ببينيد دانشمند فيزيك پلاسماىِ در درجه عالي، در كنار شخصيت يك گروهبانِ تعليمدهنده عمليات نظامي، آن هم با آن احساسات رقيق، آن هم با آن ايمان قوي و با آن سرسختي، چه تركيبي مي شود. دانشمند بسيجي اين است؛ استاد بسيجي يك چنين نمونهاي است. اين نمونه كاملش است كه ما از نزديك مشاهده كرديم. در وجود يك چنين آدمي، ديگر تضاد بين سنت و مدرنيته حرف مفت است؛ تضاد بين ايمان و علم خندهآور است. اين تضادهاي قلابي و تضادهاي دروغين - كه به عنوان نظريه مطرح ميشود و عدهاي براي اينكه امتداد عملي آن برايشان مهم است دنبال ميكنند - اينها ديگر در وجود يك همچنين آدمي بيمعناست. هم علم هست، هم ايمان؛ هم سنت هست، هم تجدد؛ هم نظر هست، هم عمل؛ هم عشق هست، هم عقل. اينكه گفتند:
با عقل آب عشق به يك جو نميرود
بيچاره من كه ساخته از آب و آتشم
نه، او آب و آتش را با هم داشت. آن عقل معنوىِ ايماني، با عشق هيچ منافاتي ندارد، بلكه خود پشتيبان آن عشق مقدس و پاكيزه است.
بيانات در جمع اعضاي بسيجي هيئت علمي دانشگاهها- 2/4/1389