کد خبر: 1207962
تاریخ انتشار: ۱۲ دی ۱۴۰۲ - ۲۳:۰۱
موکب بوشهری‌ها همان ابتدای ورودی است، آقای میرزایی کار را از ایستگاه‌های صلواتی جبهه‌های جنگ تحمیلی آغاز کرده است. می‌گوید شهدای مقاومت به فرماندهی سردار سلیمانی راه کربلا را برای ما باز کردند و سال‌هاست که خادم زائران امام حسین (ع) شده‌ام و به شکرانه همان خادمی و زیارت، دو سالی است که اینجا هم موکب می‌زنیم تا خادم میهمانان و زائران حاج قاسم باشیم
صغری خیل فرهنگ

جوان آنلاین: حماسه حضور مردم در مراسم سالگرد شهادت سیدالشهدای مقاومت سردار دل‌ها حاج قاسم سلیمانی را نمی‌توان با کلمات و عکس و فیلم شرح داد. این حضور عاشقانه در شهر کرمان و در جوار مزار آن سردار در گلزار شهدا دیدنی است. بحق گفته‌اند که شنیدن کی بود مانند دیدن! من هم برای دیدن حال و هوای این روز‌های کرمان در آستانه چهارمین سالروز شهادت سردار، بعد از ظهر دوشنبه ۱۱ دی ماه ۱۴۰۲ از فرودگاه مهرآباد به سوی کرمان پرواز کردم. صبح سه شنبه (دیروز) آماده حرکت به سمت گلزار شهدای کرمان شدم. آنچه می‌خوانید حاصل بخشی از مشاهداتم در مسیر مزار حاج قاسم است.


همه ایران میزبان زائران حاج قاسم
اینجا کرمان و در مسیر گلزار شهدا هستم. همان ابتدای خیابان اصلی به سمت گلزار مسدود است و باید با دیگر زائران پای پیاده طی طریق کنید. تجربه پیاده‌روی اربعین برای من تداعی می‌شود. خیمه‌های برافراشته، موکب‌های نظم گرفته کنار خیابان، دود و آتش و عطر چای بابونه، خرمای بوشهری، نان محلی و شیرینی‌های یزدی که کامت را شیرین می‌کند. تا چشم کار می‌کند حضور عاشقانه مردم را می‌توانی به تماشا بنشینی. نوشته‌های سر در موکب‌ها را که مرور می‌کنی گویی همه ایران به میزبانی این زائران آمده‌اند. از اصفهان و یزد و شیراز گرفته تا بندرعباس و اهواز و بوشهر.


از ایستگاه صلواتی جبهه تا موکب اربعین و کرمان
موکب بوشهری‌ها همان ابتدای ورودی است، آقای میرزایی کار را از ایستگاه‌های صلواتی جبهه‌های جنگ تحمیلی آغاز کرده است. می‌گوید شهدای مقاومت به فرماندهی سردار سلیمانی راه کربلا را برای ما باز کردند و سال‌هاست که خادم زائران امام حسین (ع) شده‌ام و به شکرانه همان خادمی و زیارت، دو سالی است که اینجا هم موکب می‌زنیم تا خادم میهمانان و زائران حاج قاسم باشیم.


نذر برای سلامتی حاج قاسم
کمی آن‌طرف‌تر مادری را می‌بینم که در موکب خود مشغول هماهنگی کار‌ها و امور دوخت و دوز چادر است؛ اهل رابر کرمان است، هم‌ولایتی و از آشنایان حاج قاسم. خواهر شهید احمد علی زرین‌کلاه می‌گوید: خواهران شهید خواهران حاج قاسم، مادران شهید مادر حاج قاسم و فرزندان شهدا همگی فرزندان حاج قاسم هستند. او از گوسفندی که نذر سلامتی حاج قاسم کرده بود می‌گوید: روزی حاج قاسم گفت می‌خواهم به افغانستان بروم. من هم برای سلامتی‌اش گوسفندی نذر کردم. در همان سفر حادثه‌ای تروریستی اتفاق افتاد و عده‌ای به شهادت رسیدند، اما حاج قاسم که لحظاتی زودتر آن محل را ترک کرده بود، به سلامت برگشت. گفتم گوسفندی نذرتان کرده بودم که سالم برگردید، گفت: پس نذر قربانی شما نگذاشت آنجا شهادت نصیبم شود، بعد هم گوسفند را به بیت الزهرا (س) که خانه‌اش بود، بردیم و نذرمان را ادا کردیم.


طومار رضایت خانواده شهدا از حاج قاسم
خانم زرین‌کلاه که میان حرف‌هایش کار‌های موکب را هم انجام می‌دهد، می‌گوید: یک بار همه خانواده شهدای کرمان طوماری نوشتند و امضا کردند تا رضایت خودشان را از حاج قاسم مکتوب اعلام کنند. به حاج قاسم گفتم می‌خواهم نامه‌ای را به بیت رهبری ببرم. گفت: درخواست‌تان چیست؟! گفتم نمی‌توانم به شما بگویم باید حضوری بروم. چون می‌دانستم اگر متوجه محتوای نامه و طومار خانواده‌های شهدا می‌شد، منع‌مان می‌کرد. به تهران آمدم و نامه را به بیت رساندم. وقتی حاج قاسم به کرمان آمد، گفت کار خودتان را کردید! این چه کاری بود؟ بعد گفت نامه‌ای را که متبرک به امضای خانواده شهدا بود ای‌کاش به من می‌دادید تا در کفن خودم می‌گذاشتم. او می‌افزاید: شهادت حاج قاسم دلمان را سوزاند، حالا هم به نمایندگی از مردم رابر برای میزبانی زائران او آمده‌ایم، چادر برای خانم‌های زائر می‌بریم و می‌دوزیم و دلمان را خوش کرده‌ایم که شهدا آمین‌گوی دعاهایمان باشند.


رفاقت تا پای جان
عشق به حاج قاسم ملت و مرز، زمان و مکان، دین و آیین و قوم و ایل نمی‌شناسد. میان زائران، یک گروه از دوچرخه‌سوارانی را می‌بینم که از گیلان تا کرمان رکاب زده‌اند. جوان روستایی را می‌بینم که همراه اهالی روستا در حال پذیرایی از میهمانان است. اینجا غوغایی برپاست. میان موکب‌ها چشمم به موکب شهید مقاومت ابومهدی المهندس می‌خورد. بچه‌های حشدالشعبی بر عهد رفاقت خود با فرماندهان مقاومت مانده‌اند، یکی از آن‌ها همان رزمنده‌ای است که در فرودگاه بغداد خود را به پیکر شهدا می‌رساند. به من می‌گوید: دیدن آن صحنه برایم بسیار تلخ بود، هرچه از پیکر حاج قاسم و ابومهدی و بچه‌ها مانده بود را جمع کردیم. بقیه حرف‌ها و روایت او مثل روضه‌ای است که اشک‌ها را جاری می‌سازد و من بازخوانی‌اش نمی‌کنم تا شیرینی گزارش حماسه حضور مردم در بزرگداشت این شهدا، با تلخی شرارت امریکایی‌ها رنگ نبازد. او از رفاقت حاج قاسم و ابومهدی به زیبایی یاد می‌کند و می‌گوید: رفاقت دیرینه یعنی همان تصویری که من دیدم خونشان در هم آمیخته بود و پیکرهایشان یکی شده بود.


حضور پر رنگ دختران حاج قاسم
تا یادم نرفته این را هم بگویم میان زائران پر بود از دختران حاج قاسم! همان‌هایی که حاج قاسم آنان را دختر خویش نامید. کنار سایر دختران انقلاب بودند، برخی از آنان مشغول واکس زدن کفش بانوان زائر بودند، صحنه‌ای که مطمئن هستم نظیرش را هیچ کجای دیگر نمی‌توانم ببینم. مجال نیست از نمایشگاه معجزه انقلاب بگویم، نمایشگاهی که خانه زن شهیده فلسطینی را در قالب نمایش به تصویر کشیده بود یا از موکب جوانان یمنی بنویسم که شعارشان جاءالحق و زهق الباطل بود. در کنارشان هم موکب مردم ترکیه بود. باید زندگی حاج قاسم را مرور کرد و دید چه کرد که چنین عزت یافت. از سایر کشور‌ها به زیارتش می‌آیند و اینجا به خادمی‌اش افتخار می‌کنند. رو به مزار می‌ایستم و به نیابت از همه کسانی که دل در این میعاد عاشقی دارند می‌گویم: السلام علیک یا اولیاء‌الله، السلام علیک یا سیدالشهدای المقاومه.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار