موضوع بحث اجباری و اختیاری بودن حجاب نسبت به اصل وجوبی و وجودی آن در مقام فرع و جایگاه ثانویه است. چه اینکه در طول تاریخ ابنای بشر و از زمانی که انسان غارنشین برای پوشاندن بدنش از برگ درختان یا گیاهان استفاده میکرده تا کنون، مسئله حجاب وجود داشته است.
سنگنگارهها و آثار پیشینیان که به دست ما رسیده، جملگی مؤید این است که حجاب و رواج داشتنش متوقف در بازه زمانی ظهور و بروز اسلام در جزیرهالعرب و بعد از آن نبوده است، بنابراین با پذیرش این اصل مهم و با بررسی دیگر ادیان و کتب الهی که پیش از ظهور اسلام وجود داشته است جای هیچ شک و شبههای باقی نمیماند که امر حجاب نه تنها به قرنها پیش از اسلام بازمیگردد بلکه نوعی اقدام عقلی و منطقی نوع بشر برای در امان ماندن از مضرات مترتب بر نبودن یا نداشتن آن است.
بر اساس آنچه از متون و ادله شرعی (اعم از قرآن و احادیث) مستفاد میشود، زنان مسلم موظف به مراعات حفظ و ستر آنچه از آن به حجاب تعبیر میشود در برابر نامحرمان هستند، حدود آن هم از سوی شارع مقدس تعیین گردیده که برای زنان پوشاندن همه بدن به غیر از گردی صورت و وجهالکفین از انظار عموم و نامحرمان است. این تعیین حدود در حالی است که شخص برای انتخاب رنگ و شکل لباس با توجه به نوع فرهنگ جامعه و سلیقه اشخاص به شرطی که ناقض اصل وجوبی و ماهیتی حجاب و بروز تبرج و خودنمایی نگردد، هیچ محدودیتی ندارد.
آیات و احادیث متکثر و قابل توجهی به منظور تدلیل و استناد برای عمقبخشی به این مسئله، از مصحف شریف و کتب اربعه شیعه و صِحاح ستّه اهل تسنن قابل احصاست، بنابراین تعیین حدود بلااشکال در موضوع کیفیت حجاب از لابهلای آیات احادیث از رسول اعظم (ص) و حضرات معصومین (ع) امری روشن است که فقهای امامیه و عامه بر آنها تأکید کردهاند.
قرنهاست کشورهای غربی به استحاله جامعه ما که ذیل فرهنگ و تمدن ایرانی اسلامی هویت پیدا کرده و میکند، کمر بستهاند. در گذشته استفاده از رنگها و طرحهای بسیار زیبا از جانب زنان باعث شده بود که نگاهها متوجه صورت و بدن زنان نشود، اما اکنون از قبل بیتوجهی مسئولان و خدعه دشمنان کار به جایی رسیده که زنان به جای استفاده از رنگهای شاد و زیبا در البسه و حجابشان مانند قدما، اکثر همان رنگها را در صورت خود به عنوان آرایش متمرکز کردهاند که محملی برای تبرج و البته هدایت نگاهها به صورت زنان شده است.
اگر به عنوان یک ذهن حقیقتجو و آزاده به بررسی نوع پوشش افراد مختلف در سرتاسر گیتی اقدام کنیم، خواهیم دید حجاب، پوشش و عفت به غیر از دستورات مذهبی و شریعتهای متنوع، ریشه در باورهای عمیق فرهنگی، قومی و تمدنی دارد. این موضوع بر مردمانی از دورترین نقاط دنیا مثل عمق جنگلهای آمازون که هنوز هم مدعای وجود برخی قبایل ناشناخته بشری گاهی اوقات در لابهلای اخبار دیده میشود تا انتهای قطبین زمین که پوشیده از زمهریر است، صادق است، البته سهم دولتها (به معنای عام) در استقرار این مهم، امری بدیهی و روشن است. چه اینکه اگر دولتها در مسیر تبلیغ و ترویج حجاب و تئوریزه کردن آن در لایههای مختلف تشکیلدهنده جامعه، کمفروشی کرده یا دچار تغافل یا تجاهل گردند، نه تنها در تحقق و وجود ملموس حجاب در سطح جامعه توفیقی نخواهند داشت بلکه روز به روز وضع پوشش افراد جامعه بدتر و مظاهر بیعفتی علنیتر خواهد شد؛ مسئلهای که امروزه جامعه و افرادش به دلیل تساهل و تسامح مصلحتی! مسئولان، به آن مبتلا شده است.
با توجه به مباحث مطروحه شک و تردیدی وجود ندارد که حجاب امری شرعی، دینی و اجتماعی است، نه موضوعی شخصی، بنابراین اصل وجودی حجاب فی حد ذاته، امری اجتماعی است که نوعاً در ارتباط شخص با اجتماع و دیگران نمایان شده و بر همین منوال است که با عبور از حیطه وجودی، شکل وجوبی به خود میگیرد، بنابراین زن و مرد در حدود و ثغور رفتارها و تعاملات اجتماعیشان با همدیگر ضروری و واجب است که حدود و مرزهای پوشش یا حجاب را بر اساس دستورات شرعی مراعات کنند. چه اینکه مراعات چنین مسئله خطیری فقط و فقط در خدمت تشخص و تکریم انسان و راه تعالی مردم است که از جانب خداوند صادر شده است.