سرویس سبک زندگی جوان آنلاین- حسین گلمحمدی: راهنمای تربیت اثربخش به عنوان اثری علمی و کاربردی از دو نویسنده حاذق «دان دینک مایر و گری د. مک» در باب تربیت و مباحث روانشناسی تألیف، توسط مهرداد فیروزبخت به فارسی برگردان و از سوی انتشارات دانژه منتشر شده است. این کتاب با توجه به نیازهای اساسی تربیت فرزند، میتواند به عنوان کلید راهی برای والدین و معلمان و همه آنهایی که دغدغه تربیت را دارند، قرار گیرد. در باب ضرورت تألیف این کتاب ذکر همین مقدار کفایت میکند که فرزندپروری و اتخاذ شیوههای صحیح برخورد با فرزندان در تمام دورهها و مراحل رشد ضامن آینده والدین، فرزندان و جامعه خواهد بود، زیرا از لحاظ علمی و طبق دانش رشد، هر شخصی دارای یکسری ویژگیهای منحصر به فرد و عمومی است و این مطلب دانش و مهارت لازم برای برخورد خاص با فرزند را میطلبد.
انسان موجودی دارای خصوصیات منحصر به فرد و ویژه و یکی از ویژگیهای ذاتی آدمی، تربیتپذیر بودن اوست. از همان ابتدای زندگی میتوان این امر را در وجود کودکان مشاهده کرد. سیر یادگیری و تربیت تا زمان مرگ انسان (هر چند با وجود شدت و ضعفها) ادامه پیدا میکند، اما تربیت به معنای خاص بیشتر اطلاق به تربیت کودک و نوجوان دارد، لذا با توجه به اهمیت موضوع ارائه تعریفی از تربیت در دنبال کردن بحث میتواند کارگشا باشد. بر خلاف اعتقاد برخی که معتقدند تربیت همان تنبیه است، باید اذعان کرد که تربیت و تنبیه با هم فرق دارند. همانگونه که دان دینک مایر وگری د. مکی که در زمینه مسائل تربیتی و روانشناسی دستی بر آتش دارند، در کتاب خود به این مطلب اشاره کردهاند.
این کتاب در هفت فصل، با هدف آشنا کردن والدین با خصوصیات و ویژگیهای کودکان و نوجوانان و همچنین ارائه شیوهها و راهکارهای مناسب برای برخورد با آنها نگاشته شده است. همانطور که از عنوان کتاب هم میتوان به خوبی برداشت کرد، محوریت کتاب با تربیت، آن هم تربیتی که ثمربخش و لذتبخش باشد، شکل گرفته است.
در فصل ششم که تربیت معقول نام گرفته است، مؤلفان هدف تربیت را اینگونه عنوان نمودهاند که هدف تربیت این است که بچهها مسئولیتپذیری را یاد بگیرند. این سخنی است مورد تأیید، اما به معنای هدف تام و نهایی نمیتواند باشد، زیرا هدف از تربیت همانطور که در ادیان آسمانی به خصوص دین مبین اسلام وارد شده است، علاوه بر مسئولیت، آماده کردن فرزند برای در مسیر صحیح سعادت قرار گرفتن است. البته اگر مسئولیت را دارای اقسامی بدانیم که از جمله آن مسئولیت فردی، مسئولیت در برابر جامعه و مسئولیت در برابر خالق باشد، این هدف میتواند کامل و صحیح محسوب گردد. در همین فصل مؤلف تربیت را به معنای هدایت کودک به سوی انتخاب کردن و نه به جای او انتخاب کردن میداند. اما هر چه باشد میتوان مهمترین وظیفه والدین را تربیت بچهای با اعتماد به نفس و مسئولیتپذیر دانست. بر همین اساس مهارتهای پدر و مادری کردن را باید آموخت و این چیزی است که در فصل اول کتاب حاضر در صفحات اولیه به آن پرداخته شده است. والدین برای تربیت اثربخش نیازمند آشنایی کامل نسبت به نحوه رشد و رفتار کودکان، راههای برخورد اثربخش و مثبت با رفتار غلط بچهها، تبحر در دلگرمی دادن به فرزند خود، پیدا کردن راههای راحت و آزادانه، گوش دادن و حرف زدن هستند که در فصول مختلف کتاب و در برنامهای به نام «استپ» به آنها پرداخته میشود.
مؤلف معتقد است برنامه استپ میتواند کمکرسان و همراه والدین باشد تا بتوانند انتخابهای مفیدی داشته باشند و مشکلات پدری و مادری کردن را مرحله به مرحله پشت سر بگذارند. سبکهای پدر و مادری کردن در عین حال که میتواند مختلف باشد، میتوان آن را در سه مورد رایج دستوری (استبدادی)، تسلیمی و انتخابی بیان کرد؛ تقسیمی که مؤلف در صفحه ۱۳ کتاب به آن اشاره کرده است. نکته قابل توجه در جریان تربیت فرزندان، انتظارات بجا و صحیح والدین و توجه به عوامل مؤثر بر رشد رفتار کودک مانند خلق و خو، وراثت و محیط، نقشهای ویژه پسران و دختران، سن و مراحل است. فرزندان نیازهای مختلفی دارند، یکی از نیازهای آنها که مؤلف در فصل اول به آن اشاره دارد، نیاز به تعلق خاطر (یعنی دوست دارند مقبول واقع شوند) است، لذا برای رفع این نیاز باید به آنها کمک و فرزندان را راهنمایی کرد که رفتار درست در پیش گیرند. در فصل دوم با عنوان فهم باورها و احساسات مطالب مهمی از جمله موقعیت کودک در خانواده و فرزند چندم بودن در خانواده، الگوگیری و یادگیری فرزندان از حرفها و اعمال والدین مطرح میشود، بنابراین از جمله توصیههای وارده در کتاب حاضر، یکی بودن حرف والدین با هم در زندگی خانوادگی و در جریان تربیت فرزندان است. در این فصل علاوه بر مسائل مذکور راههای شکلگیری باورها و احساسات و تغییر رفتارهای غلط کودکان در سه مرحله تصمیم، تغییر هدف و تغییر باورها و احساسات بیان شده است. در فصل سوم به بحثی تحت عنوان دلگرمی دادن به فرزندتان و خودتان که منتج به ایجاد عزت نفس میگردد، پرداخته میشود. همچنین به تفاوت دلگرمی و تشویق و کارآیی همیشگی دلگرمی اشاره شده است. یکی دیگر از هنرها و مهارتهای فرزندپروری در صحبت کردن و گوش دادن فعال به کودکان است، اما نکته قابل ذکر رابطه برقرار کردن و صحبت کردن بدون سرزنش است. از جمله مباحث دیگری که در کتاب به آن اشاره داشتهاند، روشهای ترغیب کودکان به همکاری و تربیت معقول و انتخاب روشهای صحیح است.
کتاب «راهنمای تربیت اثربخش» دارای قوتهایی است که از جمله آن میتوان به سیر و جریان بحث، ارائه روشهای کاربردی، بیان خلاصهها و نکات مهم در آخر هر فصل و ذکر مثالهایی در قالب موارد و مصادیق اشاره داشت.
با این حال توجه خواننده کتاب را باید به مثالهایی معطوف کرد که ریشه آنها در تفاوت فرهنگی نویسندگان کتاب با فرهنگ جامعه اسلامی- ایرانی ماست. به عنوان مثال بازی با سگ عادی جلوه داده شده و حال آنکه در فرهنگ ما سگ کاربریهای مخصوص خودش را دارد و این نمونهای از تفاوت فرهنگی است. اما هر چه باشد، میتوان کتاب را راهنمای مناسبی برای والدین دانست، زیرا مخاطب فهیم میتواند با تمایز موارد اندک و نادیده انگاشتن مثالهایی که به تمایزهای فرهنگی برمیگردد، استفاده کاملی از این کتاب ببرد.