کد خبر: 452415
تاریخ انتشار: ۲۶ مهر ۱۳۹۰ - ۰۸:۰۰
دكتر فؤاد ايزدي در گفت‌و‌گو با «جوان»:
مسعود محموديان

 واضح است كه برقراري نسبي ايدئولوژيك ميان جنبش اشغال وال استريت كه حالا جهاني شده است با بيداري اسلامي در بدايت امر دور از ذهن باشد اما شباهت‌هاي ميان دو جريان تنها محدود به هم‌عصر بودن آنها و تاكتيك‌هاي مشترك معترضان همچون چادرزدن آنها در محله‌ها و ميادين اصلي پايتخت‌ها محدود نمي‌شود و ستيز با سلطه سرمايه‌داري جهاني به رهبري دولت و بنگاه‌هاي مالي – صنعتي امريكا نقطه مشتركي است كه در بررسي رابطه اين دو جريان غيرقابل اغماض است. با اين ديدگاه در گفت‌وگو با دكتر فؤاد ايزدي كوشيده‌ايم جنبش اشغال وال استريت و نسبتي را كه مي‌تواند با بيداري اسلامي داشته باشد، بررسي كنيم.

همان طور كه مي‌دانيد طي نزديك به سه هفته اخير يكسري اعتراضات به نام وال استريت را اشغال كنيد به وجود آمده است. به نظر شما ماهيت اين اعتراضات چه چيزي است؟ آيا آنطور كه گفته مي‌شود اجتماعي است يا جنبه سياسي هم دارد؟
اين اعتراضات با ريشه اجتماعي به وجود آمده است اما در عين حال، اعتراض به ساختار سياسي دولت امريكا و نفوذ سرمايه‌دارها و نفوذ پول در ساختار سياسي امريكاست. روي پلاكاردهايي كه افراد در تظاهرات در دست گرفته‌اند نوشته شده ۹۹ درصد يعني ما آن ۹۹ درصد مردم معمولي امريكا هستيم، آن يك درصدي كه در طبقه بالاي جامعه هستند، ثروتمندترين اقشار جامعه هستند كه از طريق پول خودشان در ساختار سياسي نفوذ دارند و ما با اينها مخالف هستيم. پس حركت، حركت بر ضد نظام حاكم بر امريكاست؛ نظام سياسي و اقتصادي كه حاكم بر امريكا مي‌باشد، اين نگاه هست كه در حقيقت اين حركت را از حركت‌هاي ديگر متفاوت كرده است. ما سابق بر اين از اين دست تظاهرات در امريكا داشته‌ايم كه كم هم نبوده‌اند، اما تظاهراتي كه بيشتر جنبه منفي داشته است، مانند فلان اتحاديه كارگري كه تظاهرات مي‌كرده يا فلان تشكل دانشجويي كه تظاهراتي را انجام مي‌داده است يا حتي تظاهرات ضدجنگ بوده است، اما اكنون تفاوت اين تظاهرات با آن اعتراضات سابق اين است كه اينها با كل نظام و سيستم اقتصادي و سياسي مشكل دارند و تنها يك موضوع يا يك مسئله خاص نيست كه مورد نقد آن هستند.
با توجه به شدت گرفتن اين اعتراضات طي چند روز گذشته آيا ما در تاريخ امريكا سابقه چنين اعتراضاتي را داشته‌ايم؟
البته سابقه‌اي وجود داشته اما در ۱۰۰ سال گذشته نه. آخرين باري كه از اين نوع تظاهرات به صورت ضد نظام و با اين گستردگي و به اين صورت بوده است، بر‌مي‌گردد به اوايل قرن بيستم، ولي در سال‌هاي اخير ما چنين چيزي را نداشته‌ايم.
آيا مي‌شود گفت كه اين اعتراضات، اعتراض به يكسري از كاستي‌هاي اجتماعي در جامعه امريكاست و آيا مي‌شود گفت كه دولت امريكا مي‌تواند به مطالبات معترضان پاسخ دهد؟
چالش و مشكلي كه معترضان دارند به نظام سياسي و اقتصادي امريكا و نفوذ پول در آن كشور است، البته آنها بحث تغيير حكومت و تغيير نوع حكومت را ندارند. آنها مي‌گويند كه دولت امريكا كه ادعا مي‌كند در كشور دموكراسي حاكم است، آن دموكراسي راكه به آنها عرضه كنند، يعني اينگونه نباشد كه ما كه ۹۹ درصد مردم هستيم به خواسته‌هايمان توجهي نشود و تنها به همان يك درصد طبقه‌ بالاي جامعه توجه شود، اينكه سياستمدارها وام‌دار آن يك درصد مذكور هستند، همان نكته‌اي است كه مقام معظم رهبري در سخنراني اخيرشان در كنفرانس فلسطين بدان اشاره كردند. ايشان فرمودند كه اوباما وام‌دار صهيونيست‌ها براي انتخابات سال آينده است و در حقيقت كاري را بايد انجام بدهد كه صهيونيست‌ها از او مي‌خواهند. مردم امريكا هم همين حرف را مي‌زنند و مي‌گويند دولت امريكا، رئيس جمهور امريكا و مقامات دولتي اين كشور همه وام‌دار سرمايه‌دارها هستند و اين چيزي است كه مشكل براي كشور امريكا ايجاد مي‌كند. مردم امريكا هم از اين امر ناراحت هستند.
سؤالي كه طي چند روز اخير مطرح شده و حتي در روزنامه‌هايي مانند هرالدتريبيون نيز به آن اشاره شده، اين است كه اين اعتراضاتي كه در حال انجام است، در واقع واكنشي است به شكل‌گيري «تي پارتي» كه طي يكي دو سال اخير شكل گرفته و از دل جناح راست خارج شده است. آيا امكان به وجود آمدن قرينه‌اي همانند «تي پارتي» در جناح چپ وجود دارد، با توجه به اينكه گفته مي‌شود باراك اوباما هم از اين امر راضي به نظر مي‌رسد، چقدر مي‌تواند درست باشد؟
در پاسخ به اين سؤال بايد گفت، تي پارتي خودش را زيرمجموعه حزب جمهوريخواه تعريف كرده و از اين جهت با نظام سياسي و اقتصادي امريكا مشكلي ندارد. از اين جهت تي‌پارتي متفاوت است با اين حركتي كه با نظام سياسي و اقتصادي امريكا مشكل دارد، در نتيجه معترضان خودشان را فعلاً زيرمجموعه حزب دموكرات تعريف نكرده‌اند، البته حزب دموكرات علاقه‌مند است كه اين حركت‌هايي را كه در خيابان‌ها در حال انجام است به نام خودش ثبت كند و به نفع خودش مورد بهره‌برداري قرار دهد. بدون شك نخبگان حزب دموكرات پيگير اين مسئله هستند كه مسير حركت مردم را عوض كنند و بخواهند معترضان را زيرمجموعه حزب دموكرات تعريف كنند، منتها نكات و پلاكاردهايي كه اين افراد دارند و صحبت‌هايي كه رهبران اين حركت مي‌كنند، مؤيد اين مطلب است كه تظاهركنندگان زير مجموعه حزب دموكرات نيستند و اتفاقاً با حزب دموكرات مشكل دارند چراكه حزب دموكرات هم همانند حزب جمهوريخواه در حقيقت تحت فرمان ثروتمندان آن كشور است، به طور نمونه در سال ۲۰۰۸ آقاي اوباما پولي را كه از وال استريت دريافت كرد، خيلي بيشتر از پولي بود كه آقاي مك كين دريافت كرده بود، بنابراين مشكلي كه مردم حاضر در خيابان‌هاي امريكا دارند با آن دو حزب است و نه فقط با حزب جمهوريخواه امريكا.
ما شاهد اين هستيم كه اعتراضاتي كه در امريكا مي‌شود، شباهت‌هايي با اعتراضات كشورهاي عربي و اروپايي دارد و جنبه كاملاً پوپوليستي بر آن حاكم است، ويژگي‌هايي همانند فاقد رهبري بودن و ثانياً راهكارهايي ارائه نمي‌دهند، به نظر شما اين دو جنبه نشان دهنده چه چيزي مي‌تواند باشد؟
اعتراضات نگاه پوپوليستي دارد چون معترضان مردم معمولي هستند؛ مردم معمولي كه با سيستمي كه در مملكت حاكم است مشكل دارند. اگر به سايت اصلي اين تشكل كه سازمان‌دهنده اين حركت است رجوع شود، در همان صفحه اول گوشه سمت راست، به صراحت نوشته شده ما اين حركتي را كه انجام داده‌ايم در حقيقت الگو گرفته شده از بهار عربي است. باز در همان سايت نوشته شده افرادي كه مي‌خواهند به تظاهرات بيايند با خودشان چادر به همراه بياورند، بنابر اين كلاً بحث اشغال الگو گرفته شده از همان اشغال ميدان التحرير قاهره و لؤلؤ بحرين است؛ حركتي كه در جهان عرب اتفاق افتاد و مردمي كه معترض بودند يك نقطه مهمي از شهر را مشخص كردند و همه آنجا ساكن شدند و ابراز داشتند تا به مطالبات‌شان ترتيب اثر داده نشود، آنجا را ترك نخواهند كرد. اين روشي است كه در حال حاضر در امريكا در حال انجام است و معترضان علناً‌ ابراز داشته‌اند كه از فاكتورهاي بهار عربي استفاده كرده‌اند.
به نظر شما اين اعتراضات به كجا مي‌انجامد؟ آيا منجر به اصلاح نظام حاكم مي‌شود و آيا ممكن است گسترش پيدا كند كه دولت امريكا را مجبور به اصلاحات بنيادي كند؟
ما اگر بخواهيم به تاريخ امريكا نگاه كنيم، مي‌بينيم كه بر اساس حوادثي كه در گذشته هم اتفاق افتاد، نبايد به آينده خيلي خوشبين باشيم، چون دولت امريكا توانسته در دهه‌هاي گذشته از ابتداي تأسيس خودش با اين دست حركت‌هاي اجتماعي مقابله كند و كاملاً در مبارزه با حركت‌هاي اجتماعي تخصص دارد. ديكتاتورهاي جهان عرب را همين امريكايي‌ها درس مي‌‌دادند و سازمان‌هاي اطلاعاتي و امنيتي كشورهاي عربي در واشنگتن و نيويورك تعليم ديده‌اند، پس نحوه برخورد با حركت‌هاي اجتماعي يكي از نكاتي است كه امريكايي‌ها كاملاً بر آن اشراف دارند. امريكايي‌ها معمولاً از روش نفوذ در اين تشكل‌ها استفاده مي‌كنند، يعني با استفاده از عواملي كه دارند، وارد تشكل‌ها شده و سعي مي‌كنند مسير تشكل‌ها را عوض بكنند، بنابر اين اگر بخواهيم نگاه تاريخي داشته باشيم، نبايد خيلي خوشبين باشيم، اما در دنيا طي اين يك سال اتفاقاتي افتاده كه در تاريخ بي‌سابقه بوده است، همانند سرنگوني مبارك و بن‌علي و تحولاتي كه در يمن و بحرين و در جاهاي ديگر اتفاق افتاده است؛ اتفاقاتي كه در دنيا در حال انجام است قبلاً پيش‌بيني نمي‌شد و كسي آنها را پيش‌بيني نمي‌كرد، و اين حداقل مي‌تواند نكته خوبي باشد كه دنيا در حال عوض شدن و تغيير است، به طور مثال نكته‌اي كه مردم امريكا مي‌گويند ما از بهار عربي الگو گرفته‌ايم، خود به تنهايي مورد عجيبي است اين در حالي است كه رسانه‌هاي امريكايي و هاليود (صنعت فيلمسازي امريكا) ده‌ها سال است بحث اسلام‌هراسي را مطرح مي‌كنند و ذهن مردم امريكا را مي‌خواهند نسبت به مسلمانان و نسبت به اعراب عوض كرده و ايجاد نفرت كنند، اما اتفاقي كه افتاده اين است كه جمعيت كثيري كه در بيش از ۱۰۰۰ شهر به خيابان‌ها آمده‌اند مي‌گويند ما اين اعتراض را از مسلمانان ياد گرفته‌ايم. اين اتفاقي است كه قابل پيش‌بيني نبوده و به هر حال نمي‌شود خيلي به صراحت پيش‌بيني كرد كه چه اتفاقي در آنجا خواهد افتاد

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار