مسجد اهمیت دارد، پایگاه است. همچنانکه معروف شده در زبانها واقعاً پایگاه است. نهفقط پایگاه برای فلان مسئله اجتماعی، [بلکه]مسجد میتواند پایگاه همه کارهای نیک باشد؛ پایگاه خودسازی، انسانسازی، تعمیر دل و تعمیر دنیا و مقابله با دشمن و زمینهسازی برای ایجاد تمدن اسلامی و بصیرتافزایی افراد؛ بنابراین پیشنمازی مسجد تنها وظیفه امام جماعت نیست؛ پیشنمازی هم یکی از کارهاست. اقامه نماز، اقامه حق و عدل، اقامه دین، ابلاغ احکام دینی، وظیفه ما بهعنوان پیشنماز و بهعنوان امام جماعت است. یعنی محور مسجد امام جماعت است، مسجد بر محور امام جماعت [است]. خب اگر این شد، احساس مسئولیت انسان سنگین خواهد شد.
تصور بنده این است که یکی از کارهای اساسی عبارت است از امامت مسجد؛ [این]یک کار مهم است؛ بهعنوان یک کار حاشیهای نباید به آن نگاه کرد. اینکه ما به کارهای روزانهمان، به مشاغل گوناگونمان برسیم، بعد سر ظهر یا مغرب با عجله تمام در ترافیک و مانند اینها خودمان را برسانیم - نیمساعت، سهربع هم از وقت دیر شده باشد- برویم آنجا بایستیم به نماز، این کم گذاشتن در حق مسجد است. این را باید یک شغل مهم و اساسی بهحساب آورد.
پس بنابراین یک مسئله، مسئله گردهمایی مردمی بر محور نماز و محور ذکر از نظر اسلام است. این مهم است؛ بنابراین اگر کار اجتماعی هم در اینجا انجام میگیرد، مثلاً تصمیم میگیرند که یک تعاونیای درست کنند برای فقرا یا در یک امر خیری تعاون کنند، این با توجه به اقامه صلات است، با توجه به ذکر است، برای خدا است، بر محور صلات است. اگر بسیج میشوند از مسجد برای رفتن در مقابله دشمن، این به معنای حرکت جهاد فیسبیلالله هست، بر مبنای خداست، بر مبنای ذکر است؛ اگر وظیفه پیدا میکنند که امورات شهری را، امورات محله را مثلاً از لحاظ امنیت، از لحاظ کارهای لازم انجام بدهند، باز بر محور ذکر [است].
مسجد پایگاه انواع و اقسام فعالیتهای اجتماعی است؛ یعنی وقتی ما مردم را گرد این محور جمع کردیم، از آنها چه میخواهیم. یکی از چیزهایی که میخواهیم این است که به فعالیتهای اجتماعی بپردازند. در جامعه اسلامی همه آحاد وظیفه دارند، مسئولیت دارند، باید کار انجام بدهند؛ کار برای پیشرفت جامعه، کار برای امت؛ بنابراین اینجا محل پمپاژ فکرها و پراکندن وظایف مختلف و کشاندن مردم به کارهای گوناگون است. مسجد برای انجام فعالیتهای اجتماعی و پایگاه فعالیتهای اجتماعی است.
یک مسئله دیگر در مورد مسجد عبارت است از هسته مقاومت. مقاومت وقتی گفته میشود، فوراً ذهن میرود به مقاومت نظامی و امنیتی و امثال اینها. خب بله، آن هم قطعاً مقاومت است، اما بالاتر از آن، مقاومت فرهنگی است. حصار فرهنگی، خاکریز فرهنگی در کشور اگر سست باشد، همهچیز از دست خواهد رفت... مسجد پایگاه بزرگ بسیج فرهنگی و حرکت فرهنگی است؛ شیوه کار را باید در مسجد آموخت که چهکار کنیم. اولاً به شما عرض بکنم حرفی که شما با مأمومین خودتان و مسجدیهای خودتان میزنید، از نطق تلویزیونی و مانند اینها بهمراتب کارآمدتر و مؤثرتر است؛ بارها این را عرض کردهایم که نگاه چشمدرچشم و جلسه نزدیک که نفس گوینده به شنونده میخورد، یکچیز دیگری است؛ این فقط هم در اجتماعات ما تجلی دارد؛ البته در کل اسلام در نمازهای جمعه و امثال اینها این هست، لکن در بین شیعه، بروزوظهور بیشتری دارد. این مجالس روضهخوانی، مجالس وعظ و خطابه، مجالس گوناگون خیلی چیزهای مهمی است؛ اینها را دستکم نباید گرفت، هم از فضای مجازی مؤثرتر است، هم از صداوسیما مؤثرتر است، منتها خب دایرهاش محدود است؛ اگر چنانچه این سلسله عظیم، این تشکیلات عظیم خوب کار کند و در همهجا کار کند، تأثیراتش بر همه اینها فائق خواهد آمد و میتوانید شما این جوان را، این مخاطب را به معنای واقعی کلمه مصونیت ببخشید و میتوانید او را در مقابل این میکروبها و این ویروسهایی که بهطور دائم دارد سرازیر میشود بهطرف این کشور و طرف این نظام واکسینه کنید؛ بنابراین [مسجد]هسته مقاومت است، منتها مقاومت بالانواعه؛ مقاومت فرهنگی، مقاومت سیاسی، و درجای خود هم مقاومت امنیتی و نظامی؛ کمااینکه در مساجد [اینگونه بوده].
مسجد، [هم]پایگاه مقاومت است، هم [پایگاه]رشد فعالیتهای فرهنگی و هدایت فرهنگی و بصیرت فرهنگی [است]؛ در دل فرهنگ، سیاست هم هست. این را هم عرض بکنیم که معنای سیاست فقط این نیست که انسان طرفدار زید و مخالف عمرو باشد یا بهعکس؛ سیاست یعنی نگاه به حرکت عمومی جامعه که کدام طرف داریم میرویم؛ آیا به سمت هدفها داریم حرکت میکنیم یا زاویه گرفتهایم و داریم از هدفها دور میشویم؟ معنای واقعی سیاست این است. آنوقت در خلال این نگاه، تکلیف آدمها و اشخاص و گروهها و احزاب و جریانها روشن میشود که آیا داریم به سمت عدالت اجتماعی میرویم؟ آیا داریم به سمت استقلال واقعی دینی میرویم؟ آیا داریم به سمت ایجاد تمدن اسلامی میرویم، یا داریم به سمت وابستگی به غرب و وابستگی به امریکا و تحتتأثیر قرار گرفتن نسبت به بافتهها و یافتههای بیمغز غربیها حرکت میکنیم؟ این خیلی مسئله مهمی است که سبک زندگی ما، ما را به کدام طرف دارد میکشاند؛ این نگاه، نگاه سیاسی است که میبینید از فرهنگ سرچشمه میگیرد؛ بنابراین در دل فرهنگ، سیاست هم هست. با این نگاه به حوادث جامعه باید نگاه کرد. بعضی کوتهنظری میکنند، کوتهبینی میکنند و همه چیزها را منحصر میکنند در دوستی یا دشمنی با یک شخص. یک شخص یا یک جریان چه اهمیتی دارد؟ باید نگاه کرد، جریانشناسی کرد؛ در اغلب کسانی که پایشان میلغزد این [جور]است.
وقت نماز، مسجد باید باز باشد. هرسه وقت در مسجد باید نماز جماعت برگزار بشود؛ بنا را بر این باید گذاشت. حالا ممکن است بنده مثلاً فرض کنید توانایی ندارم که هرسه وقت بروم، خب یک نفر دیگر را حتماً آنجا بگذارم که سه وقت در این مسجد نماز اقامه بشود؛ و در مسجد را از پیش از ظهر که باز میکنند برای نماز ظهروعصر، تا شب بعد از نماز عشا باز باشد؛ اینجور نباشد که در مسجد را ببندند. بنده شنیدم بعضیها میگفتند «عصری وارد تهران شدیم، نماز ظهروعصر میخواستیم بخوانیم، در هر مسجدی رفتیم بسته بود» البته مال چند سال پیش است؛ نه، مسجد باید باز باشد.
بعضیها مسجد را - برخلاف آنچه ما حالا عرض کردیم- از مسائل سیاسی میخواهند بهکلی برکنار بدارند. [میگویند]آقا شما وارد سیاست نشوید، کار خودتان را بکنید. کار خودتان یعنی چه؟ یعنی بیایید همان نمازتان را بخوانید و بروید؛ فقط پیشنمازی محض. این همان سکولاریسم است.... ما بیاییم اسلام را در کانونهای اصلی خود یعنی مساجد، از مسائل جامعه، از مسائل سیاست، از مسیر جامعه، از مسیر (سرنوشت) جامعه بهکلی منصرف کنیم؟ این جفای بزرگی است در حق مسجد.
بایستی برای جوانها جایگاه خاص در مسجد ایجاد کرد؛ یعنی واقعاً باید برای جذب جوان برنامهریزی کرد. نه اینکه ما با حضور میانسال و پیرمرد در مسجد مخالفیم؛ نه، مؤمنین همه باید بیایند به مسجد و استفاده کنند، اما جوانها را باید جذب مسجد بکنیم. اینکه جوان مسجد را خانه خود و جایگاه خود بشناسد و به آن انس پیدا کند و رفتوآمد پیدا بکند، خیلی برکات دارد. کار را در جامعه جوانها انجام میدهند، پیشران حرکتهای اجتماعی جوانها هستند، اینها هستند که کار میکنند، تلاش میکنند. جاذبه برای جوان برخلاف آنچه بعضی تصور میکنند، گذاشتن میز پینگپنگ نیست. بعضی خیال میکنند برای اینکه جوانها را جذب کنیم به مسجد، وسایل سرگرمی فراهم بکنیم؛ راه جذب جوانها تصرف دل جوان است. دل جوان یک قیامتی است، اوضاعی است. گرایش جوان به معنویت یکی از آن رازهای بزرگ الهی است. یک حرف معنوی را برای امثال بنده که بگویند، خب گوش میکنم، حداکثر اندکی تأثر پیدا میکنم، [اما]همان حرف را به یک جوان بزنند، منقلب میشود، ازاینرو به آن رو میشود. دل جوان حقیقتپذیر است، دل جوان به فطرت الهی نزدیک است؛ فطرت الله التی فطر الناس علیها. دل جوان با نصایح و مطالب معنوی و سلوکی و عرفانی انس پیدا میکند، زود انس پیدا میکند، زود دلباخته و دلبسته میشود؛ جاذبه جوانها اینهاست. شما سخن را، حرف را، اقدام را با معنویت، با عرفان واقعی، نه عرفانهای تخیلی و توهمی و صوری، یک مقداری آمیخته بکنید، خواهید دید جوان چطور مجذوب میشود و میآید. جاذبه جوان در مسجد اینهاست. والا حالا یک وسیله بازی هم آنجا فراهم کردیم، گذاشتیم، خب اگر بناست برای بازی بیاید، برود در باشگاه بازی کند.
مساجد ما یعنی مساجدی که امروز خوشبختانه در نظام جمهوری اسلامی هستند و غالباً ۳۰، ۴۰ سال عمر دارند، یک تاریخ شنیدنی و زیبایی دارند؛ غالباً اینجور هستند. در این مساجد علمایی آمدهاند، ائمه جماعتی آمدهاند، رفتارهایی داشتهاند، برخوردهایی داشتهاند، مؤمنینی در اینجا آمدهاند، جوانهایی در اینجا تربیت شدهاند، از اینجا بسیجهایی صورت گرفته، شهدایی [دادهاند]، پیکرهای شهیدی به این مساجد برگشتهاند؛ اینها تاریخ است، اینها سرگذشتهای جذاب یک مسجد است؛ این سرگذشتها را باید حفظ کرد. هرکدام از این مساجد میتواند یک سرگذشت واقعی جذاب درسآموزی داشته باشد برای کسانی که امروز در مسجدند و کسانی که فردا به این مسجد خواهند آمد؛ این را در قالبهای گوناگون - قالب کتاب، قالب مقالات مجلهای، قالب عکس، قالب کلیپ- میشود درآورد؛ اینها را میشود تبیین کرد. چقدر از این مساجد هستند که شهدای نامآوری در این مساجد تربیت پیدا کردند، بعد خارج شدند و در راه خدا به شهادت رسیدند؛ این تاریخ را ما بایستی حفظ کنیم.