چندی پیش، سازمان برنامه و بودجه کشور، لایحه برنامه هفتم توسعه را منتشر کردهاست. پیش از ذکر هر نکتهای، بر کارشناسان امر واضح و مبرهن است که برنامه توسعه، برنامهای است که رویکرد و راهبردهای کلان کشور را در طول پنج سال آینده تبیین میکند. در حقیقت قرار بر این است که تمامی نهادها و ارگانها در مسیر تعیینشده در این سند بالادستی، طی مسیر کنند.
از سوی دیگر بدون شک یکی از مهمترین بخشهای هر برنامهای، بخش فرهنگی- اجتماعی آن است، اما آنچه اهمیت این بخش را در برنامه هفتم توسعه، بیش از پیش مینماید، کلان مأموریتی است که ولی امر مسلمین در نخستین دیدار خود با اعضای هیئت دولت سیزدهم به آن اشاره داشتند و تأکید فرمودند: «در مسئله فرهنگ و رسانه، به گمان بنده، ساختار فرهنگی کشور نیاز به یک بازسازی انقلابی دارد. ما مشکل داریم در ساختار فرهنگی کشور و یک حرکت انقلابی لازم است» (۰۶/۰۶/۱۴۰۰).
پس از گذشت بیش از یک سال و عدم تحرک دولت، ایشان مجدداً در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، بر این مهم تأکید ورزیدند: «من در صحبت با دوستان در دولت اشاره کردم به بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی کشور؛ گفتم که ساختار فرهنگی کشور یک بازسازی انقلابی لازم دارد» (۱۵/۰۹/۱۴۰۱). اما این بار به ذکر کلی مأموریت اکتفا نکردند و در مقام توضیح و تفسیر دقیق آن ظاهر شدند و فرمودند:
«مراد، ساختار فرهنگی کشور است، یعنی جامعه؛ نه ساختار فرهنگی دولت. اینکه ساختارهای فرهنگی دولت، یعنی مثلاً ادارات و نسبتشان چه جوری باشد، این مورد بحث نیست؛ یعنی ذهنیت جامعه، فرهنگ جامعه» (۱۵/۰۹/۱۴۰۱).
با این اوصاف متوجه خواهیم شد که اصل و اساس بحث در بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی کشور، تمرکز بر ذهنیت و فرهنگ جامعه است و نه تمرکز بر ساختار فرهنگی دولت و کشور. این در حالی است که در ماده ۱۶۲ لایحه برنامه هفتم توسعه، به فرمایش صریح مقام معظم رهبری مدظلهالعالی توجهی صورت نگرفتهاست و هدف را «تهیه طرح اصلاح وظایف، مأموریت، ساختار و تشکیلات دستگاههای فرهنگی که به نحوی از انحا از بودجههای عمومی به طور مستقیم یا غیرمستقیم استفاده میکنند» تعیین کردهاست.
فارغ از اینکه در ماده مذکور در عین اشاره به استقرار الگوی حکمرانی هوشمند و لزوم اتخاذ رویکرد مردمپایه، در حقیقت هیچ تمهیدی جهت به کارگیری ظرفیت بینظیر مردم، تدبیر نشدهاست؛ پرسش این سؤال ضروری است که چرا دقیقاً خلاف فرمایش شفاف رهبری عمل شدهاست؟ البته نگارنده به این نکته التفات دارد که اصلاح ساختار و وظایف نهادهای فرهنگی میتواند جهت نیل به هدف اصلی یعنی «بازسازی ذهنیت و فرهنگ جامعه» کارساز باشد، اما در این مسیر موضوعیت ندارد، بلکه طریقت دارد. حال آنکه در لایحه مذکور، اصلاح ساختار نهادها و سازمانهای فرهنگی و اصلاح شرح وظایف و مأموریتهای آنان، موضوعیت پیدا کرده و جایگزین هدف اصلی شدهاست.
با توجه به آنچه در متن لایحه برنامه هفتم توسعه مشاهده میکنیم و همچنین مصاحبه مسئولان عرصه فرهنگ، به نظر میرسد نگارندگان لایحه مذکور و بخصوص متولیان نهادهای رسمی عرصه فرهنگ، هنوز به درک و فهمی از مردم و جایگاه مردم در پیشبرد امور بخصوص در حوزه فرهنگ، دست نیافتهاند. در حقیقت این دسته از افراد، در لایه دولت و حاکمیت زیست و تفکر میکنند و هنوز به لایه حکمرانی نرسیدهاند. خروجی چنین امری، چیزی جز خطای راهبردی که پیشتر به آن اشاره شد، نخواهد بود، بنابراین پیشنهاد میشود متولیان امر، ابتدا خوانش امامین انقلاب اسلامی از مردم و جایگاه ایشان را بررسی کنند و در عمل به کار بندند و سپس با استفاده از خبرگان و کارشناسانی که فهم و درکی از حکمرانی مردمی دارند، به اصلاح اساسی ماده مذکور و چه بسا بخش فرهنگی لایحه برنامه هفتم توسعه بپردازند.
امید است دولت سیزدهم در این موضوع بخصوص و ویژه که مورد تأکید ولی امر مسلمین بودهاست، انقلابی عمل کند و با بهرهگیری از نظرات کارشناسان و با پرهیز از تعجیل در تدوین برنامه هفتم توسعه، سندی جامع و بیچون و چرا از خود به یادگار گذارد.
*فعال و پژوهشگر حکمرانی فرهنگ