کد خبر: 460203
تاریخ انتشار: ۰۷ اسفند ۱۳۹۰ - ۱۰:۲۳
ناگفته‌هایی از بازگشت امام خمینی (ره) به قم پس از پیروزی انقلاب اسلامی در گفت‌وگو با ابوالفضل توکلی بینا
نيما احمدپور

این خاطرات زیبا تقدیم به شما و روح بلند آن رادمرد الهی که روحش ناظر ماست.

باتشکر از جنابعالي به لحاظ شرکت در این گفت‌وگو، ‌لطفاً بفرمايید آیا پس از پیروزی انقلاب حضرت امام از مدرسه علوی به قم بازگشتند؟
بسم الله الرحمن الرحیم. بله، ‌حضرت امام «رضوان الله تعالی علیه» بعد از تشکیل دولت موقت عازم قم شدند.(۱) قبل از رفتن به قم دو سه روزی را به منزل دامادشان آقای دکتر محمود بروجردی تشریف بردند و پس از استراحت و دید و بازدید از خانواده به مدرسه آمدند و از آنجا به قم رفتند.
برای انتقال حضرت امام از تهران به قم چگونه برنامه‌ریزی شد؟
با هماهنگی که با حاج احمدآقا و نهایتاً حضرت امام شد، قرار بر این بود که حضرت امام سه روز به منزل صبیه‌شان همسر آقای محمود بروجردی برای استراحت تشریف ببرند و یک شب هم برای خداحافظی به مدرسه علوی تشریف بیاورند و صبح روز بعد عازم قم شوند. بنابراین با یک اتومبیل بنز به طرف منزل آقای بروجردی حرکت کردیم. یک اتومبیل پژو ما را همراهی می‌کرد. منزل آقای بروجردی در سه‌راه ضرابخانه بود. وقتی به آنجا رسیدیم حاج‌مهدی عراقی از اتومبیل پیاده شد. ماشین پژو را مرخص کرد، چون قرار بود هیچ‌کس به‌جز بنده، شهید عراقی و حاج‌احمدآقا از محل استقرار حضرت امام مطلع نباشد. وقتی وارد خیابان سلطنت‌آباد و به منزل آقای بروجردی نزدیک شدیم از آنجا که منتظر ما بودند به مجرد رسیدن در حیاط باز شد، من با دنده عقب وارد خانه ایشان شدم. بر اساس قراری که داشتیم بنا بود حضرت امام سه شب در منزل آقای بروجردی باشند، بعد از سه شب بیاییم امام را به مدرسه علوی ببریم و عازم قم شویم. حتی آشیخ حسن صانعی که در دفتر امام بودند از این جریان اطلاع نداشت. به‌طوری که ایشان به من مراجعه کرد و گفت: «امام کجا تشریف بردند؟» من که نمی‌خواستم در این‌باره حرفی زده باشم، ایشان را نزد حاج‌احمدآقا فرستادم.
در این سه شب اتفاقی نیفتاد؟
چرا، بدون اتفاق هم نبود. آشیخ حسن صانعی آمد که امام کجاست؟ من کار واجب دارم. بنای ما این بود که حضرت امام در این سه روز استراحت کنند. به همین دلیل ما به هیچ‌کس نگفتیم، اما روز سوم که قرار بود به منزل آقای بروجردی برویم، متوجه شدیم محل پر از جمعیت است. فهمیدیم که بند آب رفته است. جریان از این قرار بود که روبه‌روی منزل آقای بروجردی یک مدرسه دخترانه بود. حضرت امام هم عادت داشتند بعد از صرف غذا پیاده‌روی کنند. خانه شمالی بود و درحالی که در حیاط منزل پیاده‌روی می‌کردند از طبقه دوم مدرسه دخترانه، بچه‌مدرسه‌ای‌ها امام را می‌بینند و همه آن منطقه از حضور امام در منزل دامادشان با خبر مي‌شوند. ازدحام جمعیت به‌حدی بود که میسر نشد من و شهید عراقی حضرت امام را با اتومبیلی که برای انتقال ایشان به مدرسه علوی در نظر گرفته شده بود، ببریم، لذا اتومبیل را کناری قرار دادیم و به طرف منزل آقای بروجردی پیاده حرکت کردیم. تمام منطقه از جوان‌های ژ۳ به دست که از پادگان‌ها به غنیمت گرفته بودند، پر بود. هر جوانی یک ژ۳ در دست داشت. من چون با آقای بروجردی دوست بودم، به شوخی به ایشان گفتم: «محمود! این چه کاری بود کردی؟ تو چه بلایی به سر امام آوردی؟» او هم گفت: «به من چه، خودش کرده». گفتم: «چطور خودش کرده؟» گفت: «آقا در حیاط پیاده‌روی می‌کردند بچه‌ها از آن طرف خیابان از طبقه دوم مدرسه، امام را می‌بینند و هجوم می‌آورند تا اینکه همه منطقه فهمیدند». گفتم: «خب، حالا چه کار کنیم؟» برای این کار چند تا از جوان‌هایی را که اسلحه ژ۳ در اختیار داشتند صدا کردیم تا بیایند و راه را باز کنند. آنها هم راه را باز کردند و ما با ماشین تا منزل آقای بروجردی آمدیم. با دنده عقب ماشین را آوردیم داخل و امام را سوار کردیم. مردم به‌محض اینکه امام را دیدند ریختند روی کاپوت و سقف ماشین. سرانجام با کلی مکافات از آن منطقه خارج شدیم و امام را آوردیم مدرسه علوی. حضرت امام شب را در محلی که برای ایشان تدارک دیده شده بود، خوابیدند.
برای انتقال امام به قم چگونه عمل شد؟
زمانی که مشخص شد امام عازم قم می‌شوند، به نخست‌وزیری رفتم و دو دستگاه اتومبیل سواری بنز از آقای مهندس صباغیان تحویل گرفتم. یکی از آن ماشین‌ها بنز ۳۰۰ ضد گلوله بود. ابتدا حضرت امام ساعت حرکت از تهران به قم را ۹ صبح تعیین کردند. من خدمت‌شان عرض کردم اگر مردم مطلع شوند نمی‌گذارند شما از تهران خارج شوید، لذا از ایشان خواهش کردم موافقت کنند تا ساعت هفت حرکت کنیم که قبول کردند. شب را در مدرسه علوی خوابیدیم. صبح زود از خواب بیدار شدم. ماشین‌هایی را که از نخست‌وزیری تحویل گرفته بودم آماده کردم. آب و روغن ماشین را نگاه کردم. خودم هم راننده اتومبیل بنز ۳۰۰ که حضرت امام در آن تشریف داشتند، بودم. در این اتومبیل حضرت امام و حاج‌احمدآقا و من بودیم و در ماشین دوم که همراه ما بود مهدی عراقی و چند نفر دیگر بودند. البته برای بردن حضرت امام به قم پیشنهاد هلی‌کوپتر هم داده بودیم، اما حضرت امام قبول نکردند و فرمودند: «احساسات مردم را نمی‌شود نادیده گرفت». در عین حال با هوانیروز صحبت کردیم که سه هلی‌کوپتر همراه ما باشد که اگر مشکلی پیش آمد از آنها استفاده کنیم. هلی‌کوپترها در مسیر ما از حسن‌آباد به طرف جاده قدیم در حرکت بودند تا اگر ما نیاز داشتیم از آنها استفاده کنیم، در دسترس باشند. ما پیش‌بینی همه چیز را کرده بودیم. حاج‌احمدآقا هم یک آلبومی از اداره اطلاعات آورده بود که سوابق پرونده حضرت امام در آن بود و در حال بررسی آلبوم اسناد در اتومبیل بودند. (۲) بحمدالله ما از تهران به سلامتی بیرون آمدیم. نگران هم بودیم که اگر مردم تهران بفهمند نگذارند ما به‌راحتی خارج شویم. وقتی وارد جاده قدیم قم شدیم یک‌مقدار خیال‌مان راحت شد، ولی هر جا مردم می‌فهمیدند اتومبیل بنز حامل حضرت امام است سر از پای نمی‌شناختند. مخصوصاً وقتی به حسن‌آباد رسیدیم، دیدیم که در اطراف خیابان مردم صف کشیده‌اند. در همین هنگام امام به من فرمودند: «آقای توکلی! آهسته بروید». ایشان که در صندلی جلوی اتومبیل نشسته بودند با مردم سلام و احوالپرسی کردند و به احساسات آنها پاسخ گفتند تا اینکه به منظریه رسیدیم.
پادگان منظریه؟
بله، پادگان منظریه. در آنجا چند دقیقه‌ای استراحت کردیم. دیدیم که جمعیت زیادی از قم برای استقبال حضرت امام آمده‌اند و امکان اینکه بگذارند اتومبیل حضرت امام حرکت کند نیست، بنابراین از یک دستگاه آمبولانس اتاق‌دار که همراه ما بود استفاده کردیم و حضرت امام را با آن از منظریه حرکت دادیم. آمبولانس‌های اتاق‌دار چون ارتفاع داشت هرچه جمعیت فشار می‌آورد، مشکلی پیش نمی‌آمد.
مراجع قم برای استقبال امام آمدند؟
آیات عظام گلپایگانی، نجفی، شریعتمداری و مدرسین حوزه علمیه و تعداد زیادی از روحانیون و مردم علاقه‌مند به حضرت امام به مسجد امام حسین(ع) تشریف آورده بودند و منتظر تشریف‌فرمایی حضرت امام بودند. امام در مسجد امام حسن(ع) استراحت کوتاهی کردند و با آقایان مراجع و بزرگان و مدرسین حوزه علمیه و طلاب دیدار کردند و سپس به سمت قم حرکت کردیم و به محلی که منزل آیت‌الله یزدی در آن قرار داشت و برای ایشان در نظر گرفته شده بود تشریف‌فرما شدند. در خدمت امام که به قم آمدیم چند روزی بودیم، حتی در اولین سخنرانی حضرت امام در فیضیه هم در خدمت‌شان بودم، بعد به اتفاق شهید عراقی به تهران برگشتیم.
امام از مسجد امام حسن(ع) تا قم با آمبولانس رفتند یا بنز؟
با آمبولانس.
دیدارهای بعدی امام تا استقرار در منزل آقای یزدی در کجا بود؟
دیدار و توقف دیگری نداشتند.
شهید عراقی هم در قم ماندند؟
بله، آن سه روز را با هم بودیم. بعد به اتفاق به تهران برگشتیم.
خانواده امام چه وقتی به قم آمدند؟
آنها هم به‌طور همزمان به قم آمدند.
چگونگی انتخاب منزل آیت‌الله یزدی را بیان بفرمایید.
بحث‌های متعددی بین مراجع انجام شد و بعد از انجام این جلسات، مراجع متفق القول شدند تا منزل ایشان را انتخاب کنند. آقای یزدی هم منزل خود را بدون هیچ شرطی در اختیار امام قرار دادند.
پی‌نوشت‌ها: ‌
(۱) امام‌خمینی پس از پیروزی انقلاب در تاریخ دهم اسفند ۱۳۵۷ از تهران به قم هجرت کردند و تا زمان ابتلا به بیماری قلبی در دوم بهمن ۱۳۵۸ در این شهر بودند. ایشان پس از ۳۹ روز مداوا در بیمارستان قلب تهران موقتاً در منزلی واقع در منطقه دربند تهران ساکن شدند و سپس در تاریخ ۲۷/۲/۵۹ بنا به تمایل خود به منزلی محقر متعلق به یکی از روحانیون به نام سیدمهدی امام جمارانی در محله جماران نقل مکان کرد و تا زمان رحلت در همین منزل ماند. (حدیث بیداری، چاپ سوم، زمستان ۱۳۷۲ ـ حمید انصاری، ص ۱۱۸).
(۲) اینها بخش‌هایی از همان مجموعه اسناد شهربانی و اطلاعات (ساواک) بود که توسط مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی(ره) به چاپ رسیده است.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار