نزدیک به دو ماه از قتل جمال خاشقچی در کنسولگری عربستان در شهر استانبول ترکیه میگذرد و انتظار میرفت رئیسجمهور امریکا با وجود تأخیر بسیار زیاد، سرانجام جمعبندی نهایی خود را اعلام کند. دونالد ترامپ این کار را بنا بر وعدهای که داده بود روز سهشنبه گذشته، ۲۰ نوامبر، انجام داد. هرچند بیانیه ترامپ عمل به وعده او بود، اما هر کسی را چه در داخل و چه خارج از امریکا ناامید کرد جز محمد بن سلمان، ولیعهد آل سعود، و تعداد انگشتشماری دیگر. ناامیدی تا آن میزان بود که حتی حامیان بانفوذ جمهوریخواه در کنگره هم مجبور شدند بهسرعت واکنش منفی خود را اعلام کنند و حتی باب کورکر، سناتور جمهوریخواه و رئیس کمیته روابط خارجی مجلس سنا، در صفحه توییتری خود نوشت: «هیچگاه تصور این را نمیکردم که روزی برسد کاخ سفید به صورت قاچاقی مبدل به دفتر روابط عمومی ولیعهد عربستان سعودی بشود.» شدت و میزان واکنشهای منفی آنقدر بود که بحث اقدام مستقل کنگره مطرح شده و ارزیابیها از فشار بر ترامپ برای شدت عمل در این پرونده است، اما مسئله اساسی این است که این ارزیابیها تا چقدر واقعی است و اینکه ترامپ تا کجا حاضر است به این نحو از زیر بار مسئولیت در برابر پرونده خاشقچی طفره برود.
بیانیهای ناامیدکننده
بیانیه ترامپ چیزی جز یک لفاظی عریان نبود که حتی ابتداییترین رسم و قاعده زبان دیپلماتیک هم در آن رعایت نشده بود. اول اینکه او برخلاف عرف متداول در زبان سیاسی حاکم بر امریکا، ارزیابی دستگاههای اطلاعاتی امریکا را مثل قضیه دخالت روسیه در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۶ نادیده گرفت و این بار هم ارزیابی گزارشی را کنار گذاشت که از سوی سازمان سیا تهیه شده و در اختیار مقامات ارشد دولتی و ازجمله خود ترامپ هم گذاشته است. سازمان سیا در این گزارش شواهد و مدارک مختلفی را مورد ارزیابی قرار داده ازجمله اینکه خالد بن سلمان، سفیر سعودی در امریکا، بنا بر دستور برادر خود، محمد بن سلمان، به خاشقچی گفته که برای تحویل مدارک خود به کنسولگری سعودی در استانبول برود. سیا علاوه بر این مورد به مدارک دیگر نیز استناد کرده و در نهایت ارزیابی خود را از دست داشتن محمد بن سلمان در این پرونده اعلام کرده و تأکید کرده که او دستور قتل خاشقچی را داده است. با این وجود، ترامپ در بیانیه خود بهسادگی از این گزارش و ارزیابی گذشت و تنها به صورت کوتاه اشاره کرد که «سازمان اطلاعات به ارزیابی اطلاعات درباره قتل خاشقچی ادامه میدهد.» دوم اینکه او در مورد مسئولیت بنسلمان در این پرونده مثل مسئولیت روسیه در آن پرونده از شاید و اینکه «محتمل است که ولیعهد بن سلمان از این واقعه تأثربرانگیز، اطلاع داشته است. شاید اطلاع داشته و شاید هم اطلاع نداشته» استفاده کرده است. این نحو موضعگیری نه تنها نادیده گرفتن تمام شواهد و مدارکی است که سیا را به آن ارزیابی متقاعد کرده بلکه به نوعی فرار به جلو است تا ترامپ در عین دفاع تمامقد از بن سلمان بتواند روزنهای برای بازگشت هم داشته باشد و هر موقع لازم شد از بار این حمایت شانه خالی کند. سومین موضوع و البته تمسخرآمیزترین آنها، حملاتی بود که ترامپ به جای بن سلمان و رژیم آل سعود، علیه ایران مطرح کرد تا به خیال خود توجه را به سمت دیگری منحرف کند، اما این کار آنقدر تمسخرآمیز بود که کارل بیلدت، نخست وزیر پیشین سوئد، در صفحه توییتری خود به این بخش از بیانیه ترامپ پاسخ داد و نوشت: «اگر شما از امریکا سلاح بخرید و علیه ایران باشید، میتوانید هر چقدر که میخواهید آدم بکشید و سرکوب کنید.» در هر صورت، ترامپ با این بیانیه به وعده خود عمل کرد، اما نتوانست کسی را متقاعد کند و همین نیز باعث شد تا نگاهها متوجه کنگره بشود و اینکه نمایندگان کنگره حالا با مأیوس شدن از ترامپ چه میکنند.
کنگرهای متفاوت؟
این کورکر نبود که از میان جمهوریخواهان علیه بیانیه ترامپ موضع گرفت بلکه دیگر نمایندگان ارشد این حزب هم با او همراه بودند. سناتور رند پال با طعن و کنایه شدید بیانیه ترامپ را مورد حمله قرار داد و نوشت: «کاملاً مطمئن هستم که این بیانیه «اول عربستان» سعودی است و نه «اول امریکا» و همچنین مطمئن هستم که این بیانیه را جان بولتون (مشاور امنیت ملی) نوشته است.» جف فلیک و لیندسی گراهام دیگر همحزبیهای ترامپ در مجلس سنا بودند که در مقابل او موضعی مشابه کورکر و رند پال داشتند. این نحو موضعگیری تند و تیز حکایت از عزم نمایندگان ارشد جمهوریخواه در کنگره در مقابل حمایت ترامپ از بن سلمان دارد چنان که کورکر و معاون دموکراتش، باب منندز، اعلام کردهاند که باید ابعاد پرونده قتل خاشقچی تا اول فوریه یا حدود دو ماه دیگر به طور کامل روشن شود و بهخصوص به این پرسش پاسخ صریحی داده شود که آیا قتل او به دستور محمد بن سلمان بوده یا نه. این به معنای مهلت دو ماهه کنگره به ترامپ است تا دست از این نحو بیانیهپراکنی برداشته و به نحوی صریح و شفاف عمل کند، اما مسئله مهم در پشتوانه این مهلت است. نکته اول این است که کورکر تا اول ژانویه در مجلس سنا خواهد بود و بعد از این دیگر در مجلس سنا نخواهد بود و ریاست کمیته روابط خارجی سنا به کس دیگری داده خواهد شد. سناتور جف فلیک هم وضعیتی مشابه او دارد و به این ترتیب، باید گفت که ترامپ از اول ژانویه دست کم از شر تعدادی از مخالفان سرسخت همحزبیاش در کنگره راحت میشود. به همین جهت است که برخی از تحلیلگران چندان اطمینان به اقدام جدی نمایندگان کنگره در پرونده ندارند چنان که نورمن اورشتاین، پژهشگر کنگره در مؤسسه آمریکن اینترپرایز، AEI، در این مورد به تارنمای دویچهوله گفت: «ما در گذشته دیدهایم که برخی از جمهوریخواهان ناخشنودی یا بیمیلی خود را نسبت به کاری از رئیسجمهور ابراز کرده و وعده انجام کاری را دادهاند، اما بهندرت چیزی اتفاق افتاده است.» نکته دوم در ترکیب جدید کنگره است چراکه اعضای جدید از اول ژانویه کار خود را شروع میکنند بهخصوص اینکه حالا اکثریت مجلس نمایندگان به دست رقبای دموکرات افتاده است. این احتمال وجود دارد که دموکراتها حداکثر استفاده را از پرونده خاشقچی برای به چالش کشیدن او بکنند؛ بهخصوص اینکه به نظر جامی فلای، کارشناس ارشد در بنیاد آلمانی مارشال، این پرونده برای جمهوریخواهان اهمیتی در حد و اندازه مسائلی مثل مهاجرت ندارد و دموکراتها در این مسئله راحتتر میتوانند نمایندگان جمهوریخواه را از ترامپ جدا کنند.
معامله با خون خاشقچی
تمام احتمالاتی که میتوان تصور کرد با یک عامل پنهانی، اما بسیار مهم قابل خدشه هستند. قبل از هر چیز، باید توجه داشت که لابیگری حرف اول را در راهروهای کنگره میزند و نمایندگان آن چه در مجلس سنا و چه نمایندگان و چه دموکرات و چه جمهوریخواه در بند این عامل پنهانی هستند. این چیزی نیست که از دید حکام سعودی و بهخصوص محمد بن سلمان مخفی بماند و باید انتظار داشت که او از این عامل اساسی برای جلب حمایت سیاستمداران امریکایی استفاده بکند. هرچند برخی از شرکتهای لابیگر بعد از دوم اکتبر یعنی شروع ماجرای خاشقچی در رابطه خود با حکام سعودی تجدیدنظر کرده و رفته رفته سعی کردهاند برای حفظ آبروی خود هم که شده دیگر رابطه نزدیک سابق را نداشته باشند، اما بن فریمن، تحلیلگر مرکز سیاست بینالملل، طی یادداشتی در روزنامه واشنگتن پست از شرکتهایی مثل ساوث ویند استراتژیز و چندین شرکت دیگر نام میبرد که در فهرست «قانون ثبت عوامل خارجی» نامنویسی کرده و قراردادهایی با سعودیها برای لابیگری به نفع آنها بستهاند. فریمن در این مورد نوشت: «احتمالاً این شرکتها هم اینک به طور خستگیناپذیری در تلاشند تا به سعودیها کمک کنند از این مهلکه جان سالم به در ببرند.» از سوی دیگر، باید به سهام آرامکو سعودی توجه کرد که محمد بن سلمان میخواست از طریق فروش ۵ درصد این سهام به میزان ۲ تریلیون دلار پشتوانه مالی برای رؤیاهای اقتصادی خود در عربستان داشته باشد، اما این برنامه از اواسط ماه ژوئن و به دستور پدرش، ملک سلمان بن عبدالعزیز، متوقف شد. گفته شده که ملک سلمان بعد از مشاوره با اعضای خاندان سعودی، بانکداران و مشاوران ارشد نفتی دستور تعطیلی فروش سهام را گرفته و حالا میتوان انتظار داشت که ترامپ یا نمایندگان کنگره نجات محمد بن سلمان را مشروط به فروش سهام آرامکو بکنند. شکی نیست فروش این سهام به معنای تزریق صدها میلیارد دلار به بازار بورس نیویورک و به عبارتی، تزریق خون تازه به اقتصاد امریکا است و البته میتوان انتظار داشت که ترامپ و حتی دامادش، جرد کوشنر، به عنوان تاجر دستی در این تزریق خون تازه داشته باشند. به هر حال، نه بیانیه ترامپ و نه واکنشهای تند و تیز نمایندگان کنگره به آن پایان ماجرا نیست و هنوز زود است تا از تصمیم نهایی امریکا در پرونده خاشقچی گفت، اما تجربه نشان داده که میتوان در این کشور با دلارهای نفتی هر کاری را انجام داد و سعودیها همانگونه که با این دلارها از عواقب دخالتشان در ۱۱ سپتامبر نجات پیدا کردهاند، حالا هم شاید بتوانند با همین دلارها سر خون خاشقچی معاملهای بکنند.