جوان آنلاین: علی مصفا در کارگردانی عادت دارد بخشی از نگرشهای فلسفی خود را به سینما تبدیل کند و تا حدودی هم توانسته است در این مسیر موفق باشد و آثاری که کارگردانی کرده در یک بستر خاص محتوایی قرار میگیرد؛ بستری که میکوشد با فرم مورد نظر پیوند بخورد.
ساختار فیلمهای مصفا بر اساس تمهیدات ذهنی او شکل میگیرد و در نگارش فیلمنامه تبحر خاصی دارد؛ تبحری که باعث شکل محتوایی میشود و از دل همین محتوا فرم مورد نظر پدید میآید. «نبودن» سومین فیلم علی مصفا در ادامه دو فیلم قبلی یک اثر خاص محسوب میشود؛ اثری که نگاه درستی به سینما دارد.
در نبودن قصه وجود دارد؛ قصهای که ضدجریان فیلمهای کنونی سینمای ایران است؛ اثری که فیلمنامه آن دقیق و مهندسی نوشته شده است، پس مهمترین بخش فیلم نبودن فیلمنامه است و ویژگیهای متفکرانه آن و تم رازآلودی که در آن احساس میشود، باعث انسجام خط روایی شده است. با اینکه فیلم چنین ظرفیتی دارد که نگاه روشنفکرانه داشته باشد و تبدیل به یک اثر خاص با مخاطب محدود شود، اما مصفا با بهرهگیری درست و به قاعده نگاه عمیقی به حدیث نفس خودش داشته است نه اینکه نبودن اثری دلی برای مصفا باشد بلکه نکات ریز و درشت فیلم شباهت زیادی به شخصیت خودش دارد. روزبه به چکسلواکی سفر میکند تا مکاشفهای در گذشته پدرش داشته باشد؛ پدری کمونیست و عضو حزب توده که پس از کودتای ۲۸ مرداد فرار میکند و به پراگ پناه میبرد، حالا پدر پیر دچار آلزایمر شده، اما روزبه در تلاش است زندگینامه پدرش را بنویسد، او ژورنالیستی است آرام و درونگرا که در شهر پراگ به آدمهای گوناگونی برمیخورد و میفهمد یک برادر دارد و حالا احتمالاً خودخواسته یا اتفاقی خودکشی کرده است. تلاش روزبه برای پی بردن به گذشته پدرش سبب میشود او را در یک وضعیت نوستالژیک ببینیم. روزبه هر قدر که جلوتر میرود به نکات جدید و حتی رازآلودی برمیخورد که باورش برای او سخت است، مانند اینکه پدر زمانی که در اردوگاه کمونیستی پراگ بوده، با دختری ازدواج کرده و زندگی موازی داشته است. روزبه میکوشد زبان چک را یاد بگیرد، با آدمها ارتباط میگیرد، اما قطعاً تأسف او برای مرگ برادرش است که اگر او زنده بود، میتوانست نکات زیادی را از پدرش جویا شود. روزبه در پراگ غریبه است، برادری همخون دارد، اما در آستانه آمدن او به پراگ دچار حادثه میشود و حالا در کما به سر میبرد، به نظر میرسد روزبه حتی در ایران و در زندگی شخصی خودش هم غریبه است.
گفتوگوی تصویری پسرش را بارها میبیند، اما برای او چهره همسرش مهمتر است، جداییاش را نمیتواند باور کند. تنهایی روزبه به درستی درآمده است. پلانهای تکنفره او و نریشنهایی که از خودش میگوید، ما را به خودش نزدیکتر میکند. قصه در اوج سادگیاش توان لازم را برای گسترش بیشتر دارد. گاهی شاید خردهپیرنگهای ظریفی در فیلمنامه باشد، اما این در مسیر خط اصلی داستان است و باعث برهمزدگی روایت نمیشود، اساساً تمامی نکات در فیلمنامه توان لازم را برای ایجاد درام دارند.
در چنین شرایطی ما با اثری مواجهیم که نه قصد بزرگنمایی بیثمر دارد و نه میخواهد از خاصبودن مضمونش به یک عقل کلبودن برسد. آنچه نبودن را دیدنی کرده، نوع نگاه کارگردانش است؛ نگاهی درست به مقوله سینما و اینکه چگونه میتواند از جزء به کل برسد، این سبک سختیهای خودش را در بسترسازیهای دراماتیک دارد؛ اینکه چگونه باید پرداخت شود تا مخاطب با آن همراه شود.
این فیلم نتوانست روی پرده اکران شود با اینکه مصفا در کارگردانی تلاش کرده است پلان به پلان فیلمش روی پرده سینما چشمنواز باشد، بنابراین با اثری مواجهیم که میزانسنهایش دکوپاژ شده است، به همین دلیل تمامی نماها و سکانسها دارای یک استاندارد خاص سینمایی است که در این مسیر مسعود سلامی نقش بسزایی داشته و همین طور هایده صفییاری در تدوین که یک نظم خاص و البته منطقی به چیدمان پلانها داده است. فیلم نبودن نشانهای از یک درام درست است که هیچ وقت اکران سینمایی در ایران نشد.