سرویس تاریخ جوانآنلاین: آلاحمد نام پرآوازهای در ایران معاصر است؛ چه کسی عابر خیابانهای جنوبی میدان تجریش تهران باشد و از مقابل همان دبیرستان معروف خیابان باغفردوس بگذرد، چه در گرمای تابستان و سرمای زمستان با اتومبیلش از روی آسفالت سخت بزرگراه آلاحمد در غرب تهران عبور کند و چه لابهلای کتابفروشیهای خیابان انقلاب، کتابهای جلال را در جلدهای قدیمی یا تازه ببیند. آلاحمد نامی پرآوازه است؛ آنچنان که مینویسند او پیشگام خلق واژه غربزدگی در عالم است و کتابهایش در همان دهه ۴۰ به انگلیسی و فرانسه برگردانده شد و... زندگی او به تعبیر سیمین دانشور: «به ماجرا یا حادثهای پناه بردن، از آن سرخوردن و رها کردنش که خود غالباً به حادثهای انجامیده است؛ آنگاه خلق حادثهای تازه یا به استقبال ماجرایی نو شتافتن.»
آلاحمد به همین میزان شهرت، مهجور و نامطبوع نیز هست که چه بسیارند کسانی که تیغ تیز به رویش آختهاند و او را بیسواد و بیاطلاع و تاریخندان خواندهاند و میخوانند و تا همین امروز هم دست از کار نکشیده و نمیکشند. در مقابل، انتشار صدها مقاله و پایاننامه و کتاب، درباره آرا و داستانها و اندیشههای او، گواهی بیبدیلی است برای نشان دادن حجم گسترده تأثیرگذاری او در فرهنگ این دیار. در محور این بازخوانیها آنچه بیش از همه خودنمایی میکند، پرداختن به اثر سترگ او «غربزدگی» است؛ حتی اگر کسانی سنگی بر گوری را بهانه کنند و آن را پایان اسطوره آلاحمد بنامند (کتابی که در ۱۳۴۲ نوشته شده و دستکم خسی در میقات که سالی بعدتر نوشته شده نشانه بطان سمتگیریهای آن متن و تحول نویسندهاش بود.) از غربزدگی گذشته که واکنشهای روشنفکری جدید به عمد حول محور آن است، به ندرت درباره اثر مهم دیگر آلاحمد، در خدمت و خیانت روشنفکران بحث شده است. در این اثر، آلاحمد با استفاده از تجربیات شخصی و مکتوبات دیگران و اطلاعات موجود، طرح بیماری غربزدگی را مبسوط و مستدل دنبال کرده است. تحلیل و بررسی داستانها در ردیف دوم اهمیت قرار میگیرد که مرکز اصلی در این کار بازخوانی ادبی یا نظری آرای جلال در باب موضوعات مختلف، براساس داستانهای اوست. بخش سوم، بیشتر رویکردی فرهنگنگارانه و محتوایی دارد و البته که کمحجمتر از دو سرفصل فوق است. آلاحمد نویسندهای است که به عرصه پژوهش اجتماعی نیز وارد شده و گامهای او که به دلبستگیاش برای ثبت و ضبط مسائل فرهنگی مناطق آشنا برمیگردد (نظیر اورازان که به نوعی زادگاه او تعریف میشود) ایجاد زمینهای مناسب برای طرح پژوهش اجتماعی در ایران است. در اینگونه از بررسیها آرای جلال به مثابه یک قومشناس، مردمشناس، زبانشناس یا سیاحتگر ایرانی تحلیل و نکاتی از آن توصیف میشود. او در این باره مینویسد: «پس از نشر پنج تکنگاری، ایشان [مؤسسه تحقیقات اجتماعی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران]را ترک گفتم؛ چراکه دیدم میخواهند از آن تکنگاریها متاعی بسازند برای عرضه داشت به فرنگی و ناچار هم به معیارهای او- و من این کاره نبودم؛ چراکه غرضم از چنان کاری از نو شناختن خویش بود و ارزیابی مجدد از محیط بومی و هم به معیارهای خودی.»
اینها نشان میدهد راه رفته آلاحمد را باید بارها و بارها پیمود تا بتوان تاریخ مطالعات اجتماعی ایران را گسترش داد و چه بهتر که این کار در جای پای جلال رخ بدهد و سفرنامهنویسی دیگری با اتکا به همان نوشتهها، دادهها و یافتهها بار دیگر پای در ره نهد و پس از چندین دهه، همه آن موقعیتها را دوباره به نظاره نشیند. در حاشیه این بازخوانی تجربی و عینی است که میتوان تغییر و تحولات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را نشان داد و از میزان درستی و نادرستی تحلیلهای پیشتر ارائه شده آگاه شد و بدین روش روزنامهنگاری تحقیقی را غنا و تعمیق بخشید.
«جای پای جلال» که اولین اثر انتشارات رسانه مهر به شمار میرود، دربرگیرنده این تکنگاریهاست که طی سال ۱۳۹۱ در خبرگزاری مهر منتشر شدهاند. این اثر به شکل مستقیم وامدار تلاشهای نویسنده محترم آن و همکاری مردم و مدیرانی است که در این مسیر یاریگر ما بودهاند. انتشار «جای پای جلال» مرهون تلاشها و توجه مدیرعامل محترم انتشارات سورهمهر، همکاران سختکوش ایشان و همچنین پیگیریهای مجدانه روابط عمومی خبرگزاری مهر و همکاری گروه فرهنگ و ادب این خبرگزاری است. جا دارد اینجا از آنها سپاسگزاری شود.