گفت‌وگوی «جوان» با خواهر شهید رضا قربانی از شهدای عملیات کربلای ۵
پدر و مادرم همین که به روستا رسیدند به مسجد رفتند و با پیکر برادرم وداع کردند. ما روز‌های سختی را گذراندیم. پدر و مادرم شب تا صبح بیدار بودند و گریه می‌کردند. نمی‌خواستند کسی شاهد اشک‌هایشان باشد. مادرم پای عکس رضا گریه می‌کرد. می‌دیدیم که گاهی عکس رضا را با خود به خلوتی می‌برد و در خفا بی‌قراری می‌کند. پدر هم همین طور بود
سردار کارگر در مراسم روز ملی راهیان نور:
سردار سرتیپ بسیجی بهمن کارگر، رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس و رئیس ستاد مرکزی راهیان نور کشور، در همایش روز ملی راهیان نور با تقدیر از دست‌اندرکاران برگزاری اردوهای راهیان نور، اظهار کرد: تلاش‌های مجموعه دست‌اندرکاران اردوهای راهیان نور باعث رضایت مسئولین و رهبر معظم انقلاب اسلامی شده است.
یادمان فکه جایی است برای مرور کارنامۀ عملیات‌های والفجر مقدماتی و والفجر یک و بازخوانی ماجرا‌های تأثیرگذار تفحص. 
پیکر پاک و مطهر مفقود الاثر شهیدان محمد سپاسدار و عبدالرحیم رفیعی پس از سه دهه انتظار به آغوش خانواده و مردم شهرستان لامرد برمی‌گردند.
اعزام کاروان رسانه‌ای شهید محمد عفیف به مناطق عملیاتی و یادمان‌های دفاع مقدس جنوب کشور آغاز شد.  
زائران یادمان فتح‌المبین در گفت‌و‌گو با دوربین خبرگزاری دفاع مقدس نظر خود را درباره استفاده از ابتکارات دفاع مقدس در عملیات طوفان الاقصی بیان می‌کنند.
گفت‌و‌گوی «جوان» با خواهر شهید احمدرضا یزدانی از دانشجویان شهید دفاع‌مقدس
یکی از همرزمان برادرم می‌گفت من دیدم احمد زخمی شده و جراحتش در حدی بود که نمی‌شد او را به عقب بیاوریم. طوری هم نبود که زنده بماند یا اسیر شود. بعثی‌ها بعد از پس گرفتن فاو، روی پیکر شهدا خاک ریختند. هر کسی به هر شکلی که شهید شده بود، همانطور زیر خاک دفن شد
روایت یک رزمنده دفاع‌مقدس پیرامون تجدید روحیه رزمندگان پس از هر عملیات
در عملیات کربلای ۵ که بیش از ۷۰ روز طول کشید، برخی از یگان‌ها و گردان‌هایی که چند بار تجدید سازمان شدند، در دوران استراحت‌شان به مشهد می‌رفتند. واقعاً هم نمی‌شد که ۷۰ روز تمام در شرایط عملیاتی بمانیم؛ بنابراین در خلال این عملیات سنگین و طولانی‌مدت، برخی از رزمنده‌ها به زیارت می‌رفتند و دوباره به جبهه برمی‌گشتند
مشاور رئیس جمهور:
مراسم بزرگداشت روز جانباز با حضور رئیس بنیاد شهید در دانشگاه آزاد اسلامی برگزار شد.
گفت‌وگوی «جوان» با برادر شهید جلال فرجی اولین شهید انقلاب شهرستان بابلسر
یک روز در شالیزار اقوام مشغول کار بودیم. شالیزار با منزل ما حدود پنج الی شش کیلومتر فاصله داشت، باید این مسیر را پیاده می‌رفتیم. مشغول کار بودیم که دیدیم یک سرباز نیروی هوایی از آن طرف رودخانه دوان دوان به طرف ما می‌آید. لباس سربازی پادگان نیروی هوایی تنش بود. از سیم خاردار پادگان فرار کرده و پیراهنش پاره شده بود...
۷