انقلاب ۵۷ ملت ایران، یک انقلاب دینی (اسلامی) تمام عیار بود که تصمیم به ۱ - محو دیکتاتوری و طاغوت حاکمان وابسته، ۲ - ریشهکنی ظلم و استبداد، ۳ - کوتاه کردن دست نظام سلطه از منابع و منافع ملی، ٤ - استقلال سرزمین و فرهنگ و قطع هر نوع وابستگی، ۵ - استقرار امنیت پایدار، ۶ - استقرار عدالت و رفع و نفی تبعیض، ۷ - پیشرفت مادی و گسترش رفاه، ۸ - حاکمیت اسلام بر جامعه و رواج ارزشهای دینی در کشور، ۹ - احیای عزت و کرامت انسانی مردم، ۱۰ - تعیین سرنوشت مردم و کشور به دست خود مردم، ۱۱ - احیای آزادیهای فردی و اجتماعی، ۱۲ - تولید علم و بازگشت به جایگاه رفیع علمی گذشته و... داشته و دارد و در این راه متحمل هزینههای زیاد شده است.
تحقق اهداف فوقالذکر مبتنی بر اصول بنیادین نظام دینی و اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی مشتمل بر: ۱ - تفکیکناپذیری دین از سیاست، ۲ - وجوب تلاش برای تشکیل حکومت اسلامی و ۳ - اصل ولایت فقیه به عنوان تنها وجه مشروعیت حکومت در عصر غیبت (به دلیل ارائه یک الگوی کامل، موفق و جدید در تعارض و تضاد آشکار با منافع مستکبران و قدرتهای سلطهگر بوده و به همین دلیل تمام توان خود را (در سه جبهه سخت، نیمه سخت و نرم، در حوزههای نظامی، امنیتی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، علمی و...) برای محو و نابودی این الگو به کار گرفتهاند، اما آنچیزی که طی ۳۰ سال پس از جنگ تحمیلی بیشترین ضربه را به کشور، مردم و نظام اسلامی وارد کرده منشأ داخلی داشته و از ناحیه تسلیم شدگان و هضم شدگان در مکتب لیبرال سرمایهداری غربی است.
لیبرال سرمایهداری غربی پس از جنگ سخت هشت ساله طی ۳۰ سال گذشته با نفوذ، آلودهسازی، یارگیری، حلقهسازی و سازماندهی اصحاب و یاران انقلاب در چهار مرحله به انقلاب و نظام اسلامی ضربات سنگین وارد ساخته و هر بار کام مردم بر اثر اختلاف طبقاتی ناشی از آلودگی و اشرافیگری یاران و اصحاب انقلاب به شدت تلخ و به باورها و ایمان مردم خدشه وارد شده است.
۱ - پس از جنگ، به اقتضای شرایط خاص و ضرورت بازسازی کشور و در دولت سازندگی، دولتمردان با تابلوی حزب دولت ساخته کارگزاران سازندگی (به رغم مخالفت صریح رهبر معظم انقلاب اسلامی) علم لیبرالیزم اقتصادی را به اهتزاز درآورده و سنگ زیربنای تمامی مفاسد اقتصادی، اخلاقی و اجتماعی از یکسو و جابهجایی ارزشها به زمین زده شد تا جایی که حتی در خطبه نماز جمعه به بهانه امنیت شغلی مدیران از چپاولگری و فساد اقتصادی مدیران حمایت و به بهانه ضرورت بازسازی کشور، صدای هر مخالفی هم در گلو خفه شد.
۲ - پس از اتمام دوره سازندگی و در شرایطی که زیرساخت لازم برای اعمال تغییرات در عرصه فرهنگ در دوره قبل آماده شده بود، در دولت موسوم به اصلاحات (که بیتردید مولود لیبرالیزم اقتصادی و مهندسی کارگزاران سازندگی بود) کشور میدان رسمی تاخت و تاز و شبیخون و ناتوی فرهنگی شده و دولت با برافراشتن علم لیبرالیزم فرهنگی و الگو قرار دادن سبک زندگی امریکایی بیشترین آسیب و صدمه را به فرهنگ غنی و مستحکم دینی و ملی و سبک زندگی ایرانی اسلامی وارد ساخته و شجره خبیثه جاسوسی، فتنهگری و وطن فروشی در جمهوری اسلامی غرس شد که تا امروز هم کشور از آثار آن در امان نبوده است.
۳ - با عبور از دوران تلخ و خروج از باتلاق لیبرالیزم اقتصادی و فرهنگی و پیدایی جریانی که مدعی عدالتورزی و خدمت بود، چراغ امید در دل مردم روشن شد، اما دیری نپایید که جریان عدالتورز نیز اسیر موضوعات و مسائل حاشیهای و مشخصاً در دام جریان انحراف درونی (که رسماً مدعی ظهور اصغر امام زمان شده و به صورت غیررسمی منکر ولایت فقیه بود) گرفتار شده و مسیر انحطاط فکری را در پیش گرفته و کشور را به پرتگاه لیبرالیزم فکری و سکولاریزم حکومتی کشانده و درخت آرزوهای مردم نروییده به زردی گرایید.
٤ - عواملی نظیر «کودتای امریکایی و فتنه سبز اموی در سال ۸۸»، «لجامگسیختگی اقتصادی در دوره دوم دولت پیشین» و «فرصتطلبی جریانات سیاسی و لیبرالیستهای طرد شده از حاکمیت در دولت پیشین برای انتقام گیری» سبب بازگشت مجدد تفکر لیبرالیستی به حاکمیت شد. در یک جمله میتوان گفت: بازگشت مجدد لیبرالیزم به حاکمیت، عمدتاً مولود کجاندیشی و رفتارهای غلط دولت قبل و ظهور و استیلای جریان انحرافی بر آن دولت است.
اینک در شرایطی که غرب بهعنوان زادگاه لیبرالیزم، به بنبست رسیده و مرگ تدریجی این مکتب فریبکار و اغواگر را به نظاره نشسته است، متأسفانه در ایران پیروان نئولیبرالیزم و حلقه تجریش، به بازسازی و احیای تصویری غلط و پرفساد از نئولیبرالیزم پرداختهاند. آنچه امروز از تحرکات نئولیبرالیستها در کشور شاهد هستیم در واقع بدترین نوع کلپتوکراسی (دزدسالاری) و اشرافیگری، رفاهطلبی و ترویج اسلام اموی است. این نوع از کلپتوکراسی (به تعبیر نهجالبلاغه قاسطین یا همان سرمایهداران و مروجان اشرافیت حکومتی) علاوه بر اینکه رانتخواری، آقازادگی، کاخنشینی، اشرافیگری، دست دراز کردن و چپاول ثروت ملی را حق قانونی خود از سفره انقلاب میداند، با زدن لعاب دینی به لیبرالیزم، آشکارا به چپاول و غارت باورها و اعتقادات فرهنگی مردم نیز میپردازد و با فراهم کردن زمینه فروپاشی ادراکی، مسیر سکولاریزه کردن و غربگرایی کشور و نظام را هموار میکند.
نئولیبرالیستهای حلقه تجریش و غربگدایان اشرافی، با تخریب باورها و ایمان مردم و انجام عملیات سنگین روانی، کشور را در برابر بازی شیطانی و برجامی نظام سلطه غرب بازنده و مجبور به عقبنشینی نشان میدهند، در حالی که حقیقت نظام مقدس جمهوری اسلامی با تصویر مخدوش ارائه شده فرسنگها فاصله داشته و به رغم همه موانع، کارشکنیها، محرومیتها، تهدیدها، تحریمها و... نظام موفق به تحقق بسیاری از اهداف پیش گفته شده است.
امروز لیبرالهای داخلی، خواسته یا ناخواسته بهعنوان سربازان و عمله نظام سلطه در کشور عمل و شجره خبیثه لیبرالیزم را در کشور آبیاری میکنند. لیبرالیستها در کشور، بقای خود را در انجام عملیات روانی و غبارآلود کردن فضای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور دیده و دائماً با برجسته کردن موضوعات و مسائل حاشیهای و فرعی و پهلو دادن به دشمن، سعی میکنند با القای ضرورت پذیرش و تمکین از قواعد و مقررات ظالمانه نظام سلطه غرب، بهعنوان تنها راه خروج از بنبستهای ساختگی، میل و اراده مردم را تسخیر کرده و نظام مقتدر اسلامی را به زانو درآورند.
حقیقت این است که نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بیش از آنکه از تهدیدها و تحریمهای دشمن غربی آسیب دیده باشد، از اردوگاه لیبرالیستهای وطنی آسیب دیده است. امروز لیبرالیستها در کشور و در بین مردم از کمترین جایگاه و محبوبیت برخوردار بوده و از همین رو است که تأمین امنیت مالی و جانی خود را در جلای وطن و انتقال ثروت چپاول شده به همراه خانواده به کشورهای زادگاه لیبرالیزم در غرب میبینند و همین نکته مهم از فروپاشی قریبالوقوع این اردوگاه در کشور خبر میدهد. قابل پیشبینی است که به فضل الهی، با همت و اراده مردم و تبعیت از فرامین کشتیبان انقلاب اسلامی حضرت امام خامنهای، از این گردنه صعبالعبور نیز عبور کرده و پوزه شیاطین غربی و سربازان داخلیاش را به خاک خواهیم مالید.