پای صحبت یک زوج توان‌یاب
معلولیتم جسمی- حرکتی و مادرزادی است، اما ژنتیکی نیست. در دوران بچگی به خاطر پوکی استخوان شدید، شکستگی‌های متعددی داشتم و مدام در بیمارستان بستری بودم. کمی که بزرگ‌تر شدم، بریس گذاشتم و حالا با آن راه می‌روم
تالار و تشریفات آنچنانی نبود، اما شادی مراسم در جای خودش و حتی بیشتر از حالا وجود داشت. میوه آنچنانی یا میوه‌آرایی نبود
بازگشت پول‌ها به جیب چه کسی است؟
قدم به قدم ادامه دارد تا تلاش‌ها به سمتی برود که این روز‌ها کمتر کسی چندان درگیر به جای آوردن آداب اسلامی و نگران میتی باشد که به خاک سپرده شده است! مگر قرار نبود با دیدن اموات به یاد خدا و قیامت بیفتیم، پس چرا گذر از قبرستان و شرکت در مجالس ختم و خاکسپاری به جای اینکه ما را از دلبستگی به دنیا فاصله بدهد بیشتر ترغیب‌مان می‌کند به چسبیدن به دنیا و مادیات؟!
در دانش جمعیت‌شناسی اصطلاحی تحت عنوان «وقایع حیاتی» وجود دارد که چهار رویداد ولادت، ازدواج، طلاق و فوت را دربرمی‌گیرد
ما درگیر تشریفات شده‌ایم، در حالی‌که اصل را رها کرده‌ایم. ازدواج و تجمل‌هایش، ترحیم و تشریفاتش، تولد و لاکچری بازی هایش، طلاق و سوگواری‌اش با مصادیق مختلف خیلی‌ها را درگیر کرده است. 
دکتر طاهره همیز، استاد دانشگاه و مشاور امور تربیتی و خانواده:
گویا این پایان راه نیست. دوستی می‌گفت برای جشن سالگرد ازدواج پسرش، به سفارش عروس خانم، همراه با مادر عروس به آرایشگاه رفتند تا با همان آرایش و لباس‌های شب عروسی با ریخت و پاشی دیگر تجلی خاطره کنند!
روایتی از مثنوی مولانا
در واقع ما بلاها، شکست‌ها و مصائب را نمی‌پذیریم تا به این واسطه از بلا بگریزیم، در حالی که بی‌قراری و بی‌تابی، ما را در چرخه رنج نگه می‌دارد. از نگاه مولانا ما زیر بهمن عظیم رنج مدفون شده‌ایم، چون از رنج گریزان هستیم.
میثم مهدیار، جامعه‌شناس و عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی:
معمولاً هر کسی در چارچوب شرایط خانوادگی خود اقدام به برگزاری جشن می‌کند، کمااینکه این روز‌ها جشن‌های میلیاردی وجود دارد و از سوی دیگر یک نفر با کیک ساده جشن می‌گیرد
آذردخت داوری، روان‌شناس:
رضا در حالی که کنج اتاق خودش نگاهش به صفحه تبلت بود، متوجه شد مادرش تلفنی سفارش کیک می‌دهد، سرش را بلند کرد و رو به مادر از او پرسید، تولد کیست؟ مادر همانطور که مشغول صحبت با تلفن بود، سرش را بالا انداخت، یعنی تولد نداریم.
هِلو بِیبی، تاتی پارتی گودبای پمپرز و قضایای دیگر
اتاق زایمان جایی پراسترس معرفی شد که همسری نگران ساعت‌ها آن را وجب می‌کند و در نهایت باز می‌شود و هیولا او را می‌بلعد! در آن سوی در هم زنی فریاد می‌کشد و در همه لحظات به این فکر می‌کند که چه فرزندانی که سر زایمان بی‌مادر شدند و شاید این درد او را بکشد! این تصوری بود که از زایمان ساختند، بی‌آنکه روی دیگر آن را نشان دهند!
۱۹