گفت‌و‌گوی «جوان» با دایی و یکی از همرزمان عارف شهید سیدعلی دوامی جانشین گردان مسلم
سیدعلی و ناصر باباجانی جلوتر رفتند تا با دوربین وضعیت دشمن را رصد کنند! همانجا یک خمپاره ۶۰ اصابت کرد و هر دو شهید شدند. وقتی سیدعلی می‌رفت به بچه‌ها گفته بود من این راه را می‌روم، ولی برنمی‌گردم. همیشه می‌گفت با خمپاره ۶۰ شهید می‌شوم. دقیقاً با ترکش همین خمپاره به شهادت رسید
خاطراتی از شهید یدالله کلهر به روایت سردار علی فضلی
وقتی حاج یدالله شهید شدند به بچه‌ها گفتم که پیکر پاک این شهید را برای وداع به اردوگاه کوثر بیاورند. وقتی پیکرشان به اردوگاه آمد آن را به حسینیه بزرگ اردوگاه بردیم و همه رزمندگان به جز عده معدودی که برای نگهبانی مستقر شده بودند، به این حسینیه آمدند. هواپیما‌های دشمن بعثی در ۲۴ نوبت آمدند و کل اردوگاه را بمباران کردند، اما به کسی آسیب نرسید!
نکاتی از عملیات کربلای ۵ در ۱۹ دی ۱۳۶۵ در گفتگو با ۲ راوی دفاع‌مقدس
بچه‌ها وقتی از جناحین به نونی‌ها زدند، این کار باعث شد تا قدرت مانور تانک‌ها کم بشود. چند تانک دشمن شکار شدند، اما تانک‌های دیگر دشمن از سمت خودشان و پایین نونی شکل‌ها، مجدد به روی کانال بالای موانع می‌آمدند و با بچه‌ها درگیر می‌شدند. آن روز دو مانع بزرگ نونی شکل به تصرف رزمندگان درآمدند
روایت زندگی شهید احمد بینائیان از زبان همرزمانش
کردستان و کوه‌های سرد بانه با قدم‌های احمد آشنا بودند. احمد یکی از مدافعان سپاه در جنگ‌های کردستان بود. در یکی از آن مأموریت‌ها از ناحیۀ شکم مجروح شد. پس از آن در چند مرحله به جنوب رفت. تمام ذهنش را جهاد در راه خدا پر کرده بود.
گفت‌و‌گوی «جوان» با برادر شهید مفقودالاثر فرهاد روشنایی در سالروز شهادتش
به مطالعه کتاب‌های دینی و اعتقادی مثل کتاب‌های شهید مطهری و شهید دستغیب علاقه‌مند بود. با فرا رسیدن سن سربازی به خدمت فرا خوانده شد. بعد از سربازی، هم در معدن طزره و ذوب‌آهن البرز شرقی مشغول به کار بود و هم با تراکتور کار می‌کرد
خاطراتی از لحظات سخت و نفس‌گیر عملیات کربلای ۴ در گفت‌و‌گوی «جوان»
سال ۶۵ برای اولین بار به جبهه اعزام شدم، اتفاقاً در همین عملیات کربلای ۴ به اسارت دشمن درآمدم. غواص‌های لشکر ۳۲ انصار باید شب عملیات از مقابل خرمشهر وارد کارون می‌شدند و بعد خودشان را به اروند و نهایتاً جزیره ام‌الرصاص می‌رساندند
گذری کوتاه بر عملیات مطلع‌الفجر در گفت‌وگوی «جوان» با یکی از رزمندگان حاضر در این عملیات
چون اغلب عملیات‌های بزرگ و سنگین ما در جبهه‌های جنوب بود، اینطور عادت کرده‌ایم که بیشتر به آن‌ها بپردازیم. به همین نسبت در سایه توجه به عملیات بزرگ جنوب، غفلت‌هایی صورت گرفته است
گفت‌وگوی «جوان» با برادر و دو نفر از دوستان شهید نادر محمودی عالمی
شهید نادر محمودی عالمی سال ۱۳۴۳ در خانواده‌ای مؤمن و دوستدار اهل بیت متولد شد و ۲۱ سال بعد نامش را در دیباچه شهدای دفاع مقدس به ثبت رساند. آنچه می‌خوانید حاصل همکلامی ما با تیمور محمودی عالمی برادر شهید، عزیزالله محمودی عالمی و دو نفر از دوستان شهید است که هر دوی آن‌ها نام‌شان عزیزالله محمودی عالمی است
گفت‌وگوی «جوان» با نویسنده کتاب «نگاه عاشقانه» که خاطرات همرزم شهیدش جواد نجیبیان را به رشته تحریر درآورده است
عباسعلی دو، سه سالی از جواد کوچک‌تر بود. این دو در محله و هیئات و بعد‌ها در بسیج با هم بیشتر آشنا و رفیق شدند. سال ۶۱ جواد در عملیات رمضان به شهادت رسید و سال‌ها بعد از اتمام دفاع مقدس، طی وقایعی که پیش آمد، عباسعلی تصمیم گرفت خاطرات جواد را تبدیل به کتاب کند
گفت‌وگوی «جوان» با برادر و یکی از اقوام شهید مرتضی قربانزاده پیرامون زندگی و خاطرات دست‌نویس شهید
مرتضی پنجم اسفند ۱۳۳۸ در محله محروم «بربری خیل» آمل متولد شد. در دوران کودکی در کنار تحصیل، در کار باغبانی به پدرش کمک می‌کرد. بعد از اینکه دیپلم گرفت به خدمت سربازی رفت و در لشکر ۷۷ ثامن الائمه (ع) خراسان در رسته ادوات به عنوان سرباز مشغول به فعالیت شد. وقتی جنگ تحمیلی شروع شد، در همان اولین روز‌ها عازم جبهه‌های نبرد شد
۶