گلايه منهاي فوتباليها پايان ندارد و آنقدر تبعيض در هزينهها در ورزش ايران زياد شده که کمتر قهرماني است که نسبت به شرايطي که پيشرويش است، رضايت داشته باشد، به طوري که اين روزها ميتوان با قاطعيت گفت هزينههاي ميلياردي براي فوتبال ميشود و توقع قهرماني و مدال از ورزشکاران منهاي فوتبالي، آن هم با دست خالي و کمترين توجه! صحبتهاي ديروز کاپيتان تيم ملي کاراته يکي از همان مثنوي هفتادمن انتقادات قهرمانان و مدالآوران منهاي فوتبالي از تبعيض و بيتوجهيهايي است که در حق آنها ميشود. گلايههايي که هر روز ميتوان ردي از آن را در رسانههاي مختلف ديد. يک روز بودجه کشتي که بار اصلي مدالآوري در آسيايي و المپيک بر دوش آن است نصف ميشود، روز ديگر سهراب مرادي و بهداد سليمي از امکانات مستهلک و قديمي تمرينيشان در مجموعه تمريني آزادي گلايه ميکنند. يک روز هم مانند ديروز کاپيتان کاراته براي چندمين بار سفره دلش را باز ميکند و از مسئولاني که تنها چشمشان وقتي ميخواهند پول بدهند، فوتبال را ميبيند، گله ميکند. راست ميگويد مدال را منهاي فوتباليها ميگيرند، اما پولش به جيب فوتباليها ميرود!
فوتباليها در کمتر از دو سال چند بار به پاستور و ديدار روحاني ميروند و پاداش صعودشان را سر موقع ميگيرند، اما در مقابل ورزشکاران ساير رشتهها هر دو سال يکبار پاداش ناچيزشان را ميگيرند. کاپيتان کاراته حق دارد بگويد آقاي رئيسجمهور اين رسمش نيست، رسمش نيست که فوتبال پاداش صعود به جام جهاني را قبل از رفتن به روسيه بگيرد، اما بچههاي کاراته ماهها پس از نتيجه تاريخيشان در قهرماني جهان، هنوز پاداشي نگرفته باشند. سيستم مديريتي ورزش سالهاست كه بر اساس اين نگاه تبعيضآميز استوار شده است، سيستمي که مديرانش براي عکس گرفتن با فوتباليستها سرودست ميشکنند و در مقابل تنها جلوي سکوهاي قهرماني ورزشکاران بقيه رشتهها پيدايشان ميشود.
خروجي اين سيستم تبعيضآميز تنها دلسردي قهرمانان است. ورزشکاراني که با کمترين امکانات و در سختترين شرايط مدال ميگيرند، اما در مقابل توسط مسئولان تحويل گرفته نميشوند. پاداشهاي ناچيزشان قطرهچکاني و سالها پس از افتخارآفريني پرداخت ميشود و کمتر مسئولي در سالهاي اخير در وزارت ورزش و باشگاهها بوده که مايه دلگرمي يک قهرمان باشد، به طوري که ميتوان گفت مديران فوتبالزده که تمام بودجهها و توجهها را به سمت فوتبال سوق ميدهند آفت ورزش ايران هستند، آفتي که هر سالي که ميگذرد بيشتر دامن ورزش را ميگيرد و دلسردي بيشتر المپيکيها و مدالآوران را به همراه دارد.
براي رسيدن به تبعيضهايي که در حق منهاي فوتباليها ميشود تنها ميتوان به قراردادهاي ميلياردي که يکي از تيمهاي صنعتي اين روزها با بازيکنان دستهچندم فوتبال ميبندد، نگاهي انداخت. يکي از تيمهاي صنعتي در حالي براي فوتباليستهاي درجه 3، اين روزها قراردادي کمتر از يک ميليارد پيشنهاد نميدهد و به سرمربياش براي يک سال 3 ميليارد ميدهد که همين تيمها که عنوان باشگاه را نيز يدک ميکشند قراردادهاي ناچيز رشتههاي ديگرشان را پرداخت نميکنند. باشگاهی چون ذوبآهن در حالي حاضر بود امسال براي يک سال به قلعهنويي 3 ميليارد بدهد که قهرماناني مانند سهراب مرادي، کيانوش رستمي و بهداد سليمي سالهاست كه از اين باشگاه طلبهاي ناچيز چندده ميليوني دارند!
البته مسئولان از وزير ورزش تا رئيس کميته ملي المپيک و مديران باشگاهها در اين سالها کم قول و وعده براي تجليل از قهرمانان ندادهاند، وعدههايي که سارا شيربيگي مليپوش فوتسال بانوان که پس از قهرماني در آسيا اين روزها کمتر مسئولي فرصت عکس يادگاري با بازيکنان اين تيم افتخارآفرين را از دست ميدهد، اعتراف ميکند که به عملي شدن آن اميدي ندارد، قولهايي که خيلي وقتها تنها جنبه نمايشي و خالي نبودن عريضه را دارند. چنين نگاه تبعيضآميزي سبب شده تا قهرمانان و مدالآوران رشتههاي منهاي فوتبالي در آستانه بازيهاي آسيايي با دلسردي به تمريناتشان ادامه دهند. در مقابل فوتباليها که در چند دهه اخير هيچ مقام قابل توجهي کسب نکردهاند با دريافت پولهاي هنگفت چندميلياردي، يکهزارم سختيهاي منهاي فوتباليها را هم تحمل نميکنند.