استاد افشین علا در سرودهای ضمن محکومکردن شادی علی کریمی از فاجعه کرمان، ابیاتی قابل تأمل که متضمن نگاه تحلیلی ایشان به چرایی پیدایش چنین موجوداتی است، سرودهاند که حاوی معانی درست و عمیق است، هرچند ممکن است دوستداران ایشان در مضمون برخی از این ابیات دچار تردید یا پرسش شوند یا با برخی از ابیات مشکل داشته باشند، اما بر کسی عمق علاقه و محبت استاد به مراسمات مذهبی و سروده بیشمار ایشان در محبت به آلالله پوشیده نیست و آن اشاره به «گریه با مدح و نوحه» قطعاً باید در متن ابیات دیگر فهمیده و سنجیده شود. «جوان» با احترام به ایشان این سروده قابلتأمل را منتشر میکند.
غذای نذری و شربت؟ چه گفت مردک پست؟
گدای اجنبی افسار خود چگونه گسست؟
زبان الکن این لات، از چه لال نشد؟
میان دست پلیدش قلم چرا نشکست؟
دهنکجی به شهیدان و ادعای شعور؟
مجیزگویی خصم و به خلق، ضربت شست؟
کسی که نان سگان میخورد چه میفهمد؟
غذا و شربت نذری نشانهی شرف است
حرامخوار چه داند که شد به کام شهید
نه نان و شربت نذری، که میز جام الست
به خویش غره نگردد! خطاب من نه به اوست
که شأن شاعر دلخون کجا و جاهل مست؟
دلم پر است نه از او که نیست جز مگسی
دلم پر است ز مصدرنشین سفلهپرست
دلم پر است از آنان که اسوه میسازند
به دست خویش برای جوان ز مردم پست
ز صاحبان مناصب که از خصومتشان
هر آنکه ناصح و دلسوز بود و نخبه، نرست
هر آنکه گیشه پسندید، نورچشمی شد
هر آنکه شوت بلد بود و گل، به صدر نشست
گناه را ز سلبریتیان مبین که نظام
خودش به تازه به دوران رسیدگان دل بست
برای مردم دانا رسانه هست؟ که نیست
سخنشناس و هنرور به خانه نیست؟ که هست
ز مدح و نوحه، جوانان چقدر گریه کنند؟
ز نطقهای شعاری چه آورند به دست؟
خطای شیوهی تبلیغ و حکمرانی ماست
گدای غرب، اگر حرمت شهید شکست
سردبیر