به گزارش خبرنگار ما، ارديبهشت سال96 مردي مأموران پليس دماوند را از ناپديد شدن ناگهاني پدرش در روستاي آبسرد دماوند باخبر كرد و گفت: «روز گذشته پدرم براي رسيدگي به كارهاي باغ از خانه بيرون رفت، اما هرچه منتظرش شديم، برنگشت. امروز وقتي به باغمان رفتم از او خبري نبود و اهالي روستا هم از او بيخبرند. نگرانم اتفاق بدي افتاده باشد.»
با اعلام اين مفقودي، پليس تحقيقات فني خود را آغاز كرد تا اينكه در روند تحقيقات آنها جسد سوختهاي را حوالي يكي از باغات همان روستا كشف كردند.
با انتقال بقاياي جسد به پزشكي قانوني مشخص شد جسد متعلق به حميد50 ساله است كه چند روز پيش پسرش اعلام مفقودي كرده بود. به اين ترتيب پرونده با موضوع قتل عمد در دستور كار پليس قرار گرفت و تحقيقات وارد مرحله تازهاي شد. در حاليكه تحقيقات در اين زمينه ادامه داشت، پليس دريافت دو نفر از كارگران ساختمان نيمهكاره، حوالي باغي كه جسد مقتول در آن كشف شده بود، گريختهاند و از آنها خبري نيست. به اين ترتيب آن دو كارگر به عنوان اولين مظنون پرونده تحت تعقيب قرار گرفتند تا اينكه دو پسر جوان به نامهاي عزيز 17ساله و نظير 21ساله در اردوگاه افغانستان واقع در ورامين در حاليكه قصد فرار به كابل را داشتند شناسايي و بازداشت شدند. متهمان با انتقال به پليس آگاهي به قتل مرد ميانسال با همدستي يكي از دوستانشان به نام محمد 17ساله اعتراف كردند.
پرونده متهمان بعد از صدور كيفرخواست كامل و به شعبه پنجم دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد. صبح ديروز متهمان در همان شعبه به رياست قاضي بابايي محاكمه شدند.
بعد از اعلام رسميت جلسه، اوليايدم درخواست قصاص كردند. سپس عزيز ۱۷ساله به اتهام مباشرت در قتل در جايگاه قرار گرفت و گفت: «من و محمد كارگر ساختماني در روستاي آبسرد بوديم. نظير هم دوست صميمي ما بود. روزي او پيش ما آمد تا با هم حشيش بكشيم. در حاليكه كنار هم نشسته بوديم او از ما خواست براي قتل حميد او را كمك كنيم. وقتي دليلش را پرسيديم نظير گفت حميد مردي پولدار است كه ميتوانيم از او سرقت كنيم. تحتتأثير قرار گرفتيم و پيشنهاد او را قبول كرديم.»
متهم در ادامه گفت: «روز حادثه مقتول را به بهانهاي به باغي در پايين همان ساختمان نیمهكاره كشانديم و در فرصتي مناسب من و نظير با چاقو چند ضربه به او زديم. محمد نيز بند كفشش را باز كرد و دور گردن مقتول انداخت تا او را خفه كند. بعد از قتل 60 هزار تومان پول نقدي كه در جيب مقتول بود را برداشتيم و ميخواستيم با ماشين مدل بالاي او فرار كنيم اما چون خودرو اتوماتيك بود، نتوانستيم آن را روشن كنيم.» متهم در آخر گفت: «وقتي از باغ بيرون آمديم با يكي از دوستانمان تماس گرفتيم و او گفت براي گمراه كردن پليس بهتر است جسد را بسوزانيم. ما هم از ترس روي جسد هيزم ريختيم و آن را آتش زديم.»
در ادامه نظير هم به اتهام مباشرت در قتل در جايگاه ايستاد و گفت: «نقشه قتل كار آنها بود. عزيز و محمد از قبل مقتول را ميشناختند و ميدانستند مرد پولداري است به همين دليل آنها با انگيزه سرقت نقشه قتل را كشيدند و مرا اغفال كردند. قبول دارم چند ضربه چاقو به مقتول زدم و در آتش زدن جنازه به دوستانم كمك كردم. اما به خاطر كشيدن حشيش در حال خودم نبودم.»
سومين متهم – محمد – نيز به اتهام معاونت در قتل در جايگاه قرار گرفت و حرفهاي عزيز را تأييد كرد و گفت: «من و دوستم به خاطر حرفهاي نظير وارد اين ماجرا شديم. او با حرفهايش ما را تحريك كرد.» او در آخرين دفاعش گفت: «من با چاقو به مقتول نزدم و فقط بند كفشم را دور گردنش پيچيدم. علت فوت هم بر اثر ضربات چاقو بوده است.» در پايان هيئت قضايي جهت صدور رأي وارد شور شد.