اثر تاریخی- پژوهشی «تاریخ شفاهی کانون نشر حقایق اسلامی» در زمره تولیدات مرکز اسناد اسلامی و به کوشش بانو پروین منصوری است که چاپ جدید آن، اخیراً به بازار نشر روانه گشته است. توضیحات مؤلف این اثر در دیباچه، ساحت این پژوهش را بیشتر روشن میکند: «ایران پس از شهریور ۱۳۲۰ با ایجاد فضای باز سیاسی به میدان رقابتهای ایدئولوژیک تبدیل شد. در این میان زد و خوردهای سنت و تجدد بار دیگر پدیدهای نوظهور را به همراه آورد؛ پدیدهای که در اعتقادات خود سخت پایبند ایدئولوژی مذهب شیعه بود و در تشکیلات خود از سویی وامگرفته از سنت بود و از سوی دیگر رنگ و بوی نوگرایی و پاسخ به مسائل روز را به خود گرفته بود. با وجود پیوستگیهایی که کانون با سنت و تجدد داشت، عدم پایبندی کامل به آن دو سبب شد که هم از سوی سنتگرایان و هم متجددان مورد مخالفت قرار گیرد. در واقع تحولات فرهنگی- سیاسی ایران پس از جنگ جهانی دوم به حساب میآمد، میدان رقابت را به مبارزهای سهگانه تبدیل کرد. این رقابتها در مشهد کاملاً آشکار و محسوس بود. از طرفی حزب توده با یک ایدئولوژی غیرمذهبی که از قدرت روزافزونی برخوردار بود و از طرف دیگر، مذهب سنتی که در خطه مذهبی خراسان ریشه دیرینهای داشت، دو تفکر رقیب در مشهد را تشکیل میداد. در همین زمان با تأسیس کانون نشر حقایق اسلامی، شاهد ورود طبقه جدید روشنفکر مذهبی به میدان رقابت هستیم و مهمتر از همه آنکه کانون پس از دو دهه، موفق به تربیت گروه برجستهای از روشنفکران، سیاستمداران، متفکران و خیرانی شد که در تحولات آتی کشور تأثیرگذار بودند.»
نویسنده در بخشی دیگر از این مقدمه، فلسفه انجام این تحقیق و مراحل آن را بدین شرح روایت میکند: «در این پژوهش راویان بر اساس فصول مختلف و با توجه به موضوع تاریخی مورد بحث دستهبندی میشوند؛ راویان دسته اول الزاماً از اعضای کانون نیستند و در میان آنان به راویانی بر خواهیم خورد که هیچ ارتباطی با کانون نداشتهاند و تنها به دلیل ارائه مطالب مفید درباره اوضاع و احوال خراسان از آنان یاری جستهایم.
از راویان دسته دوم که در نیمه اول دهه ۲۰ با محمدتقی شریعتی آشنا و به عقایدش علاقهمند شدند، استفاده بیشتری شد. این راویان عموماً افرادی هستند که از ابتدا تا انتهای کار در کانون به فعالیت مشغول بودند که نمونه برجسته آنان، طاهر احمدزاده است. از آنجایی که او عضو ثابت و فعال کانون بود و نیز به دلیل حضور ذهن وی، در همه فصول از خاطرات او سود جستیم. به کمک اینگونه راویان، مراحل تأسیس کانون و تشکیلات حاکم بر آن و دیگر فعالیتهای فرهنگی در دهه ۲۰ را بررسی کردیم. در گفتار پایانی فصل دوم برای آشنایی با جایگاه کانون نزد روحانیت، روایات مختلفی از روحانیون ارائه شد، ولی راویان این بخش از اعضا دائمی محسوب نمیشوند. با ورود کانون به عرصه سیاست به دلیل گسترش ارتباطات جمعی با تنوع راویان در دسته سوم مواجه خواهیم بود. در این زمان، حضور نسل جوان با عنوان تشکل دانشآموزی نمود مییابد. با ورود آنان، اعضا به دو گروه تقسیم شدند؛ یک گروه پیشکسوتان با گرایشهای محافظهکارانه و دیگری جوانان با گرایشهای تند انقلابی بودند. در نتیجه از طرف کانون با دو نوع راوی روبهرو هستیم. از سوی دیگر ائتلاف با جمعیتهای مذهبی شاهدان جدیدی را از دو طیف، پیروان شیخ محمود حلبی و حاجی عابدزاده به راویان میافزاید. روایت آنان نیز با گرایشهای گروهی همراه است.
در دسته چهارم، راویان به دلیل فعالیت اعضا در احزاب سیاسی وقت و ارتباطات مخفیانه آنان با نهضت مقاومت، جبهه ملی دوم، نهضت آزادی، جمعیت خداپرستان سوسیالیست و بالاخره فعالیتهای شاخه دانشآموزی و دانشجویی با روایات مختلفی از راویان جوان با گرایشهای حزبی متعدد روبهرو خواهیم بود که عناوین فصل چهارم را پوشش میدهند. علاوه بر دستهبندیهای فوق، خویشاوندان محمدتقی شریعتی دسته دیگری از راویان را تشکیل دادهاند، زیرا به دلیل عدمدسترسی به شخص شریعتی در مقام رهبر فکری میتوان از خاطرات این راویان به بعضی از مواضع یا فعالیتهای وی در مقاطع خاص دست یافت. با وجود اهمیت موضوع، این پژوهش اولین گزارش جامع از تاریخچه کانون نشر حقایق اسلامی است؛ هر چند مقالات و کتب مختلفی درباره شخصیت و زندگینامه محمدتقی شریعتی و دیگر شخصیتهای برجسته کانون نوشته و گاه در خاطرات آنان به صورت پراکنده به نام آن اشاره شده است، تا کنون پژوهش جامعی درباره کانون صورت نگرفته است.»