجلس نهمي شكل بگيرد كه در اين راه قدمهاي اساسي و در حمايت از روند كنوني برداشته شود.
الان زمان بارداري اقتصاد ماست و تا اين بار حمل شود شايد اندكي هم به مردم فشار بيايد كه انشاءالله به نقطه مطلوب ختم خواهد شد. مجلس در موضوع قانونگذاري در اينباره يك رويكرد داشته باشد و در حد اجرا شرايط مجلس اندكي تفاوت ميكند. خوشبختانه در مورد موضوع اقتصاد، برنامههاي دولت و مجلس خيلي از هم دور نبوده است. در مجلس هشتم چشمانداز اقتصادي كشور مشخص شده است كه مجلس بعد و دولتهاي بعد بايد در اين راه قدم بردارند.