محمد اسماعیلی
«تحريم» تنها ابزاري است كه ايالات متحده امريكا را براي ضربه زدن به جمهوري اسلامي ايران اميدوار و هيئت حاكمه اين كشور را براي تحقق اهداف ضدايراني ترغيب ميكند چراكه به زعم اعضاي كنگره و دولت امريكا اهدافي مانند «شورش جامعه عليه حاكمــيت اسلامي»، «تضعيــف اقتدار دفاعي- نظامي ايران»، «عدم تقويت جبهه مقاومت توسط ايران»، «كاهش قدرت نفوذ گفتماني ايران در منطـقه غرب آسيا»، «دوقطبيسازيمردم-حاكميت» و «مشغولسازي ايران در درون جغرافياي خود»و«تعديل روحيه انقلابيگري جمهوري اسلامي ايران» تنها در سايه افزايش فشارهاي اقتصادي بر ايران امكانپذير است.
امريكاييها به تجربه دريافتهاند بسياري از ابزارها جهت رويارويي با جمهوري اسلامي ايران قدرت اثرگذاري خود را از دست داده يا حداقل قدرت تأثيرگذاري آنها كاهش يافته و تنها ابزاري كه ميتواند آثار گستردهاي را در جهت تضعيف نظام جمهوري اسلامي ايران به دنبال داشته باشد «تحريم» است، به همين دليل است كه حداقل در 10 ساله اخير و به ويژه از سال 92 تاكنون تحريمهاي مهمي را عليه جمهوري اسلامي ايران وضع كرده است كه از جمله آن قانون تحريم كاتسا، آيسا يا محدوديت ورود شهروندان 38 كشور به ايران يا اعمال تحريمها عليه دهها شركت و شخصيت حقيقي و حقوقي ايراني است.
يكي از برآوردهاي جدي دستگاه محاسبه سنجي امريكا از اغتشاشات اخير شهرهاي كشورمان اين مسئله است كه تحريمهاي چند سال اخير توانسته تأثيرات مستقيم و گستردهاي بر معيشت اقشار مهمي از مردم بگذارد و آنها را براي رويارويي با سياستهاي حاكميت اسلامي به كف خيابانها بياورد و چنانچه اين تحريمها با مختصات بيشتري ادامه پيدا كند، احتمال اينكه برخي از اقشار مختلف جامعه بار ديگر اعتراضات علني خود را شروع كنند، بسيار فراوان است.
اصليترين وعده هستهاي دولتهای يازدهم و دوازدهم «برداشته شدن تحريمهاي ضدايراني و بهبود ملموس در معيشت مردم» بود و جامعه ايراني نيز براي تحقق چنين چشم اندازي نزديك به پنج سال صبوري كرد و پس از آنكه چنين اتفاقي نيفتاد، طبيعي است كه بخشهاي مهمي از جامعه ايراني احساس خودكوچكبيني و حقارت و سرخوردگي كرده و در چنين فضايي تلاش كنند خود به ميدان آمده و گلايههاي خود را به صورت مسالمت آميز و گاه خشن به گوش مسئولان اجرايي كشور و متولي اصلي شعارهاي «ضد تحريمي» برسانند. انديشكده واشنگتن در يادداشتي به قلم دنيس راس و ريچارد گلدبرگ كارشناسان انديشكده ضدايراني «بنياد دفاع از دموكراسي»، به دولت كنوني امريكا و شخص رئيسجمهور اين كشور پيشنهاد ميدهند تنها نقطه اميد دستگاه ديپلماسي كشور را كه همان تعليق تحريمهاي ايراني است بيخاصيت كند. همانطور كه مستند قابل اثبات است، انتظارات از توافق هستهاي در زمينه اقتصادي، سرمايه گذاري، گردشگري، تجارت بينالمللي و صادرات و واردات تأثير چنداني نداشته و تنها مسئلهاي كه همچنان دست حاميان مذاكره با امريكا را در داخل كشور براي توجيهگري توافق هستهاي باز ميگذارد، تعليق تحريمهاي هستهاي ضدايراني است.
وضع تحريم براي بيخاصيت کردن برجام
اصرار امريكا در وضع تحريمهاي جديد در دوران پسابرجام با هدف بيخاصيتسازي برجام اتفاق افتاده؛ هدفي كه به نظر ميرسد تقريباً به نتيجه رسيده است و اكنون از برجام تنها پوستهاي باقي مانده كه ميتوان با آن پوسته بخشي از انتقادات منتقدان داخلي را دفع و از شكست مطلق تئوري بدون فرجام «مذاكره با
امريكا = گشايشگر معيشتي مردم ايران» جلوگيري کرد. پيشنهاد دنيس راس و ريچارد گلدبرگ به دونالد ترامپ آن است كه يك بازي دوسر باخت را براي ايران در مواجهه با توافق هستهاي رقم بزنند و ضمن بيخاصيتسازي برجام، تحريمهاي مندرج در برجام را با عناوين جديد احيا و به روز رساني كنند. بسته پيشنهادي اين دو آن است كه دولت امريكا با در پيش گرفتن «يك مسير بينابيني بين لغو و حفظ برجام»، نهادها و افرادي كه بر اساس مفاد توافق هستهاي از فهرست تحريم خارج شدهاند، به بهانههاي ديگر تحريم و مجدداً محدوديتهاي گذشته را عليه آنها اعمال كنند. در بخشي از اين يادداشت ميآيد: « نبايد دستان ايالات متحده و متحدانش را براي استفاده از تمام ابزارهاي در اختيار دولت براي متوقف كردن اين فعاليتهاي غيرقانوني، ببندد.»
اين دو كارشناس توافقنامههاي كنترل تسليحاتي دوره امريكا (رونالد ريگان) با اتحاد جماهير شوروي را مورد مداقه قرار داده و با بيان اينكه ضرورت دارد ترامپ نيز از اين مصداق تاريخي عليه ايران بهرهگيري كند، ميافزايند: «در طول تاريخ، بسياري از توافقنامههاي بينالمللي ادبياتي مبهم به كار گرفته شدهاند تا طرفهاي مختلف بتوانند تفسيري متفاوت از آن داشته باشند.
اين مسئله به خصوص درباره توافقنامههاي كنترل تسليحاتي صدق ميكند و برجام هم از اين قاعده مستثنا نيست. تلاش دولت براي متقاعد كردن اروپاييها به اينكه تحريمهاي غيرهستهاي روشي قابل قبول و بسيار مؤثر براي بالا بردن هزينههاي داخلي و خارجي رفتارهاي ستيزهجويانه رژيم ايران هستند، هوشمندانه خواهد بود.»
انديشكده واشنگتن در ادامه مسير معرفي كردن ايران به عنوان ناقض برجام را نيز مورد توجه قرار داده و از ترامپ ميخواهد تا با اتخاذ تاكتيكي مؤثر ايران را به عنوان ناقض برجام معرفي كند.
اين دو كارشناس تأكيد ميكنند پس از بهروزرساني برخي تحريمها (كه در برجام تعليق شدهاند) با عناوين جديد، احتمال خروج ايران از توافق هستهاي افزايش پيدا ميكند: «در آن صورت آنها (ايرانيها) تنها مانده و بار و تبعات خروج از برجام بر عهدهشان خواهد بود.»
پايگاه امريكايي ديلي كالر نيز با انتشار گزارشي با تصريح بر اين مسئله كه «سياست شرم آور سازش با ايران به ويژه پس از آنچه در دوره هشت ساله رياست جمهوري اوباما شاهد آن بوديم بايد توسط تمام كشورهاي متمدن كنار گذاشته شود...» از دولت امريكا ميخواهد تا تحريمهاي جديدي را عليه كشورمان اعمال كند و در ادامه تأكيد ميكند به كارگيري تحريمها عليه ايران اثرات مناسب و اختصاصي را به همراه خواهد داشت.
در بخشي از اين گزارش ميآيد: «گام هايي كه در اين راستا (مقابله با ايران) بايد برداشته شود به شرح زير است:
- به رسميت شناختن و ايجاد رابطه با مقاومت سازمانيافته مردم ايران؛ شوراي ملي مقاومت ايران {گروهك منافقين!}
- ارائه اينترنت آزاد به مردم ايران با توجه به محدود ساختن اينترنت توسط رژيم
- اعمال تحريمهاي جديد عليه اشخاص و نهادهايي كه در سانسور و سركوب خيزش مردم ايران دست دارند.»
تحريم با آثاري فراوان
آنچه به راحتي قابل برداشت ميباشد اين مسئله است كه امريكاييها از مجلس نمايندگان و كنگره گرفته تا دولت امريكا و انديشكدههاي معتبر اين كشور «تحريم» را به عنوان يگانه ابزاري ميدانند كه ميتواند عليه جمهوري اسلامي ايران كارساز باشد و آثار مهمي را با خود به همراه بياورد كه از جمله آثار مهم آن ميتوان به تضعيف ايران در عرصه روابط بينالمللي و منطقهاي و به ويژه حمايت از محور مقاومت در منطقه اشاره كرد.