حواسمان نیست؛ حواسمان به فرصتهای طلایی که یکی پس از دیگری از دست میروند، نیست. حواسمان به ورزشکارانی که بعد از سالها تلاش با افسردگی ناچار به خداحافظی اجباری از دنیای قهرمانی میشوند، نیست. حواسمان به قهرمانان و مدالآورانی که بیانگیزگی و مشکلات فراوان موفقیتهایشان را به ناکامیهای ادامهدار پیوند میزند، نیست. حواسمان نیست که طلاهای بسیاری را به راحتی از دست میدهیم. درست مثل ورزشکاران و قهرمانانی که ناچارشان میکنیم به کنارهگیری یا فرار به سمت وعدههای رنگارنگ و سکههای براق دیگر کشورها!
حواسمان به ورزش نیست. اصلاً استاد فرصتسوزی و ستارهسوزی هستیم، چراکه سرمان جایی دیگر گرم است. گرم خودمان که اگر غیر از این بود، کیهانی، امید طلای ایران در بازیهای قهرمانی آسیا چهارم نمیشد. اگر حواسمان به اتفاقات و مسائل ورزش بود، درست دو روز بعد از آخرین توصیههای وزیر ورزش و رئیس کمیته ملی المپیک برای صرفهجویی شاهد خط خوردن نام ورزشکاران تیراندازی برای جا دادن افراد متفرقه در لیست سفر نبودیم! تصمیمی که نه فقط فرصت حضور در مسابقات بینالمللی را از چند ورزشکار گرفته، بلکه جریمهای سنگین نیز برای فدراسیون به دنبال دارد، وقتی نفرات از پیش ثبتنام شده در لیست اعزام نبودند!
حواسمان نیست، حواسمان به اتفاقات اطرافمان و بدتر از همه نتایج مخرب آن بر ورزش کشور و حتی وجهه جهانی آن نیست که اگر بود، شاهد گلایههای پرتعداد ورزشکاران و قهرمانان نبودیم. ورزشکاران و قهرمانانی که با دست خالی میجنگند، اما دستآخر یا باید به دلیل بیتوجهیها و فشارهای روحی و روانی که به دلیل مشکلات فراوان تحمل میکنند با ناکامی مواجه شوند یا نامشان به سادگی از لیست خط بخورد، چراکه افراد متفرقه همواره حضورشان در کنار تیم مهمتر از حضور مربیان و ورزشکارن بوده، افراد متفرقهای که بدون هیچ ضرورتی راهی سفرهای خارجی میشوند و علاوه بر سیاحت، حق مأموریتی تپل را هم به جیب میزنند.
چه اهمیتی دارد، گلههای کیهانی چه اهمیتی دارد؟ نالههای دوچرخهسوارانی که پولی برای تجهیز دوچرخههای خود ندارند چه اهمیتی دارد؟ دلخوری بانوان فوتسالیست که پاداش موفقیتهایشان خط خوردن از لیست تیم ملی بابت اعتراض به عدم عمل به وعدههای داده شده است، چه اهمیتی دارد؟ خط خوردن نام ورزشکاران برای قرار دادن نام افراد متفرقه در لیست اعزامیها چه اهمیتی دارد؟ ناکامی ورزشکارانی که به شدت از لحاظ مالی و روحی روانی تحت فشار هستند، چه اهمیتی دارد وقتی حواسمان به ورزش نیست که اگر بود، شاهد اتفاقات عجیب نبودیم. اتفاقاتی نظیر اضافه شدن نام یک ورزشکار در خلال مسابقات در رشتهای که تاکنون دقیقهای هم در آن تمرین نکرده یا راهاندازی فلان ماده تنها به دلیل آنکه پسر رئیس تازه روی کار آمده در آن رشته فعالیت دارد!
حواسمان نیست. مدتهاست که حواسمان به ورزش و حال و روز نزار آن نیست که اگر بود در سال المپیک مدام شعار صرفهجویی از مسئولان بلندپایه نمیشنیدیم، در حالی که همانها که توصیه به عدم ولخرجی میکنند، خود دستهگلها در این زمینه به آب میدهند و دست دیگران را نیز در سوءاستفاده باز میگذارند. مسئولانی که چشم بر ولخرجیهای بیمورد و ریخت و پاشهای غیرقابل توجیه برخی رشتهها (فوتبال) و لغو اردوها و اعزامهای مهم برخی رشتههای دیگر (منهای فوتبال) میبندند و تنها راهکاری که در اندک زمان باقی مانده تا المپیک برای ارائه دارند، توصیه به عدم ولخرجی است. البته آنها حتی بر همین توصیه خود نیز پایبند نیستند که اگر جز این بود، امروز فلان رئیس هیئت رئیسه یا فلان شخص غیرمسئول به جای ورزشکاران راهی سفرهای برونمرزی نمیشدند و فلان تیم بابت یک برد پیشپاافتاده جیب مردم را غارت نمیکرد.
حواسمان به ورزش و ضربههای جبرانناپذیری که با دست خود به آن میزنیم، نیست. ضربههایی که بذر ناامیدی و بیانگیزگی را در دل ورزشکاران کاشته، ورزشکارانی که با دست خالی از هیچ تلاشی برای کسب موفقیت فروگذار نیستند، اما حالا تلاشهایشان دیگر به تنهایی جواب نمیدهد وقتی از یک سو مورد آماج تبعیضهای ناعادلانه مسئولان بلندمرتبه و حتی رؤسای فدراسیونهای خود قرار میگیرند. ورزشکارانی که بیانگیزگی نتیجهای جز ناکامی برایشان به دنبال ندارد و این ناکامیها تیشهای است بر ریشه ورزشی که مدتهاست که رها شده و حواسمان هم به آن نیست!