جوان آنلاین: عدنان ابراهیم محسن از رزمندگان سپاه بدر بود که بعد از سقوط رژیم صدام به عراق برگشت و در سپاه بدر کنار حاج ابومهدی ماند. او پیش از حضور در حشدالشعبی کارش را در آموزشوپرورش دولت عراق رها کرد و تمام وقتش را با حاج ابومهدی گذراند و پس از مدتی معاون رئیس ستاد در امور عملیاتها شد و در حال حاضر بعد از شهادت حاج ابومهدی المهندس و انتصاب ابوفدک به جای ایشان، دستیار ابوفدک در امور عملیاتهاست. وی در این گفتگو از نحوه همکاری با ابومهدی و آشنایی با حاج قاسم و نقش آنها در پیروزیهای مردم عراق علیه اشغالگران و تکفیریها میگوید.
چطور شد به حشدالشعبی پیوستید و همکار شهید ابومهدی شدید؟
حاج ابومهدی از همان ابتدای تشکیل حشدالشعبی از نیروهایهای باتجربه و مجاهدین قدیمی دعوت کرد تا به او بپیوندند، من که از روزهای ابتدای تشکیل سپاه بدر در دوران جنگ تحمیلی رژیم بعث علیه ایران، رفیق و همراه او بودم، طبیعی بود که به دعوتش پاسخ گویم. من بعد از سقوط صدام به عراق برگشتم و پیش از حضور در حشدالشعبی، معاون آموزشوپرورش دولت عراق بودم. بعد از دعوت ابومهدی کارم را رها کردم و تمام وقتم را با حاج ابومهدی گذراندم و پس از مدتی معاون ایشان شدم. او مرا به عنوان دستیار ویژه عملیاتها معرفی کرد. مدتی بعد به عنوان نایب رئیس ستاد با ایشان ادامه همکاری دادم. کمی بعد حاج ابومهدی رئیس ستاد شد و من معاون رئیس ستاد در امور عملیاتها شدم. بعد از شهادت ابومهدی حاج ابوفدک جایگزین ایشان شد و من در حال حاضر دستیار ابوفدک در امور عملیاتها هستم. امیدوارم در این مسئولیتها بتوانم به خوبی انجام وظیفه کنم و راه شهدای مقاومت را ادامه بدهم.
با حاج ابومهدی المهندس در ایران آشنا شدم، هر دو نفر داوطلبانه عضو سپاه بدر شدیم. او در کویت بود و بعد از تشکیل سپاه بدر به جمهوری اسلامی ایران مهاجرت کرد. در آنجا برخی به عنوان معلم و مربی عقیدتی و برخی به عنوان مربی نظامی انتخاب میشدند. من مربی عقیدتی بودم و با ابومهدی که در کلاس عقیدتی شرکت کرده بود، آشنا شدم. در ادامه معلوم شد ما دوره تاریخی مشترکی داریم، هر دو نفر عضو حزب الدعوه بودیم، او از جوانان فعال و روشنفکر و پرورش یافته جنبش اسلامی و از مقلدان و مریدان شهید محمدباقر صدر بود، همانطور که من بودم. مسئول ما در حزبالدعوه یک نفر به نام صلاح عباس بود بدون اینکه خودمان بدانیم. هر دو نفر تحت تعقیب رژیم بعثی بودیم، ایشان به کویت رفته بود و من به ایران مهاجرت کردم. خلاصه اینکه معلوم شد دوستی ما سابقهدار است. در سپاه بدر همه ما زیر نظر برادر اسماعیل دقایقی و بعد از آن برادر شمس بودیم. حدود ۱۰ سال هم مسئولیت فرماندهی سپاه بدر را برعهده داشتم. بعد از ۱۰ سال که من استعفا دادم، حاج ابومهدی به فرماندهی سپاه بدر انتخاب شد. فرماندهی میدانی به عهده حاج ابومهدی بود و فرماندهی کل هم که بیشتر جنبه تشریفاتی و نظارتی داشت، در اختیار سیدمحمد باقر حکیم بود.
نقش حاج قاسم و حاج ابومهدی در گسترش گروههای مقاومت در عراق چه بود؟
بعد از تصویب قانون الزام اخراج نظامیان امریکایی در پارلمان عراق، نیروهای امریکایی به عنوان نیروی اشغالگر شناخته میشدند. مقاومت هم اعلام کرد که اشغالگری را نمیپذیرد. گروههای مقاومت بیشتری شکل گرفت و حاج ابومهدی در تشکیل این گروهها نقش کلیدی را ایفا کرد. شاید همه گروههای مقاومتی که حاج قاسم تشکیل داد با همراهی و با کمک و حضور در صحنه حاج ابومهدی شکل گرفت. ابومهدی از زمان دریافت حکم فرماندهی سپاه بدر با حاج قاسم ارتباط داشت. حاج قاسم با کمک حاج ابومهدی از عراق حمایت میکرد تا اینکه داعش وارد عراق شد و موصل را اشغال کرد، فتوای جهاد صادر شد. اینجا ضرورت گسترش مقاومت در برابر خطر داعش احساس شد و آنقدر گسترش پیدا کرد که تعداد داوطلبان به صدها هزار و شاید فراتر از یک میلیون نفر میرسید، آنها در پاسخ به فتوای مرجع عالیقدر جهان تشیع آیتالله سیدعلی سیستانی، داوطلب شدند. در آنجا حاج ابومهدی در رأس فرماندهی قرار داشت در این فکر بود که چگونه از آنها استفاده کند و بهکارگیری این نیروها بدون پشتیبانی و کمک جمهوری اسلامی ایران و شخص حاج قاسم ممکن نبود.
با فرمانده شهید حاج قاسم سلیمانی از چه زمانی آشنا شدید؟
بعد از اینکه حاج قاسم فرماندهی سپاه قدس را بر عهده گرفت با ایشان آشنا شدم. حاج قاسم در اولین روزهای شروع بهکارشان رویکرد خوبی نسبت به عراقیها داشت و در اولین جلسه در قرارگاه قدس با حاج قاسم دیدار کردیم. در این دیدار حاج ابومهدی و حاج ابوحسن و حاج ابومصطفی و دیگر کادریهای سپاه بدر حضور داشتند. تقریباً مصادف با زمانی بود که امریکا به عراق حمله کرده بود. ما نیز به عنوان سپاه بدر در حال آماده کردن خودمان برای استفاده از فرصت جنگ میان صدام و امریکا بودیم. جلسات مفصلی برای تعیین نقشه راه برگزار شد که اگر حکومت به دلیل حمله امریکا سقوط کرد، چه کاری باید انجام داد؟ پس از سقوط رژیم بعثی، همکاری ما بیشتر شد. اگر حاج قاسم جلسهای برگزار میکرد قطعاً حاج ابومهدی هم حضور داشت، این دو نفر از هم جدا نبودند. حاج قاسم بهترین پشتیبان و مشاور برای عراق بود. نقشهها و تدابیر ایشان پیروزیهای بزرگی را برای ما رقم زد.
آخرین دیدار با حاج قاسم قبل از شهادت ایشان چه زمانی بود. فضای عمومی عراق پس از خبر شهادت آن دو فرمانده چگونه بود؟
عراق در آن زمان، دوره حساسی را میگذراند و روزانه شاهد تظاهرات علیه دولت بود که حتی به خشونت هم کشیده میشد. دشمنان عراق بهویژه سفارت امریکا هم از این شرایط سوءاستفاده میکردند. آنها در تظاهرات مداخله کردند و عناصر پنهانی را که در خرابکاری، کشتار و شورش شرکت داشتند، تحریک میکردند. حاج قاسم همان زمان در عراق حضور یافت، جلسات مفصلی داشتیم، ایشان دائم در سفر بود. آخرین حضور حاج قاسم نزد ما در ۱۲/۲۲ بود که آخرین دیدار ما با ایشان بود، در این تاریخ جلسات متعددی برگزار شد و من در چندین جلسه در کنار ایشان بودم و در یادداشتهایی بهطور خلاصه دیدگاهها و جهتگیریها و پیشنهادات و مشکلات مربوط به تظاهرات را نوشتم. بعد از این جلسات حاج قاسم رفت و بازگشت بعدی با شهادت ایشان همراه شد. آن زمان ما در وضعیت بدی قرار داشتیم، هر روز بعدازظهر در ستاد حشدالشعبی به ریاست حاج ابومهدی جلسه میگذاشتیم. هر وقت حاج قاسم میآمد با همه ما ملاقات میکرد. در روز شهادت از ساعت ۱۴ تا غروب آفتاب با حاج ابومهدی دیدار و ملاقات داشتیم. ایشان در آن روز با برخی از کادریها و فرماندهان بدر هم دیدار داشت، بعد از جلسه به آنها گفته بود که من میروم تا استراحت کنم، اما در واقع میرفت تا برای استقبال از حاج قاسم سلیمانی آماده شود. برنامه استقبال معمولاً محرمانه بود و افراد ستاد حتی فرماندهان حشدالشعبی هم از آن اطلاع نداشتند، تعداد کمی او را همراهی میکردند. محمدرضا الجابری در فرودگاه، به استقبال ایشان آمد، همراهان در ایست و بازرسی اول جاده فرودگاه معروف به عباس بنفرناس منتظر ماندند و ایشان همراه الجابری با ماشین دیگر به سمت هواپیما رفتند و از حاج قاسم استقبال کردند. با هم سوار ماشین شدند. آنها ۱۰ نفر بودند پنج نفر در یک ماشین و پنج نفر دیگر در ماشین دیگر سوار شدند. در ماشین اول محمدرضا الجابری راننده بود و در کنار او محمد الشیبانی نشسته بود و پشت سر آنها حاج قاسم و حاج ابومهدی بودند که در بیرون فرودگاه مورد حمله پهپادها قرار گرفتند. من خواب بودم، پسرم که در یک خانه با من زندگی میکند، بیدارم کرد و گفت محمدرضا الجابری شهید شده است. الجابری جوانی شجاع و مورد اعتماد حاج ابومهدی و فرزند یکی از مجاهدان، مسئول آموزش در حشدالشعبی بود. او فرمانده عملیاتهای زیادی بود. میخواستم با یکی از دوستان تماس بگیرم تا از درستی خبر مطمئن شوم که ابتدا تلویزیون را روشن کردم، دیدم خبر میدهد ولی میگوید هنوز تأیید نشده است. شوک بزرگی بود با مسئول اطلاعات حشد تماس گرفتم که گفت به نظر میرسد که خبر درست باشد، بعد از چند دقیقه خبر تأیید شد. بعد از نماز صبح در ستاد حشد جمع شدیم. تصمیم گرفته شد تا نزد حاج العامری برویم، اما گفته شد که او نیز در آن شب مورد تعقیب نیروهای امریکایی قرار گرفته است. بنابراین در دسترس نیست، سرانجام از طریق یکی از نزدیکانش با او قرار گذاشتیم، گفتگوهایی انجام شد و در ادامه جمعی به دیدار نخست وزیر رفتند که من همراه آنها نبودم. انتشار عمومی این خبر یک شوک و نقطه عطفی در وضعیت عراق بود بهویژه اینکه عراق درگیر اختلافات داخلی هم بود. مراسم تشییع روز ۱۴ دی یعنی یک روز بعد از شهادت آنها برگزار شد. بود تشییع جنازه از منطقه سبز بغداد، دفتر نخست وزیری آغاز شد و به خیابان کشیده شد، جمعیت بسیاری از عراقیها در آن شرکت کردند. درحقیقت شاهد اجتماع میلیونی در بغداد بودیم. بعد هم یک راهپیمایی ماشینی به سمت فرودگاه بغداد شکل گرفت. ابتدا قرار بود پیکر حاج قاسم و برادران شهید ایرانی با هواپیما از فرودگاه به ایران منتقل شود، اما برنامه تغییر کرد و قرار شد مراسم تشییع شهدا در کربلا و نجف هم برگزار شود که در این دو شهر هم تشییع باشکوهی انجام گرفت و سپس همراه شهدا به ایران آمدم.
پس از شهادت ابومهدی، تحولات جدیدی در فرماندهی حشدالشعبی انجام گرفت. خون این شهدا چه تأثیری بر حشد داشت؟
قطعاً خون این شهیدان حشدالشعبی و همه گروههای مقاومت را قویتر کرد. نیروها و فرماندهان حشدالشعبی مصممتر از قبل و نزدیکتر به هم شدند در همان روزها هم سران گروههای مقاومت برای تعیین تکلیف به ایران سفر کردند. امام خامنهای همان روز تکلیف جانشینی حاج قاسم را معین فرمودند و سردار قاآنی را منصوب کردند، اما بحث بر سر اینکه چه کسی جایگزین حاج ابومهدی خواهد شد، داغ بود. سرانجام توافق شد که حاج ابوفدک جایگزین حاج ابومهدی المهندس شود. بلافاصله فرماندهان و مسئولان حشد تشکیل جلسه دادند و تصمیم گرفتتند جبهه مقاومت را متحد نگه دارند و بیش از گذشته بر وحدت تکیه کنند و به آن التزام داشته باشند تا پرچم حاج ابومهدی همچنان افراشته بماند و ما این روند را تا امروز ادامه دادیم. البته حشد دشمنان زیادی هم دارد که در رأس آن امریکاست و درخواستهایی برای انحلال این نیرو مطرح شد، اما روز به روز بر پایداری، عزم، قدرت و انسجام نیروهای حشدالشعبی افزوده شد.
اکنون چشم مردم فلسطین به حمایت گروههای مقاومت اسلامی است، به نظر شما این گروهها چگونه میتوانند به فلسطینیهای مظلوم کمک کنند؟
فلسطین قبل از اینکه یک موضوع عربی باشد یک مسئله اسلامی است، قضیه مظلومیت مردم آنجاست. نگاه ما به فلسطین همان نگاهی است که علمای ما به آن دارند و از آن به عنوان اولین مسئله جهان اسلام و مسلمانان یاد میکنند. ما هم به پیروی از رهبران و علمای خود برای آزادی فلسطین تلاش میکنیم، این هدف ما و هدف همه رزمندگان جبهه مقاومت اسلامی است که میخواهند به آزادی فلسطین برسند و در مسجدالاقصی نماز بخوانند. ما انشاءالله جزو آزادکنندگان مسجدالاقصی و سرزمین فلسطینی که یهودیان آن را غصب کردند، خواهیم بود و برای دفاع از مردم مظلوم فلسطین که حرمتشان شکسته شده و آوارهاند همه تلاش خود را انجام میدهیم. باوجودی که ما در خط مقدم مبارزه با اسرائیل نیستیم، اما همیشه از کسانی که در خط مقدم در برابر ارتش صهیونیستی اسرائیل هستند حمایت میکنیم و آماده انجام هر مأموریتی که به ما محول شود هستیم؛ و سخن پایانی؟
حرف ما با همه گروههای جبهه مقاومت اسلامی، حفظ وحدت کلمه و یکپارچگی است و اینکه بانهایت ایمان و اخلاص برای خداوند متعال کار کنیم، با اخلاص و ایمان است که میتوانیم توان خود را حفظ کنیم، خود را قوی نگه داریم و به مدد یا ری خداوند قادر خواهیم توانست بر دشمنان غلبه کنیم.