سرویس اندیشه جوان آنلاین: بررسی پیرامون علل و عوامل رخداد حادثه عاشورا با نگرشهای متفاوت سیاسی و با پیشفرضهای ایدئولوژیک نتایج متفاوتی را دربر دارد، گاهی چپگرایان تفاسیر سوسیالیستی از قیام ایشان ارائه کردهاند؛ گاه برخی با تحلیلهای عرفانی و غیرسیاسی این حرکت را صرفاً فردی و غیراجتماعی دانستهاند؛ گاهی هم از سوی لیبرالها با تفاسیر آزادیگرایانه، وجهه دینی بودن قیام را کمرنگ جلوه میدهند. همه اینها را میتوان ذیل مفهومی قرار داد که شهید مطهری از آن تحت عنوان «تحریف معنوی» واقعه عاشورا یاد میکند.
چندی پیش حجتالاسلام داوود فیرحی، در مواضعی پیرامون علل وقوع حادثه کربلا، ریشه واقعه کربلا را به مدل حکومتی اشرافی مکه و مدل شورایی مدینه و تلفیق این دو مدل و تفوق مدل حکومتی مکی پس از رحلت پیامبر (ص) به رغم میل ایشان منتسب کردند. این در حالی است که به نظر میرسد این بحث در مبادی اولیه دچار لغزش بوده و انطباق چندانی با فکتهای تاریخی و جغرافیای سیاسی مکه و یثرب ندارد.
در نوشتاری که هفته گذشته در همین صفحه انتشار یافت، ادعای ایشان پیرامون مدل حکومت مکه مورد بررسی قرار گرفت و با حقایق تاریخی مطابقت داده شد و نتیجه آن شد که مدل حاکمیتی در دولت شهر مکه، «الیگارشی» مبتنی بر حاکمیت قریش بود. ضمن اینکه عرض شد دموکراتترین حرکت تروریستی در طول تاریخ بشریت را در مکه شاهد بودیم، زمانی که در «دارالندوه» جمع شدند و تصمیم گرفتند تا از هر قوم و قبیله یک نفر برای کشتن پیامبر (ص) اقدام کند؛ لذا با این شواهد تاریخی اثبات شد مدعای دکتر فیرحی مبتنی بر واقعیت و فکت تاریخی نیست.
اما در بخش دیگر این مقاله یکی دیگر از مدعیات دکتر فیرحی را مورد ارزیابی قرار خواهیم داد. ایشان در ادعایی، باز هم بدون دلیل و مدرک تاریخی، مدعی میشوند که مدل حاکمیتی قبل از ورود حضرت رسول (ص) به یثرب، مدل شورایی بود و حضرت رسول برای اداره جامعه خود، مدل تازهای تأسیس نکرده و در واقع همین مدل را امضا کردند، اما واقعه سقیفه، غلبه مجدد مدل مکی (یا بنا بر قول ایشان مدل دیکتاتوری مکی) بر مدل مدنی (یعنی مدل شورایی و دموکراتیک) بود. پس یکی از مدعیات اصلی ایشان این است که مدل یثربی (البته ایشان میگویند مدل مدنی و عنایت ندارند که یثرب بعد از ورود حضرت به آن شهر تغییر نام داده شد) مدلی شورایی و دموکرات بود.
متأسفانه همانطور که در بخش قبلی هم بیان شد، ایشان باز هم به روش علمی و متد منطقی و اصولی پایبند نبوده و بدون دلیل و مدرک این مسئله را بیان میکنند.
شواهد نشان میدهد مدل دولت شهر یثرب هم مدلی الیگارشی منتها مبتنی بر حاکمیت یهود بر این شهر بود. برای بررسی بهتر این مسئله قدری راجع به تاریخچه و ویژگیهای یثرب توضیح خواهیم داد.
برخی از ویژگیهای یثرب
۱- یثرب بر خلاف مکه که اقتصادش بر پایه سوداگری و تجارت بنا نهاده شده بود، اقتصادی فئودالی و مبتنی بر زراعت و باغداری و کشاورزی داشت. (برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به آثار المدینه المنوره، ص۲۱۰)
۲- در یثرب دو قبیله عرب به نامهای اوس و خزرج- که خزرج جمعیتی بسیار بیشتر از اوس داشت- زندگی میکردند. در کنار این دو قبیله عمده عرب، سه قبیله یهودی که در مجاورت مدینه حضور داشتند، زندگی میکردند، آنها عبارت بودند از: بنینضیر، بنیقریظه و بنیقینقاع (برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به آثار المدینه المنوره، ص۲۱۰)
۳- قبایل اوس و خزرج هر کدام محلی برای شور سران خود داشتند که به سقیفه مشهور بود. چیزی شبیه دارالندوه مکه منتها باز هم تنها مردان آزاد و بالغ حق اظهار نظر داشتند که البته اظهار نظر آنها در برابر شیخ و بزرگ قبیله کان لم یکن بود. (برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به معالم المدینه المنوره، ج۱، ص۴۵۹.)
استثمار اوس و خزرج از سوی یهودیان حاضر در یثرب
شیوه اقتصادی حاکم بر مدینه فرصت بسیار مغتنمی برای یهودیان ایجاد کرد که با ایجاد اختلاف و درگیری بین دو قبیله عرب حاضر در یثرب یعنی اوس و خزرج، آنها را سرگرم جنگ و نزاع و درگیری و ناامنی کرده و خود مشغول زراعت و کشاورزی و عمران و آبادانی مزارع و باغات و استحکام حصونشان شوند. ضمن اینکه آنها در کنار اشتغال به زراعت در صنعت اسلحهسازی نیز تبحر یافته و با ایجاد نزاع و درگیری بنیانافکن بین اوس و خزرج، که منجر به جنگ میشد، بازار بسیار بزرگی برای فروش اسلحههای خود ایجاد میکردند. (ر. ک: حضاره العرب فی عصر الجاهلیه، ص. ۱۷۸)
با سرگرم شدن اوس و خزرج به جنگ و درگیری، که لازمه آن ناامنی و عدم رشد اقتصادی بود، بیش از پیش نیاز به پول برای خرید مایحتاج زندگی و اسلحه پیدا کردند، این نیاز آنها را به سمت یهودیان میکشاند و یهودیان هم با یک شیوه همیشگی یعنی دادن قرض ربوی پول مورد نیاز آنها را تأمین میکردند و جالب اینکه برای خرید محصولات کشاورزی و البته اسلحه باز هم باید سراغ یهودیان میرفتند، یعنی یهودیان به آنها قرض ربوی میدادند و مجدد پولی که قرض داده بودند را خود گرفته و در مقابلش اسلحه و مایحتاج زندگی به اوس و خزرج میفروختند. از طرفی اوس و خزرج توانایی بازپرداخت آن قرض ربوی را نداشتند و یهودیان در مقابل قرض خود، زمینهای آنها را صاحب میشدند و بعد هم برده و فرزندان آنها را، در نتیجه اوس و خزرج بعد از یک پروسه زمانی کاملاً به خاک سیاه نشانده و استثمار کامل شده بودند.
الیگارشی یهود حاکم بر یثرب
قدرت اقتصادی و البته خباثت یهودیان که مدام سعی در ایجاد تفرقه بین اوس و خزرج داشتند، منجر به ایجاد قدرت سیاسی فراوان برای یهودیان شد و عملاً دولت شهر یثرب هیچ اختیاری از خود نداشت و به مثابه یک شهر استعمارزده و استثمارشده کاملاً در اختیار اراده و سیاستهای یهودیان قرار گرفت. قرآن در این باره این وضعیت رقتانگیز و افتراق شدید در آستانه سقوط کامل را اینگونه تشریح میکند و به یاد انصار مدینه میاندازد و میفرمایند: «وَاعتَصِموا بِحَبل اللَّهِ جَمیعاً وَلا تَفَرَّقوا وَاذکُروا نِعمَتَ اللهِ عَلَیکُم إِذ کُنتُم أَعداءً فَأَلَّفَ بَینَ قُلوبِکُم فَأَصبَحتُم بِنِعمَتِهِ إِخواناً وَکُنتُم عَلى شَفا حُفرَةٍ مِنَ النّارِ فَأَنقَذَکُم مِنها کَذالِکَ یُبَیِّنُ اللهُ لَکُم آیاتِهِ لَعَلَّکُم تَهتَدونَ» (آل عمران/ ۱۰۳)
و همگی به ریسمان خدا [= قرآن و اسلام، و هرگونه وسیله وحدت]، چنگ زنید و پراکنده نشوید! و نعمت (بزرگِ) خدا را بر خود، به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید، و او میان دلهای شما، الفت ایجاد کرد، و به برکتِ نعمتِ او، برادر شدید! و شما بر لبِ حفرهای از آتش بودید، خدا شما را از آن نجات داد؛ این چنین، خداوند آیات خود را برای شما آشکار میسازد؛ شاید پذیرای هدایت شوید. این آیه شریفه بر این نکته تأکید ویژه دارد که اوس و خزرج در تفرقه شدیدی به سر میبردند که آنها را در لبه پرتگاهی از حفره آتش قرار داده بود، اما به برکت اسلام آنها از زیر بار سلطه الیگارشی یهود نجات یافته و تبدیل به اِخوَه و برادر شدند.
ضمن اینکه در مقام هشدار به مسلمین است که مراقب نفوذ مجدد یهودیان در بین خود باشند، چون آیات قبل میفرماید: قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَهَا عِوَجًا وَأَنتُمْ شُهَدَاءُ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (آل عمران/۹۹) «ای اهل کتاب! چرا افرادی را که ایمان آوردهاند، از راه خدا بازمیدارید و میخواهید این راه را کج سازید؟! در حالی که شما (به درستی این راه) گواه هستید؛ و خداوند از آنچه انجام میدهید غافل نیست؛ و نیز آیه شریفه: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تُطِیعُوا فَرِیقاً مِّنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ یَرُدُّوکُم بَعْدَ إِیمَانِکُمْ کَافِرِینَ» (آل عمران/۱۰۰)ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر از گروهی از اهل کتاب (که کارشان نفاقافکنی و شعلهور ساختن آتش کینه و عداوت است) اطاعت کنید شما را پس از ایمان به کفر بازمیگردانند. آیات فوق به خوبی نشان میدهد که یهودیان بعد از ورود پیامبر به یثرب که نام آن شهر را به مدینه تغییر داده و مقر حکومت خود کرده بودند، در صدد بودند تا مجدد سلطه و نفوذ خود را بازیابند و این آیات قرآن در مقام هشدار به مسلمین و یادآوری گذشته استثمارزده و افتراق و زندگی رقتآمیز آنهاست.
جمعبندی
با توجه به آنچه بیان شد و استنادات قرآنی، مدعای دکتر فیرحی مبنی بر اینکه مدل حکومتی در یثرب مدلی «شورایی و دموکرات» بود، کاملاً خلاف واقعیات و فکتهای تاریخی است. اساساًَ یکی از دلایل دعوت از پیامبر (ص) برای حضور در یثرب از سوی اوس و خزرج این بود که آنها دیگر چیزی برای از دست دادن نداشتند و کاملاً استثمار شده بودند، لذا در پی یک منجی بودند تا آنها را از این وضعیت رقت بار و ذلیلانه نجات دهد؛ لذا نه مکه دیکتاتوری محض مورد نظر دکتر فیرحی بود و نه یثرب مدل شورایی و دموکرات مورد نظر ایشان، بلکه هم مکه و هم یثرب هر دو الیگارشی بودند. الیگارشی قریش در مکه و الیگارشی یهود در مدینه! و پیامبر اسلام با هر دوی این الیگارشیها مبارزه کردند و مدلی خاص و ویژه برای حکومت بنا نهادند که در بخش بعدی این مقاله به آن خواهیم پرداخت.