یکی از شاخصههای اصلی موجود زنده، غلبه وجوه «حیات» او بر وجوه «ممات» است. یک انسان سالم، در حالت عادی و در مدتی کوتاه، تعداد زیادی از سلولهای بدنش مُرده و به سرعت، با سلولهای جدید جایگزین میشود. نتیجه منطقی چنین سازوکاری این است که مرگ سلولها- ولو به تعداد زیاد- به هیچ عنوان گویای مرگ کل پیکره انسان نیست، بلکه به سبب آنکه سلولهای کهنه، توسط سلولهای سرزنده و تازه جایگزین میشوند، برآیندِ این جایگزینی، حیات یافتن کل پیکر انسان است. تنها در صورتی این پیکر از کار خواهد افتاد که غلبه با وجوه ممات باشد، یعنی میزان ازکارافتادگی سلولها و بافتها یا به تعبیری «ریزش» آنها، بر میزان بازتولید آنها یا همان «رویش»شان غلبه داشته، برآیند کلی کارکرد بدن، منجر به فرسودگی و نهایتاً مرگِ کل پیکره گردد.
مفهومشناسی ریزش و رویش
ریزش و رویش، نتیجه طبیعی سنتی از سنتهای الهی به نام «آزمایش» است که با تعبیر قرآنی «فتنه» یا «ابتلا» نیز از آن یاد میشود: «أَحَسِبَ الناسُ أَن یتْرَکوا أَن یقُولُوا آمَنا وَهُمْ لَا یفْتَنُونَ» (۱)، به بیان دیگر، ریزش و رویش زمانی معنا مییابد که صحنه آزمایشی- به صورت فردی یا جمعی- از سوی خدای متعال برپا شود و افراد در آن صحنه وارد شوند، سپس رفتارهایی را در قبال آن صحنهها از خود بروز دهند تا بسته به صحیح بودن یا نبودن آن رفتارها، به سرنوشت رویش یا ریزش دچار شوند. به زبان تمثیل، صحنههای آزمایش الهی به مثابه «غربالی» است که افراد در مواجهه با آن، دو حالت برایشان پیش میآید:
اگر شرایط عبور موفق از آن صحنه را داشته باشند، از غربال عبور کرده، خالص میشوند و در یک معنا، رویش مییابند، اگر هم شرایط عبور را دارا نباشند، در پشت غربال مانده، ریزش خواهند کرد. این معنا از ریزش و رویش، در کلام امیرالمؤمنین (ع) نیز آمده است. آن حضرت در نخستین سخنرانی خود در سال ۳۵ هجری، به این موضوع اشاره میکنند و میفرمایند: «آگاه باشید، تیرهروزیها و آزمایشها، همانند زمان بعثت پیامبر (ص) بار دیگر به شما روی آورده است. سوگند به خدایی که پیامبر (ص) را به حق مبعوث کرد، سخت آزمایش میشوید، چون دانهای که در غربال ریزند یا غذایی که در دیگ گذارند، به هم خواهید ریخت، زیر و رو خواهید شد تا آنکه پایین شما به بالا و بالاییهای شما به پایین روند، آنان که تاکنون منزوی بودند، بر سر کار میآیند و آنها که به ناحق، پیشی گرفتند، عقبزده خواهند شد.» (۲)
وجود ریزش و رویش در پدیدههای سیاسی- اجتماعی
پدیدههای سیاسی و اجتماعی نیز به سبب آنکه جزء اصلی تشکیلدهندهشان «انسان» است، میتواند به عنوان هویتی زنده و پویا تلقی شده و قیاس یک ساختار هوشمند در خصوص آن صورت گیرد. درست مثل بدن انسان یا هر موجود زنده دیگری که فعلوانفعالِ جایگزینی اجزای مرده با اجزای زندهاش، به طور دائم در حال رخ دادن است. اگر از منظر تاریخی نیز به این ماجرا نگریسته شود، درک خواهد شد که تحولات تاریخی بزرگ، همواره با ریزشها و روشهایی همراه بوده است، یعنی به تدریج در عقاید و نیز عزم و اراده برخی نخبگان در درون نظامِ مسلط، نسبت به ارزشهایی که آن نظام بر مبنای آنها متولد شده، بیمیلی ایجاد میشود و آن نخبگان، دیگر در مسیر بازتولید و تداوم ارزشها قدمی برنمیدارند، اما در همان حال، جریانهای تازهای میآیند و ایدههایی نو را مطرح کرده، بسیاری از نخبگان را به دور خود جمع میکنند. (۳)
غلبه رویش بر ریزش، شرط تداوم حیات پدیدههای بشری
همانطور که بیان شد، روند طبیعی جایگزینی اجزای فرسوده و ناکارآمد با اجزای سرزنده و کارآمد، علاوه بر بدن انسان، در عملکرد طبیعی پدیدههای سیاسی و اجتماعی بشر در طول تاریخ نیز سابقه دارد، اما نکته حائز اهمیت در این بین آن است که آنچه در تداوم حیات این پدیدهها تعیینکننده است، همانا غلبه رویشها بر ریزشهاست. گاهی ریزش اتفاق میافتد، اما در مقابل، رویشها به قدری نیست که بتواند کاستیها را جبران، امکانات لازم جهت تداوم حیات را بازتولید کند، اما در حالت طبیعی، مادامی که بنای نظام بشر بر امتداد حیات و پویایی آن پدیده باشد، غلبه با رویشها خواهد بود. در نگاه قرآن، انسان مؤمن باید نسبت به وعدههای الهی حسنظن داشته باشد، رویشها را فوق بر ریزشها ببیند، البته مراد از غلبه رویش بر ریزش در این نگاه، الزاماً غلبه کمی نیست بلکه آنچه شرط لازم برای این برتری است، «برتری کیفی و معنوی» است. حال اگر برتری کمی هم به برتری کیفی افزوده شود، آنگاه شرط لازم و کافی برای غلبه نهایی رویش بر ریزش فراهم خواهد آمد، بنابراین در مسیر تحقق اراده الهی، غلبه با کیفیت است و نه کمیت و در چنین شرایطی نباید از کمی تعداد نفرات جبهه حق هراسید، مؤید این نگاه نیز این دو آیه شریفه قرآن کریم است:
الف) خداوند در آیه ۲۴۹ سوره مبارکه بقره، ضمن اشاره به ماجرای حضرت طالوت (ع) و ابتلائی که برای سپاهیان او پیش آمد، میفرماید: «پس هنگامی که طالوت، سپاهیان را با خود بیرون برد، به آنها گفت: «خداوند شما را به نهر آبی آزمایش میکند، پس هر که از آن بنوشد، از من نیست و هر کس از آن نخورد، از من است، مگر آنکه با دست، مشتی برگیرد [و بیاشامد].» پس [همین که به نهر آب رسیدند]جز اندکی همه از آن نوشیدند. سپس هنگامی که او و یاوران باایمانش از آن نهر گذشتند، [چون دشمن را دیدند، از کمی نفرات خود، ترسیدند و]گفتند: «امروز ما توانایی مقابله با جالوت و سپاهیان او را نداریم.»، اما آنان که اعتقاد داشتند خدا را [در روز قیامت]ملاقات خواهند کرد، گفتند: «چه بسا گروهی اندک که با اذن خدا بر گروهی بسیار پیروز شدند» و خداوند با صابران [و استقامتکنندگان]است.» (۴)
خداوند در این آیه از قرآن، بر اصالتِ برتری کیفی در قیاس با برتری کمی مهر تأیید زده است، آنجا که در خلال ماجرا به کمی تعداد یاران طالوت (ع) اشاره شده، میفرماید: «کم مِن فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کثِیرَةً بِإِذْنِ اللهِ.»
ب) «بگو: شما را تنها به یک چیز اندرز میدهم [اینکه]دوتا دوتا یا به تنهایی برای خدا قیام کنید، سپس بیندیشید...» (۵) این آیه نیز نشان میدهد حتی اگر ریزشها خیلی زیاد بود و تعداد اهل حق خیلی کم شد (رویشها به حسب ظاهر ناچیز بود) هیچگاه کمی تعداد، انسان را از انجام وظیفه الهی باز نمیدارد و نباید در این مسیر از کمی تعداد هراسید.
پرواضح است که اگر این برتری کیفی، با برتری کمی نیز همراه شود، نتیجه آن پیروزی قطعی جبهه حق بر جبهه باطل خواهد بود.
معناشناسی ریزش و رویش در انقلاب اسلامی
اگرچه مفهوم ریزش و رویش، مفهوم جدیدی نبوده و سابقهای به قدمت تاریخ بشر دارد، اما بازتعریف این مفهوم با این واژگانِ خاص در ادبیات سیاسی امروز کشور، امری نوآمد است. این تعبیر، نخستین بار توسط مقام معظم رهبری در خطبههای نماز جمعه تهران (مورخ ۲۶ آذر ۱۳۷۸) به کار رفت. (۶)
در هر نهضتی در طول تاریخ، چهرهها و عناصر ذینفوذی بودهاند که به دلایلی و پس از گذشت مدتزمانی، به گذشته خود پشت پا زده، کمر همت به خدمت دشمن بستند یا اینکه دستکم به عنصری منزوی و بیتفاوت نسبت به آرمانهای انقلاب بدل شدند. (۷)
تاریخ انقلاب اسلامی ایران نیز از این قاعده مستثنی نبوده، نمونههای فراوانی از اینگونه افراد سراغ دارد. اشخاصی که زمانی در رکاب امام راحل (ره) و در جهت تحقق حکومت اسلامی با دشمن مبارزه کردند و سپس با چرخشی محسوس نسبت به مواضع اولیهشان از گذشته خود توبه کردند. در گونهشناسی این افراد، میتوان دو نوع رفتار معطوف به ریزش را رصد کرد:
دسته اول: افرادی که ابتدائاً و در خلال مبارزات نهضت اسلامی مردم ایران در دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ شمسی، حقیقتاً معتقد به انقلاب، آرمانهای آن و رهبری نهضت بودند، اما به تدریج و در مراحل مختلفِ به ثمر رسیدن انقلاب، به دلایل مختلفی دچار استحاله شدند و از مواضع اصولی گذشته خود عدول کردند.
دسته دوم: عدهای که از همان ابتدا نیز تفکرشان با خط اصیل انقلاب و مشی امام خمینی (ره)، به طور جدی زاویه داشت، اما آن را عیان نمیکردند و به حسب ظاهر، همراه و همگام با مبارزات انقلابی مردم ایران در صحنه حضور داشتند، ولی به تدریج صحنهها و ابتلائات انقلاب اسلامی، طوری رقم خورد که آنان مجبور شدند درون خود را عیان کرده، از تاکتیکی بودن همراهیشان با نهضت امام خمینی (ره) پرده بردارند، به عنوان نمونه این فراز از پیام حضرت امام (ره) (موسوم به منشور روحانیت) که مربوط به تخطئه جریان لیبرال در انقلاب اسلامی است، میتواند مصداقی از این دسته باشد:
«امروز هیچ تأسفی نمیخوریم که آنان (۸) در کنار ما نیستند چراکه از اول هم نبودهاند. انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهای فراوان خود را به گروهها و لیبرالها میخوریم. آغوش کشور و انقلاب همیشه برای پذیرفتن همه کسانی که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند، گشوده است ولی نه به قیمت طلبکاری آنان از همه اصول که چرا مرگ بر امریکا گفتید! چرا جنگ کردید! چرا نسبت به منافقین و ضدانقلابیون حکم خدا را جاری میکنید؟ چرا شعار نه شرقی، نه غربی دادهاید؟ چرا لانه جاسوسی را اشغال کردهایم و صدها چرای دیگر.» (۹).
این جمله از حضرت امام (ره) که میفرماید: «امروز هیچ تأسفی نمیخوریم که آنان در کنار ما نیستند چراکه از اول هم نبودهاند...»، شاید ناظر بر همین دسته از ریزشها باشد که برخی گروهها و خواص، از ابتدا هم به صورت ظاهری (و نه حقیقی) و شاید به تعبیری «تاکتیکی» در صف انقلابیونِ اصیل بودند و تنها یک بهانه جدی لازم بود تا صف خود را به طور واضح از سیل خروشان ملت جدا کنند. همچنین در خصوص رفتارشناسی پس از ریزشها نیز عمدتاً یکی از دو عکسالعمل زیر از افراد یا گروههای ریزشیافته سر میزند:
۱. برخی از آنان گوشه عزلت اختیار میکنند. در طول تاریخ نیز این موضوع مسبوق به سابقه بوده و چنین افرادی به «قعاد» و «معتزله» (نشستگان و گوشهنشینان) شناخته میشوند. (۱۰)
۲. عدهای نیز پا را از این فراتر نهاده، به ستیز با امام امت برمیخیزند و عملاً به عنصری وفادار برای جبهه دشمن تبدیل میشوند.
بازخوانی مؤلفههای اصلی گفتمان انقلاب در بحث ریزشها و رویشها
در گفتمان انقلاب اسلامی، اساساً وجود پدیدهای، چون ریزشها (در کنار رویشها) نشاندهنده حرکت رو به رشد انقلاب اسلامی است. در منظومه فکری مقام معظم رهبری، وجود یک یا چند ریزش در صفوف انقلاب، به معنای انحراف کل حرکت یا ناتوانی انقلاب در حفظ نیروهایش نیست، بلکه نشاندهنده پویایی و نشاط آن است که خستگی و دنیازدگی معدودی از همراهان، موجب توقف حرکتِ رو به رشد انقلاب اسلامی نمیشود، (۱۱) به گونهای که مقام معظم رهبری چندی پیش با اشاره به این موضوع که متأسفانه برخی [از مسئولان]خستگی خود را به حساب مردم میگذارند، فرمودند: «این ملت، خسته نیست. آن کسانی که به تبع از تبلیغات دشمنان، ترویج میکنند که این ملت خسته است، بینشاط است، خودشان خستهاند، خودشان بینشاطند! تعمیم میدهند، قیاس به نفس میکنند. این ملتی که بعد از یک شب احیا، با آن هیجان، با آن شور و نشاط، از همه قشرهای مردم- زن و مرد و پیر و جوان- وارد خیابانها میشوند و آن راهپیمایی [روز قدس]را به راه میاندازند، این ملت خسته نیست، نومید نیست.» (۱۲)
در نگاه مقام معظم رهبری، پدیده ریزشها و رویشها جایگاه ویژهای دارد که سبب شده معظمله در طول چندین سال گذشته و خصوصاً پس از فتنه سال ۱۳۸۸، اشارت متعددی به این بحث داشته باشند.
از مهمترین مؤلفههای منظومه فکری معظمله در این خصوص میتوان به این موارد اشاره کرد:
۱. طبیعی بودن ریزشها
از دیدگاه معظمله، وجود پدیدهای، چون ریزش در صفوف انقلاب، به هیچ عنوان غیرمنطقی و غیرطبیعی نیست بلکه به عکس، وجود چنین پدیدههایی نشاندهنده حرکت رو به رشد انقلاب اسلامی و علامت تکامل آن است.
ایشان در این خصوص میفرمایند: «نباید تصور کرد که مجموعه انسانی یک ملت، یک حرکت بسیط میتواند داشته باشد. حرکتها، جمعبندیشده مجموعه احساسات، انگیزهها و تحرکها در کل جامعه است. ما بحمدالله در بخشهای بسیار زیادی داریم پیشرفت میکنیم. اینطور تصور نشود که ما از واقعیات جامعه بیخبر میمانیم، نه، من بحمدالله با بدنه مردم مرتبطم... این طور نیست که ندانم و نبینم. این تصور و توقع هم منطقی نیست که ما فکر کنیم باید یکسره بدون ریزش و بدون وجود نمودها و نمونههایی که نمیپسندیم، جلو برویم، نه، بالاخره ریزشها و رویشهایی هست، سقوطها و عروجهایی هست، مجموعه انسانی جمعبندیشده را باید محاسبه کرد. مشکلاتی هم که دوستان بیان کردند، من آنها را محتمل میدانم و قبول میکنم. خیلی از این مشکلات و این گرهها وجود دارد، اما در کنارش امور مثبت و موجبات- چیزهایی که مایه امید و سرور میشود- وجود دارد. تلاشی که باید بکنیم، این است که مشکلات را برطرف کنیم.» (۱۳)
۲. دیدن ریزشها در کنار رویشها
در نگاه معظمله، ریزشها- ولو آنکه به لحاظ کمی زیاد باشند- هیچگاه نباید موجب یأس و ناامیدی در میان امت شود، زیرا اولاً ریزش باید در کنار رویش دیده شود و نباید ریزشها را به تنهایی دید، ثانیاً چه بسا رویشها به نحوی باشد که نه تنها خلأ ناشی از ریزشهای رخداده را پر کند، بلکه از این فراتر، به سبب آنکه معمولاً «رویش» ناظر بر پدیدهها یا افکار نو و جوان است، لذا شاید توان حرکت رو به جلوی آن در مقایسه با نیروهای قبلی- که اکنون ریزش کردهاند- پرشتابتر باشد.
معظمله میفرمایند: «انقلاب زنده است، این اصول زنده است، هیچ مانعی ندارد که برگ و بار عوض بشود. خزانهایی در راه است، این یک حرکت طبیعی است برای موجودات زنده عالم. همیشه ریزش و رویش وجود دارد، مهم این است که در کنار ریزش، رویش هم وجود داشته باشد و امروز اینجور است.» (۱۴)
ایشان در جایی دیگر میفرمایند: «نباید خیال کرد که اگر چهار نفر آدمی که سابقه انقلابی دارند، از کاروان انقلاب کنار رفتند، پس انقلاب غریب ماند. نه آقا! همه انقلابها، همه فکرها، همه جریانهای گوناگون اجتماعی، هم ریزش دارند، هم رویش دارند، ریزش در کنار رویش.» (۱۵)
و در جایی دیگر خاطرنشان میکنند: «یکی از نقاط قوت و مثبت ما همین است که این ارزشها به نسلهای دوم و سوم منتقل شد، البته ریزش داشتهایم، توبهکار از انقلاب و پشیمان از انقلاب داشتهایم، اما رویشهای ما بیشتر از ریزشهای ما بوده است. نیروهای فرسوده ریزش پیدا کردند، اما نیروهای جوان و باطراوت بالا آمدند و رویش پیدا کردند.» (۱۶)
۳. جلوگیری از ریزشها تا حد ممکن
در نگاه رهبر انقلاب اسلامی، آنچه اصالت دارد، ظهور حداقلی ریزشها و حداکثری رویشها در میان امت است. این سیره، در کلام معظمله با تعبیر «جذب حداکثری و دفع حداقلی» (۱۷) یاد میشود.
اساساً در سیره امامین انقلاب اسلامی، کشش افراد یا جریانات به سوی ریزش، هیچگاه اصالت نداشته و ندارد، زیرا در چارچوب مفهومی دین مبین اسلام- که همواره به دنبال سعادت بشر بوده و خواهان رشد روزافزون اوست- ریزش به معنای سقوط در درجات پایینترِ ایمان و چهبسا در شدیدترین حالت، به معنای خروج از دایره ایمان است، بنابراین مفهوم «ریزش» در مکتب اسلام مطلوب نبوده و اصالت ندارد و در مقابل، آنچه اصیل است، افزایش درجات ایمان فرد یا جامعه (در معنای رویش) است.
اما اگر برای برخی افراد یا گروهها، به سبب برخی دلایل- از جمله غفلت از ارزشهای الهی، افتادن در دام مکاید شیطان، دنیاطلبی، لجاجت در مقابل پذیرش حق و... - زمینه برای ریزش فراهم شود، آنگاه از سوی امام و به تبع آن امت، تمام تلاشها برای نگهداشت فرد در دایره ایمان و جلوگیری از خروج او از کشتی نجات انقلاب صورت خواهد گرفت که این، همان معنای «جذب حداکثری و دفع حداقلی» است: «کسانی... خودشان به دست خودشان صلاحیت حضور در نظام اسلامی را دارند از دست میدهند، کسانی که حاضر نیستند قانون را تحمل کنند، کسانی که حاضر نیستند اکثریت را قبول کنند، کسانی که آن انتخابات عظیم ۴۰ میلیونی مایه افتخار را زیر سؤال میبرند، یک نقطه قوت را برای نظام میخواهند تبدیل کنند به یک نقطه ضعف، اینها در واقع دارند خودشان، خودشان را از این کشتی نجات- که نظام اسلامی است- بیرون میاندازند، والا هیچکس نمیخواهد کسی را از کشتی نجات بیرون بیندازد.» (۱۸)
تلاش امام در میان امت همواره بر این است که آحاد امت را برای قرار گرفتن در مسیر صراط مستقیم هدایت نموده و در خلال هدایت نیز دست آنان را بگیرد (۱۹)، یعنی هم مسیرِ درست را نشان میدهد، هم امت را به سوی آن مسیر راهنمایی میکند و هم اینکه در خلال حرکت به سمت صراط مستقیم، خود نیز به همراه امت حرکت میکند و در مواقع لزوم، از آنان نیز دستگیری مینماید. طبیعی است که با چنین منشی، تمام تلاش امام این است که تا جایی که میتواند، زمینه رویش را برای افراد امت فراهم نماید تا در کوران حوادث و آزمایشات، به «رویش حداکثری» منجر شود و در عین حال «ریزش حداقلی» داشته باشند.
به رغم تلاشهای حداکثری امام و امت برای جلوگیری از ریزش افراد و نگهداشتن آنها در درون مرزهای هویتی نظام اسلامی، اما گاهی اوقات سرانجامِ این افراد یا گروهها به سمتی میرود که گویی «خودشان» نمیخواهند در درون نظام اسلامی باقی بمانند و به تعبیر مقام معظم رهبری، «.. دارند خودشان، خودشان را از این کشتی نجات- که نظام اسلامی است- بیرون میاندازند»، در چنین شرایطی، تلاش جبهه انقلاب به رهبری امام، هر چقدر هم که ادامه یابد، در نهایت نخواهد توانست فرد را درون کشتی نجات نگه دارد، زیرا خودِ فرد اصرار دارد درون این کشتی نمانَد و در درون اقیانوس پرتلاطم بلایا و سختیها غرق شود: «من هیچ اعتقادی ندارم به دفع، من گفتم در نماز جمعه، اعتقاد من به جذب حداکثری و دفع حداقلی است، اما بعضی کأنه خودشان اصرار دارند بر اینکه از نظام فاصله بگیرند. یک اختلاف درون خانوادگی را درون نظام را- که مبارزات انتخاباتی بود- یک عدهای تبدیل کردند به مبارزه با نظام- البته اینها اقلیتند، کوچکند، در مقابل عظمت ملت ایران صفرند، لکن به نام اینها شعار میدهند، اینها هم دل خوش میکنند به این. این باید مایه عبرت باشد...» (۲۰).
البته عطوفت امام و میزان علاقهمندی او به آحاد امت، به حدی است که اگر در خلال فتنهها و به رغم تمام تلاشهایش، باز هم موفق نشود از ریزش عدهای جلوگیری کند، ولی باز هم نسبت به همان ریزشهای حداقلی نیز تأسف خواهد خورد و در قبال آن به شدت محزون خواهد بود.
نقل است در منابع تاریخی که پس از کشته شدن جناب زبیربنعوام در جریان جنگ جمل، شمشیر او را برداشتند و نزد امام علی (ع) آوردند. آن حضرت شمشیر را به دست گرفتند و فرمودند: «به خدا سوگند، مدتهایی مدید، این شمشیر غم و اندوه را از چهره مبارک رسول خدا میزدود، اما مرگ و سرنوشت و کشتارگاه بد، او [زبیر]را چنین کرد...»، آنگاه علی (ع) و یارانش نشستند و بر او گریستند (۲۱)
البته باید توجه داشت که در بعضی موارد، ریزش نه تنها بد نیست و مایه تأسف و حزن و اندوه نمیشود، بلکه گاهی اوقات به مثابه غدهای سرطانی است که شایستگی همراهی با کشتی نجات را ندارد. پر واضح است که وجود غدهای بدخیم و خطرناک در بدن انسان، برای سلامتی مضر است و گاهی حتی جهت از بین بردن آن باید عضوی از اعضای بدن نیز قطع شود تا انسان بتواند به حیات خود ادامه دهد.
نتیجه
پدیدههای سیاسی و اجتماعی حیات بشر (همچون انقلابها)، از آن جهت که مهمترین جزء تشکیلدهندهاش «انسان» است، دارای ساختاری هوشمند و پویا بوده که در مقابل صحنههای آزمایش پیش رویش، سره از ناسره تمییز داده میشود.
طبعاً انقلاب اسلامی ایران نیز از این قاعده کلی مستثنی نبوده و در مسیر رو به جلوی خود به سمت ساخت تمدن نوین اسلامی، مبتلا به آزمایشات کوچک و بزرگ متعددی میشود تا ریزشها به تدریج خود را عیان نموده، رویشها به مرور جایگزین آنها شوند.
به مصداق منطق «تُعرف الأشیاء بأضدادها»، رویشْ زمانی قیمتِ حقیقی خود را پیدا میکند که در کنار ریزش دیده شود. به تعبیر دیگر، تا وقتی که ریزش اتفاق نیفتد، ارزش رویش درک نخواهد شد. متقابلاً انسان مؤمن نیز تا زمانی که به رویشها امیدوار باشد، از ریزشها و حتی کثرت آن نیز اندوهگین نشده و ترس و وحشت به خود راه نخواهد داد.
از منظر گفتمان انقلاب اسلامی، فرایند ریزشها امری کاملاً طبیعی است، در این مسیر و در گذر ایام، باید خزانِ ریزشها پشت سر گذاشته شود تا بهارِ رویشها فرا برسد. خصیصه ذاتی انقلاب اسلامی- همچون هر موجود زنده دیگری در عالم طبیعت- عوض شدن مقطعی برگ و بارهاست. خزان همیشه وجود دارد و رخ دادن آن نیز طبیعی است، اما مهم آن است که در کنارش بهار نیز دیده شود و صِرف برگریزان خزان انقلاب، انسان عاقل و مؤمن به وعدههای الهی را مأیوس نکند. نکته مهم در این خصوص این است که اگرچه خزان ریزشها در مسیر انقلاب امری است طبیعی، اما امام امت در این مسیر، تمام تلاش خود را معطوف میدارد تا تلفات این خزانها را به حداقل رساند، تا حد امکان، مانع از خروج افراد از کشتی انقلاب و سقوط آنان به دریای پرتلاطم فتنهها شود و این، همان معنای «جذب حداکثری و دفع حداقلی» به عنوان دال اصلی گفتمان انقلاب اسلامی در مبحث ریزشها و رویشهاست.
پینوشتها و منابع در دفتر روزنامه موجود است.